«معرفت» نیروی ویژه کربلا را ساخت نه دستمایه‌های عاطفی

 

 

 

رقیه عطاء الهی: تربیت یارانی مخلص که عاشورا را برگ برنده تاریخ تا ابد کردند، قطعاً مسأله‌ای نبوده که سیدالشهدا(ع) بی‌توجه به آن بوده باشند و آنچه در آن نیم روز عاشورا رخ داد، خود بهترین گواه بر این ادعاست.

از این رو، در گفت و گویی با سیدمرتضی حسینی شاه ترابی، پژوهشگر سیره اهل بیت(ع)، دانش پژوه دکترای تاریخ تمدن اسلامی، استاد مدعو جامعه المصطفی(ص) العالمیه و مؤلف کتاب «اخلاق تبلیغ در سیره رسول ا... (ص)» درباره راهبردهای امام(ع) برای کادرسازی خاصِ کربلا گفت و گو کرده‌ایم که در ذیل می‌آید.

 

  جناب آقای حسینی! بفرمایید چه صفات و سجایای اخلاقی روحی باعث شد که امام حسین (ع) بتوانند چنان نیروی انسانی تاریخ سازی را در ماجرای کربلا با خود همراه کنند؟

از نظر ویژگی، وفاداری از بارز‌ترین صفات یاران سیدالشهدا(ع) است و نیز رفتار عزت مدارانه و عزتمندانه برابر دشمنی که تا بن دندان مسلح بود و با لشکری چندین برابر لشکر امام (ع) چه از نظر نیروی نظامی و چه تجهیزات جنگی ایستادگی کرد.

اگرچه دشمن از نظر عده و عُده از لشکر امام حسین (ع) مجهز‌تر بود، اما اوج باور و اعتقاد به آموزه‌های اصیل دینی همچون نماز و بندگی در آنان پررنگ و در سپاه دشمن بشدت ضعیف بود.

باید توجه داشت که تاریخ نگاری رسمی، سیدالشهدا(ع) را به عنوان یک معارض و مخالف که برابر حکومت یزید قیام کرده‌اند، معرفی می‌کند، بنابراین اگر در سپاه یزید حتی یک مورد از فضایل اخلاقی و عملی مثل نمازگزاری دیده می‌شد، توسط این گزارشگران رسمی در تاریخ نقل می‌شد.

 

  راهبردهای حضرت سیدالشهدا(ع) برای تربیت این یاران مخلص و نیروی انسانی هم به لحاظ روحی و هم جسمی و معنوی چه بود؟

با توجه به آنچه در گزارشهای تاریخی حدیثی به دست ما رسیده است، می‌توان گفت، کلان‌ترین و اصلی‌ترین راهبرد ایشان، معرفتی بوده است، زیرا معرفت و نوع نگاه به جهان و زندگی است که دیگر رفتار‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حضرت (ع) با بیانات مختلف می‌کوشند معرفت یاران و اصحاب و اطرافیان را از اسلام و سنت نبوی و علوی افزایش و تعمیق دهند از این رو، روی عنصر عقل تأکید بسیار دارند و در حدیثی منسوب به آن حضرت (ع) می‌فرمایند: «عقل کامل نمی‌شود مگر در پیروی از حق».

 

  این راهبرد کلان، یعنی توجه به بعد معرفتی، در ابعاد جزیی حضرت سیدالشهدا(ع) چگونه بروز و ظهور یافته است؟

نخست آگاهی بخشی از اوضاع زمانه چه زمانی، که سیدالشهدا(ع) هم‌ عصر معاویه بودند و چه زمانی که یزید روی کار آمد. ایشان در زمان معاویه، اصحاب را از کژرفتاری‌ها و ظلم بنی امیه آگاه می‌کردند و بعد از هلاکت او نیز، امام (ع) هر جا تحولی سیاسی رخ می‌دهد، یاران و اطرافیان را از جریانات و تحولات سیاسی اجتماعی مطلع می‌کنند که این روند، بصیرت و اعتماد یاران را نسبت به زمانه، تحولات و شخص امام افزایش می‌دهد.

به عنوان مثال، پیوستن زهیر بن قین به کاروان امام (ع) نیز بر اساس همین منطق است وگرنه او گرایشهای عثمانی داشت، اما در گفت و گو و ملاقاتی که با امام (ع) داشت، سخنانی رد و بدل می‌شود که او را به یکی از رویشهای کربلا تبدیل می‌کند. البته قطعاً سخنان امام حسین (ع) در آن جلسه عاطفی نبود، بلکه عنصر آگاهی است از اینکه دین و سیره پیامبر اکرم (ص) دچار چه تهدیداتی شده و وظیفه کسانی مثل زهیر چیست؟

این آگاهی بخشی و معرفت افزایی از ابتدای وصیت حضرت (ع) دیده می‌شود و در طول مسیر تا کربلا و حتی تا لحظه شهادت ادامه می‌یابد.

 

  ما در میان یاران و اصحاب امام (ع) بحث توکل و رضایت به رضای الهی را به بهترین شکل می‌بینیم، آیا این نیز ناشی از رفتار حضرت (ع) و نوع کادرسازی خاص ایشان برای عاشوراست؟

بله، هراس نداشتن از غیر خدا به وضوح در سخنان و رفتار سیدالشهدا(ع) دیده می‌شود و هر چه می‌بینیم نترسیدن از غیر خداست، حتی در برخی موارد وقتی به ایشان اعتراض کرده، یا پیشنهادی جز قیام و رفتن به کربلا مطرح می‌شود، ایشان تأکید می‌کنند، نتیجه هر چه باشد، برای ما خیر است و این یعنی اوج توکل که روحیه توکل را در یاران نیز افزایش می‌دهد. امام (ع) حتی در بحبوحه نبرد هم بر قدرت خداوند تأکید دارند و نوع نگاه ایشان به آخرت و زندگی که برگرفته از رهیافتهای کلان معرفتی است، دنیا را زندان مؤمن و شهادت را پلی برای عبور از دنیا به آخرت معرفی می‌کند که این نگاه بر اطرافیان و اصحاب تأثیری بسزا دارد.

 

  حضرت سیدالشهدا(ع) می‌فرمایند: «هیهات من الذّله»، آیا این نگاه در رویکرد یاران و نحوه تربیت نیروی انسانی مخلص حاضر در کربلا نیز دیده می‌شود؟

عزتمندی و رفتار عزتمندانه برابر پیشنهادها و برخورد‌ها در سیره امام حسین (ع) موج می‌زند؛ امام (ع) حاضر بودند تمامی مشکلات و رنجها را به جان بخرند، اما از آرمانهای اصلی دین و مرزهای معرفتی عقیدتی عقب نشینی نکنند، از این رو می‌فرمایند: «من را بین دو امر مخیّر گذاشته‌اند، اینکه کدام را برگزینم، اما من ذلت را انتخاب نمی‌کنم» این یعنی عزت مداری و مرگ با عزت اولویت بر زندگی با ذلت دارد.

این شیوه در بین یاران و اصحاب هم وجود دارد، وقتی این نگاه بین اصحاب گسترش یافت، علی رغم شیرینی حیات و زندگی، امام (ع) را در سخت‌ترین لحظات‌‌ رها نکردند. نمونه آن قمر بنی هاشم (ع) است که حتی به دلیل خویشاوندی، شمر برایشان امان نامه می‌آورد، اما ایشان نمی‌پذیرند، زیرا زیستن با عزت را از مولا و امامشان فرا گرفته‌اند.

حتی این مسأله برای حضرت علی اکبر (ع) نیز به دلیل خویشاوندی دشمن با مادر ایشان، یعنی لیلا اتفاق افتاد و یکی از سپاهیان یزید امان نامه برای ایشان آورد که نپذیرفتند.

همچنین، بنابر نقل تاریخ، اگرچه در شب عاشورا امام (ع) اجازه دادند تا هر کسی توان ماندن ندارد، لشکر ایشان را ترک کند، اما هیچ کس صحنه را ترک نکرد، زیرا یاد گرفته بودند مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.

 

  آیا راهبردهای حضرت سیدالشهدا(ع) در تربیت نیروی انسانی مخلص به همین موارد محدود می‌شود یا موارد دیگری نیز وجود داشت؟

یکی دیگر از راهبردهای حضرت سیدالشهدا(ع) برای کادرسازی خاص ویژه واقعه کربلا، تأمین حس کرامت بازگشت کنندگان است، به عنوان مثال کسی مثل حر بن یزید ریاحی که مانع عبور امام (ع) شده و ایشان را در کربلا متوقف کرده است، وقتی روز عاشورا به سوی ایشان باز می‌گردد و به حضرت (ع) ملحق می‌شود، امام کرامت وی را حفظ کرده و حتی کلامی نکوهش نمی‌کنند و حتی به او اذن میدان و جانفشانی می‌دهند.

ایشان وقتی می‌فرمایند: «مردم بنده دنیا هستند»، انتقاد دارند به نگاهی که مردم به دنیا دارند و آن را آمال و مقصد آرزوهای خود قرار داده و دین را وسیله و لقلقه زبان برای رسیدن به این آرزو قرار داده‌اند، در حالی که دین وسیله رسیدن به سعادت اخروی است.

 

  آیا سیدالشهداء (ع) برای تربیت چنین کادر انسانی تنها به بیان و سخن اکتفا می‌کردند؟

بحث عملگرایی و رفتار عملی حضرت از مهمترین مواردی است که در سیره حضرت (ع) دیده می‌شود، یعنی راهبردهای ایشان به زبان محدود نشده و التزام عملی ایشان نیز دیده می‌شود. ایشان اگر رفتار عزتمندانه را بیان می‌کردند، خود بر سبیلی بودند که یاران هرگز رفتاری خلاف آن را از ایشان ندیدند.

یکی از مسائل مطرح درباره مجالس عزاداری هم شاید این باشد که ما نیز همچون امام (ع) که رفتار و بیانشان حاکی از عزت مداری بود، باشیم نه اینکه در مراسم و سوگواری‌ها رفتار خلاف عزت مداری را ترویج دهیم!

در تمام لحظات زندگانی حتی تا وقت شهادت، عزت و عزت مداری در رفتار ایشان موج می‌زند، حتی زمانی که لشکریان کوفی و یزید از دوری ایشان از خیمه‌ها سوء استفاده کرده و می‌خواهند به خیمه‌ها حمله کنند، امام (ع) آنها را توجه می‌دهند و التزام به سخنان را در رفتارشان می‌بینیم یا وقتی که مردم را به توحید و خداپرستی دعوت می‌کنند.

به عنوان مثال اوج توحید و عبودیت آن حضرت (ع) را می‌توان در نماز ظهر عاشورا دید، آن هم در شرایط سخت و دشوار که نماز خوف را به جا آوردند.

 

  اگرچه خصایص و ویژگی‌های یاران سیدالشهدا(ع) منحصر به فرد بوده است، اما آیا می‌توان امروز چنین کادرسازی نیروی انسانی را رقم زد؟

شرایط سیدالشهدا(ع) منحصر به فرد است، از این جهت که یاران ایشان از یک نسل نیستند، شاید به تعبیری از چندین نسل برای ایشان یار فراهم آمده است، از صحابی پیامبر اکرم (ص) گرفته تا نوجوانان و جوانان و در سپاه مقابل یزید را داریم که نظیر او نیز در تاریخ نیامده است. می‌توان گفت، از جایی که ایشان منحصر به فرد است و چنین موقعیت و رخدادی در تاریخ نبوده، تاریخ دیگر یارانی آن چنانی را به خود نخواهد دید،  حداقل در تاریخ حضور ائمه (ع) چنین چیزی رخ نداد.

 

  در عصر غیبت چطور؟

در تاریخ عصر غیبت مواردی داریم، اما در مقایسه بین یاران سیدالشهدا(ع) با آنان، نزدیکترین نمونه و مثال به آن نوع جانفشانی، رزمندگان دفاع مقدس هستند که البته آنها نیز به لحاظ زمانی و نوع شرایط، تفاوتهایی با صحابه سیدالشهدا(ع) دارند، زیرا کربلا و عاشورا منحصر به فرد است.

این مقایسه در برخی موارد ممکن است معارضان و مخالفانی داشته باشد، زیرا به عنوان مثال می‌گویند، در کربلا صحابی پیامبر (ص) حضور داشتند، اما مقایسه بین قیام امام (ع) و انقلاب ما نادرست نیست، زیرا اگر آن قیام نبود، مسیر اسلام به سویی دیگر می‌رفت.

 

  آیا آن چنان یارانی با چنان اخلاص و روحیه حق طلبی منحصر در زمان مانده‌اند یا امکان الگوبرداری از آنان وجود دارد؟

باید به سیره و حرکت ائمه (ع) با دیده الگو نگریست، حضرت سیدالشهدا(ع) از آن جهت که با قیام خود نشان دادند که می‌توان چنین زیست و جانفشانی کرد، کادرسازی کردند و الگو هستند و مطمئنا می‌توان از روش ایشان الگو گرفت و برای جامعه اسلامی کادرسازی کرد، بویژه امروز که جنگ بیشتر بعد فرهنگی دارد‌،‌ همان طور که رهبر معظم انقلاب از تهاجم فرهنگی سخن می‌گویند.

امروز جنگ نظامی به نسخه آخر بدل شده و رویارویی نخست فرهنگی است و این رویارویی با معرفت مردم سر و کار دارد و بینش افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، زیرا وقتی آنها در بعد امامت و ولایت، معاد و نبوت آسیب زدند، آن وقت می‌توانند به راحتی و بدون صرف هزینه‌های هنگفت نظامی با کمترین هزینه جامعه مقابل را مغلوب کنند.

از این رو، مهمترین راهبرد، «معرفت» است که در جامعه امروز مخلص‌ترین کادر‌ها را می‌سازد و این اخلاص و ارادت باید مبتنی بر شناخت باشد وگرنه متزلزل و آسیب پذیر است و با کوچکترین رفتاری که با منطق احساسی انسان مغایر باشد، آن را بر نمی‌تابد و رفتار مخالف نشان می‌دهد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.