در روزهای اخیر قبایل پشتون واقع در دو سوی خط مرزی مورد مناقشه پاکستان و افغانستان در «باجور»، منطقه آزاد قبایلی، نشست مهمی داشتند که کمتر مورد توجه قرار گرفت.

عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس

در این نشست درخواست اصلی سران قبایل، برداشتن برخی موانع مرزی و آزاد گذاشتن تردد پشتونها از خط مرزی افغانستان و پاکستان بود.

این واقعیت که در ذهنیت قبایل پشتون، مرز از همان اعتباری که در کابل و اسلام آباد از آن برداشت می شود، برخوردار نیست و وجود خارجی ندارد، بحثی نیست، زیرا وابستگی قبایل دو سوی مرز «دیورند» و اساسا ساختار زندگی قبایلی در منطقه محدودیتهای مرزی را ایجاب نمی‌ کند و عبور و مرور تا حدی آزادانه قبایل در فصولی از سال در قالب نوعی از ییلاق و قشلاق با تمامی امکانات زیستی و احشام اجتناب ناپذیر است، اما این شیوه خاص زندگی با آنچه که در نشست «باجور» از سوی قبایل پشتون درخواست شد، تفاوتهای اساسی دارد.

در واقع می توان گفت که  درخواست سران قبایل در باجور، عملیاتی کردن طرح «ژنرال پترائوس» آمریکایی است که در آن خط «دیورند» برای قبایل پشتون برداشته می شود و تنها برای دولتهای مرکزی در اسلام آباد و کابل اعتباری محدود خواهد داشت.

این طرح در زمان ارایه آن با واکنشهای گوناگونی روبرو شد و مخالفان، آن را طرحی برای تجزیه دو کشور، بدون سر و صدا ارزیابی کردند و موافقان، آن را بخشی از طرح مصالحه ملی در افغانستان و واگذاری جغرافیا به طالبان در ازای پذیرش صلح دانستند.

اینکه تحلیل کدام گروه درست است، تاکنون همچنان در ابهام باقی مانده است، اما اگر ابتکار عمل اجلاس «باجور» صرفاً محلی نباشد و اجلاس سران قبایل دو سوی مرز «دیورند» بر اساس منافع خود و بدون دخالت منابع قدرت صورت گرفته باشد، آنگاه پرسش مهم این خواهد بود که ابتکار عمل در دست چه جریانی بوده است.

شاید نظری گذرا به تحولات اخیر در ارتباط با مبارزه با رادیکالهای اسلامی در وزیرستان شمالی و سفر اخیر ژنرال «راحیل شریف» فرمانده ارشد ارتش پاکستان به آمریکا و توافقهای احتمالی به عمل آمده تا حدی گویا باشد، بویژه آنکه در پی همین سفر، ارتش پاکستان در عملیات خود در وزیرستان شمالی به صورت قاطع‌تر از گذشته عمل کرده و تعدادی از سران و رهبران تحریک طالبان پاکستان و اعضای موثری از سازمان القاعده را به قتل رسانده است.

در این باره که ارتش پاکستان تغییری اساسی را در جهت گیری سیاست راهبردی‌اش در افغانستان داده باشد، هنوز برای قضاوت زودهنگام است و نشانه ها هنوز به قدر کافی گویا نیستند، اما اگر چنین تحولی صورت گرفته باشد، آنگاه قابل تصورخواهد بود که نشست سران قبایل پشتون در شهر «باجور» نمی‌تواند صرفاً ابتکاری محلی و ناشی از منافع محدود سران قبایل که از قاچاق کالا سود می برند باشد. شباهت درخواست آنها برای رفع موانع مرزی و اجازه قبایل برای تردد بدون محدودیت از مرز شباهتهای انکار ناپذیری با طرح «ژنرال پترائوس» دارد.

تصور شده است که صلح در افغانستان در گرو همکاری آمریکا و ژنرالهای ارتش پاکستان و تغییر ماهوی در سیاست جهادی این ارتش است. اگر بتوان گفت که در «باجور» طرحی در حال عملیاتی شدن است که آمریکا آن را از ارتش پاکستان طلب می‌کند، آنگاه قابل
 فهم تر خواهد بود که  چرا ارتش پاکستان در پی سفر ژنرال راحیل شریف به آمریکا، به یک باره فشار نظامی خود را بر وزیرستان شمالی تشدید کرده است و اشرف غنی و عبدا... در دولت وحدت ملی افغانستان نگاه امیدوارانه خود را به اسلام آباد دوخته‌اند.

در هر حال جنوب آسیا در آستانه تحولات مهمی قرار گرفته‌است. اینکه صلح در افغانستان در سایه این تحولات ممکن خواهد بود یا نه، هنوز چندان روشن نیست، اما نشانه های اولیه حکایت از آن دارد که افغانستان و پاکستان به طرف نوعی کاهش تنشها در مناسبات خود که در چند دهه گذشته کم سابقه بوده است، جهت گیری کرده‌اند. ظاهراً در یک طرف فشارهای آمریکا و مشروط کردن ادامه کمکها به ارتش پاکستان و از طرف دیگر فشار گروه‌های رادیکال اسلامی بر هر دو کشور و سازماندهی عملیات انتحاری که در روزهای اخیر در کابل و سایر شهرهای مهم افغانستان تشدید شده‌است، بی ارتباط با این گونه تحولات نیست. تشدید عملیات طالبان را اگر نشانه ای از تمرد از منابع یاری دهنده آنها ندانیم، به احتمال زیاد مقدمه‌ای بر عملیاتی کردن طرح ژنرال ارشد آمریکایی خواهد بود که کلید آن در باجور به دست سران قبایل پشتون زده شده است.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.