یکی از جنجالی ترین این مسایل و اختلافات، مربوط به ادعاهای امارات متحده عربی نسبت به سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک است. روشن است این ادعا علاوه بر دارا بودن ابعاد سیاسی در ورای آن نیز ادعاهای حقوقی نیز نهفته، هرچند دارای قواعدی سست و بی بنیان حقوقی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امارات عربی متحده همزمان با آغاز مناقشههای مرزی ایران و عراق، اقدامهایی پنهانی را در جزیره ابو موسی آغاز کرد. این کشور با استفاده از این شرایط با وارد کردن تعدادی خانه پیش ساخته و تشویق اتباع خود به اقامت در جزیره ابوموسی، تلاش کرد دایره اقدامهای خود را گسترش دهد. در مقابل جمهوری اسلامی ایران نیز به منظور تثبیت حاکمیت خود بر جزایر خلیج فارس، بویژه در جزیره ابوموسی، در سال 1361 اقدام به تأسیس فرمانداری در آن کرد و سیاستی هماهنگ را در خلال سالهای بعد در پیش گرفت، اما امارات با حمایت کشورهای مرتجع عرب، خواستار به رسمیت شناختن حاکمیت آن بر جزایر سه گانه شد. حمایت از امارات پس از آن تنها به کشورهای همسایه محدود نشد، بلکه قدرتهای غربی نیز طرفداری خود از ادعاهای واهی امارات را اعلام کردند.این کشورها با نادیده گرفتن تمام کنوانسیونها و موارد حقوقی بین المللی، درصدد هستند تا اجماعی درباره موضوع جزایر سه گانه خلیج فارس به نفع امارات به وجود آورند.
دامنه اختلافات منطقهای ما با کشورهای عرب اکنون خود را به جز مسأله جزایر سه گانه، در حوزههایی چون سوریه، بحرین و یمن به شکلی آشکار نشان میدهد. به یقین میتوان گفت با این روند واگرایی در منطقه نمیتوان به نتیجه ای آرام دلخوش بود. این مسایل به طور مستقیم بر مناسبات اقتصادی در اوپک، مدیریت در سازمان ملل و همچنین نفوذ در منطقه تأثیر مستقیم دارد.
امارات و بویژه حکومت ابوظبی در تلاش است تا با طرح ادعا برضد حاکمیت ایران بر ابوموسی، در وهله اول سیادت خود بر درون کشور امارات را تثبیت کرده و در وهله بعدی از شرایط بین المللی واختلافات جهان غرب با دولت ایران استفاده نماید و حاکمیت ایران بر قسمتی از سرزمینش را دچار تهدید ساخته و بویژه اجماعی بین المللی علیه حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه فراهم سازد. اما این تلاشهای امارات تا کنون با شکستی فاحش روبرو شده است. شکستی که برای آگاهان به تاریخ و فرهنگ منطقه دور از انتظار نبوده، ولی شاید مسؤولان حکومت ابوظبی انتظار این شکست به این ابعاد را نداشته باشند و در واقع حاکمان ابوظبی اهدافی را از تلاشهای خود دنبال می کنند.
نفوذ بیشتر در شورای همکاری خلیج فارس از دیگر اهداف امارات است. در موضوع جلب حمایت شورای همکاری نیز امارات یا به دربسته خورده یا موفق به کسب حمایت دولتی چون بحرین شده که خود در داخل کشورش با انقلابی مردمی روبه روست و حمایت نکردنش بارها بهتر از حمایتش است.
از سوی دیگربرای جهان عرب موضوع ادعای امارات بر جزایر ایرانی به داستانی خسته کننده تبدیل شده است. بخت امارات برای به دست آوردن پشتیبانی مؤثر عربی از همیشه ضعیف تر است. در حالی که امارات تصور می کرد که قادر خواهد بود با سوءاستفاده از اختلاف کشورهای غربی با ایران در موضوع هسته ای، حمایت تأثیرگذار کشورهای غربی را به دست آورد , در عمل صرفاً چند کشور غربی همچون آمریکا، انگلستان و فرانسه بیانیه هایی صادر و بدون اینکه از ادعای مالکیت امارات بر جزایر پشتیبانی نمایند، صرفاً خواستار همکاری ایران با امارات برای حل موضوع و ارجاع این موضوع به عنوان یک اختلاف به دیوان لاهه شدند.
طبق قوانین ارجاع به دیوان لاهه باید با موافقت طرفین یک اختلاف بین المللی باشد. در موضوع جزایر، که ایران از اساس ومبتنی به دلایل حقه تاریخی، حقوقی وسیاسی وجود اختلاف را نمی پذیرد. ارجاع به دیوان لاهه نیز غیر ممکن است. در مجموع باید گفت که امارات در ادعاهای خود علیه ایران به هیچ دستاوردی نرسیده است .از این رو تنها می کوشد با بحران آفرینی در مقاطع زمانی مختلف صرفاً به اهداف از پیش تعیین شده خود دسترسی پیدا کند، اهدافی که با منافع کشورهای عرب مرتجع منطقه و نیز آمریکا وبرخی قدرتهای غربی گره خورده و از رهگذر طرح این ادعای واهی می تواند به آن دسترسی یابد.
* پژوهشگر مطالعات دفاعی امنیتی
نظر شما