، آن هم در فضای غبارآلود دوران طاغوت را فراموش نکنیم. از این رو و به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم با حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا درباره راز ماندگاری تفکر شهید مطهری و نیز تاثیرایشان بر تحولات فکری جامعه بویژه تحول علوم انسانی به گفت و گو پرداختهایم که مشروح آن از نظرتان میگذرد:
استاد شهید مطهری چه باب جدیدی را پیش روی مطالعات اسلامی گشودند و آیا میتوان ایشان را دارای ابتکارات خاص در مطالعات خاص فکری و اندیشهای و دارای اثرگذاریهای خاص در این باره دانست؟
باوجود گذشت 34سال از شهادت استاد مرتضی مطهری، ایشان را باید همچنان تاثیرگذارترین شخصیت فکری در ایران دانست، زیرا وی به لطف الهی موفق شده بود به لایههای عمیق تفکر ناب اسلامی و نیز زنجیره ساخت مستحکم اندیشه دینی دست یابد و همین امر زمینه استنباطهای بسیار دقیق از منابع درجه یک اسلامی در پاسخگویی به نیازهای زمانه و نیز حل مسایل پیچیده را برای ایشان فراهم کرده بود.
افزون بر این، شهید مطهری به دلیل فهم دقیقی که از جوهره اندیشه اسلامی داشت، نقش نگاهبان زبده و هوشمند تفکر اسلامی را نیز به درستی ایفا میکرد، در این میان دلسوزی، حرّیت و شجاعت مثال زدنی استاد در ایفای این نقش یعنی حفاظت سرسختانه از مرزهای تفکر اسلامی و جلوگیری از ورود ناخالصیها و انحرافها در مسیر دینداری بسیار مؤثر بود.
شهید مطهری در طول زندگی پربرکت خود هیچگاه مبارزه با جریان تحجر را کنار ننهاد، چه تحجر سنتی که در لباس اخباریگری و ستیزه با عقل و فلسفه بروز و ظهور داشت و چه تحجر مدرن که در لباس ایسمهای فکری همچون لیبرالیسم و سوسیالیسم یا روشنفکری سکولار خودنمایی میکرد و در یک کلام میتوان گفت شهید مطهری خوار چشم متحجران بود و در همین راه نیز جانش را نثار اسلام کرد.
اینکه امام خمینی (ره) مطالعه همه آثار استاد مطهری را بدون استثنا برای شکل گیری فکر دینی جوانان انقلابی مفید دانستند، خود گواهی بر خلوصِ بینظیر دستاوردهای علمی و معرفتی شهید مطهری است که ریشه در غورِ ژرف ایشان در اقیانوس بیانتهای تعالیم ناب و مترقی اسلامی دارد، چیزی که بندرت در تاریخ پرفراز و نشیب تفکر اسلامی میتوان برای آن نمونه یافت.
آثار شهید مطهری گواه بر تعمق خاص ایشان بر مکاتب و نحلههای فکری است، این سطح از تفکر و برخورد با این مکاتب از چه منظر برای شهید حایز اهمیت بوده و چه خروجی و دستاوردی را برای تفکر ژرف اسلامی به ارمغان آورده است؟
واقعیت این است که شهید مطهری در عصری میزیست که باید از آن به عصر آغاز ایسمهای مختلف غربِ مدرن تعبیر کرد، در آن برهه زمانی شناخت صحیح و عمیق فلسفههای غربی برای استاد مطهری اجتناب ناپذیر مینمود، زیرا بخش عظیمی از بحرانهای فکری آن زمان و نیز حتی امروز، محصول التقاط های فکری ناشی از این ایسمها بوده و هست.
ایشان با آنکه از زبان اصلی برای برقراری ارتباط با فلسفههای غربی بهره نمیگرفت و عمده ارتباطش از طریق ترجمههای معتبر آن زمان بود، اما دریافتی که از کلیت هر یک از فلسفههای غربی داشت هوشمندانه و دقیق بود، به گونهای که هنوز هم کمتر متفکری را میتوان یافت که مانند ایشان قادر به درک کلیت این فلسفهها و مواجهه منتقدانه با آنها باشد.
اینکه برخی امروز میگویند ترجمههای غیردقیق آن دوران مانع از درک صحیح و کامل استاد مطهری از غرب شده بود، سخن پوچی است، زیرا دریافتهای وی نه تنها تعارضی با دیدگاه غربشناسان مطرح ندارد، بلکه به مراتب از بسیاری از دیدگاهها، هوشمندانهتر و در عین حال منصفانهتر است.
اصولا یکی از ویژگیهای استاد مطهری، آزاداندیشی ایشان بود، این واقعیت را میتوان در سراسر آثار گرانقدر استاد دید بویژه آزاداندیشی ایشان در مواجهه انتقادی با تفکرات کلیدی اسلامی و غیراسلامی قابل مشاهده است؛ در واقع امکان نداشت هیچگونه تعلق و تعصبی در قضاوت استاد موثر باشد و تمام سعی او این بود که معیار خود در قضاوت را عقاید عقلی ناب قرار دهد.
ایشان برای موضوع تحول علوم انسانی و نیز نقد و تضارب آرا با دیگر مکاتب چه شیوهای داشتند و این شیوه آیا برای امروز نیز در مسیر اهداف مد نظر کاربرد دارد؟ چگونه؟
در بحث علوم انسانی اسلامی ما بر این باوریم که استاد شهید مرتضی مطهری شخصیت پیشتاز در این عرصه شناخته میشوند؛ در آثار شهید مطهری دو چیز کاملا آشکار است یکی اثبات ضعف و ناکارآمدی علوم انسانی غربی و سکولار در شناخت و حل مسایل انسانی اعم از فردی و اجتماعی و دیگری استفاده از فکر ناب اسلامی به مثابه یک سیستم فکری پویا برای عبور دادن انسان از گردنههای مسیر پرپیچ و خم زندگی فردی و اجتماعی و رساندن او به آرامش فکری. از این رو، ما امروز همچنان در بسیاری از مراحل ساخت علوم انسانی اسلامی و تکامل بخشی به آن، خود را مرهون تفکرات ژرف استاد میدانیم و ایشان را از پرچمداران اصلی جبهه روشنفکری انقلاب اسلامی قلمداد میکنیم که متفکران انقلابی را در مبارزه فکری که شدت و پیچیدگی آن در این دوران بر کسی پوشیده نیست، یاری میدهد.
بنابراین هیچ توصیهای را شایستهتر از اینکه جوانان فرهیخته را به مطالعه تمام آثار استاد دعوت کنم نیست و معتقدم مطالعه این آثار یک ویژگی مهم دارد؛ چون از یکسو معیار و ابزار نقد را ارایه میکند و از دیگر سو به مخاطب جسارت مواجهه انتقادی با اندیشههای معاصر بویژه تفکرات جریان روشنفکری سکولار را میدهد. اینکه برخی به درستی میگویند نباید بر آرای شهید مطهری متوقف شد و از ایشان عبور کرد، به هیچ وجه به معنای رد توان فکری استاد در پاسخگویی به نیازهای متنوع فکری نیست، بلکه تأکید بر این واقعیت دارد که ما امروز که نزدیک به نیم قرن از اوج گیری اندیشه ورزی شهید مطهری میگذرد با نیازهای فکری تازهای رو به رو هستیم که اگر استاد نیز هم اکنون در قید حیات بودند با آنها مواجههای متفاوت و روزآمد داشتند؛ با این حال معتقدم درک عمیق سیستم فکری شهید مطهری در همه مواجهات فکری آینده ما با پایگاه روشنفکری انقلاب فوق العاده کارساز است.
اساسا برای تربیت اندیشمندانی مانند شهید مطهری در فضای مهیای نظام اسلامی اتخاذ چه راهبردهایی ضرورت دارد؟
بیانصافی است اگر رویشهای فکری فراوان بعد از ایشان آن هم در بستر انقلاب اسلامی را نادیده بگیریم، اما عدم ظهور شخصیتهای جامعی همچون ایشان در تراز یک متفکر انقلابی و مبارز موضوعی نیست که بتوان از آن گذشت. رمز توفیق استاد را در مهذب بودن، اخلاص، دردمندی و مسؤولیت پذیری ایشان میدانم و شاید شهادت بهترین پاداشی بود که ایشان از خداوند متعال دریافت کرد و همین امر در جاودانگی فکر ایشان تاثیر فراوانی داشته و خواهد داشت.
اما به هر حال این پرسش اغلب مطرح است که چرا با وجود سپری شدن ۳۴ سال از زمان شهادت استاد مطهری، هنوز شاهد ظهور شخصیتهای جامعی مانند ایشان از حوزههای علمیه نیستیم، این در حالی است که حوزهها به برکت انقلاب اسلامی گسترش کمی و کیفی قابل توجی پیدا کردهاند؛ همان طور که بیان شد به نظر میرسد تهذیب، بابی است که اگر در وجود کسی به درستی گشوده شود نه تنها قدرت دریافت روشن اندیشی و درک حقایق دینی برای او صد چندان میکند، بلکه ظرفیتهای منحصر به فرد برای اثرگذاری در عمق جان مخاطب را در وجود او شکوفا میسازد.
بنابراین، این همه تاکید بزرگان حوزه به ضرورت تهذیب نفس، موضوعی است که میتوان آن را در رمز موفقیت استاد مطهری به وضوح دید.
چگونه فردی همچون شهید مطهری باوجود سطح بالای تفکر و اندیشه ورزی، توانستند با عامه مردم ارتباط گرفته و حتی بر سبک زندگی آنها اثرگذار باشند؟ چرا این اثرگذاری درباره دیگر روشنفکران و متفکران صادق نیست؟
اصولا تفاوت سبک زندگی روشنفکر انقلابی با روشنفکر غربگرا در این است که روشنفکر انقلابی در متن جامعه و در کنار اقشار گوناگون بویژه اقشار ضعیف و دردکشیده جامعه زیست میکند، از این رو هم مشکلات جامعه را با پوست و گوشت خود لمس کرده و هم نسخههای شفابخشی را برای حل این مشکلات میپیچد، از سوی دیگر زیستِ مردمی، صادقانه و بدون ریای روشنفکر انقلابی در میان توده مردم و سهیم بودن او در غم و رنج آنها امکان اثرگذاریاش را بر توده مردم دوچندان میکند.
واقعیت این است که ما استاد شهید مطهری را به عنوان نمونه پرافتخاری از یک روحانی بزرگ و قله جریان روشنفکری انقلاب میدانیم؛ از این رو، نزدیک شدن جوانان به سبک زندگی استاد بویژه برای اثربخشی در جامعه امری ضروری تلقی میشود.
نظر شما