و از این طریق راه توسعه پایدار را هموار کنند و نگاهی که اساسا جنگ و صلح در افغانستان را برون زا ارزیابی میکند و و بر این باور تأکید دارد که چون ریشههای ناامنی در خارج از کشور قرار دارد، باید اول به سراغ آنها رفت و از این طریق صلح را در کشور برقرار کرد.
با توجه به همین برداشت بوده است که تحولات داخلی افغانستان تحت تأثیر آن جهت داده میشده است. این دو نگاه را به صورت روشنتری حامد کرزی رئیس جمهور سابق و محمد اشرف غنی رئیس جمهور کنونی افغانستان نمایندگی کرده و میکنند.
از این دو نگاه در واقع دو استراتژی بیرون کشیده میشود. در نگاه برون زا، همه گناهان به گردن دستگاه امنیتی ارتش پاکستان موسوم به «آی اس آی» انداخته میشود و حامد کرزی استراتژی خود را بر مبنای آن قرار داده بود که به صورت خلاصه میتوان از آن با نام استراتژی تقابل یاد کرد.
در راستای استراتژی تقابل حامد کرزی بود که نزدیکی با هندوستان رقیب منطقهای پاکستان مورد توجه قرار گرفت و حتی نوعی مقابله به مثل مطرح شد. بدین معنا که در مقابل حمایت پاکستان از مخالفان مسلح دولت افغانستان شامل شورای کویته به رهبری ملا محمدعمر و شبکه حقانی به سرپرستی «حقانی» و حزب اسلامی به ریاست گلبدین حکمتیار، دستگاههای امنیتی افغانستان و هندوستان از مخالفان پاکستان شامل گروه وقم محور و یا رادیکالهای اسلامی حمایت کنند.
بارزترین تبلور عینی این تلقی حمایت از آن بخش از تحریک طالبان پاکستان بود که تحت رهبری ملافضل ا... قرار دارند و پاکستان ادعا میکند در مناطق مرزی افغانستان همجوار با منطقه قبایلی پاکستان، بویژه ایالتهای "کنر" و "خوست" مستقر شده اند.
اما تجربه ثابت کرد که واکنش پاکستان در مقابل استراتژی تقابلی حامد کرزی شدید است و نه تنها به صلح در افغانستان هیچ کمکی نکرد، بلکه باعث تقویت بیش از پیش طالبان و شبکه حقانی شده است.
ظاهر محمد اشرف غنی رئیس جمهور جدید افغانستان در نگاهی آسیب شناسانه به استراتژی تقابلی دوره سیزده ساله حامد کرزی، شیوه و استراتژی متفاوتی را در دستور کار قرار داده است که میتوان آن را استراتژی تعاملی نامید.
در این استراتژی قرار است افغانستان با پاکستان وارد نوعی تعامل سازنده شود و دو کشور همکاری با هم با پدیده افراط گرایی و تروریسم با ماهیت ایدئولوژیک مبارزه کنند.
درباره اینکه چنین استراتژی تا چه اندازه در عمل پاسخ مناسب بیابد، خیلی زود است که دست به قضاوت زد، ولی در هر حال این واقعیت وجود دارد که رئیس جمهور جدید افغانستان بر این باور است که میتوان از طریق تعامل با پاکستان، صلح و ثبات را به کشورش بازگرداند و گروههای مسلح مخالف دولت را به پای میز مذاکره بکشاند و با دادن امتیاز و شریک سازی آنها در قدرت، به جنگ در کشورش پایان دهد.
گسترش دولت وحدت ملی ترکیبی اشرف غنی و دکتر عبدا... در این نگاه از چنین ظرفیتی برخوردار است که طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار را از طریق تعامل با پاکستان قانع کند که به روند مصالحه ملی بپیوندند.
در همین برداشت بود که اشرف غنی در اولین سفرهای خارجیاش به عربستان سعودی، چین و پاکستان سفر کرد و از طالبان، به نام مخالفان سیاسی یاد کرد.
اما تشدید حملات انتحاری و گسترش ناامنی در افغانستان به وسیله طالبان و شبکه حقانی، استراتژی تعاملی اشرف غنی را با آیندهای مبهم روبرو کرده است.
طالبان اعلام کرده اند که تا یک سرباز آمریکایی در افغانستان باقی مانده باشد دست از به قول خودشان جهاد برنمی دارند و این برای اشرف غنی که در دومین روز به قدرت رسیدنش معاهده امنیتی با آمریکا را امضا کرد، بنا بر قاعده نمی تواند قابل قبول باشد.
بنابراین پرسش اصلی همچنان این خواهد بود که چه نگاهی باید داشت و چگونه میتوان صلح را به افغانستان بازگرداند.
در همین راستاست که نگاه سومی را میتوان مطرح کرد و گفت، ریشههای جنگ و بحران امنیتی در افغانستان نه فقط داخلی و نه فقط خارجی، بلکه ترکیبی از سه سطح رقابتهاست.
سطح داخلی بین قومیتهای پشتون و اقوام غیر پشتون با محوریت تاجیکهاست، سطح منطقه ای بین همسایگان دور و نزدیک افغانستان و سطح بینالمللی و منابع جهانی قدرت و به طور مشخصتر در شرایط کنونی آمریکا و ناتو از یک سو و چین و روسیه از سوی دیگر تعریف میشود.
در این نگاه سوم لازمه بازگرداندن صلح به افغانستان و گشودن راه توسعه در گرو تعامل مثبت و سازنده در هر سه این سطوح رقابت آمیز بر سر قدرت و نفوذ است و راه حل دیگری وجود ندارد.
نظر شما