گروه هنر- لیلا کردبچه - «بنفش پارچه‌ای» تازه‌ترین مجموعه هرمز علیپور است که بتازگی توسط نشر شانی منتشر شده و در بر گیرنده حدود 35 قطعه شعر سپید به همان شیوه آشنای شعرهای اوست. ...

نگاهی به « بنفش پارچه‌ای» سروده هرمز علیپور؛ امضای ابرها

سبک و سیاق شعرهای هرمز علیپور را از سال‌های دور می‌شناسیم، سبک و سیاقی که البته در برخی مجموعه‌ها با تغییری در بسامد مواجه است، امّا درمجموع در تمامیِ کارهای او، حضوری ثابت دارد. همین ویژگی‌ها را در مجموعه «بنفش پارچه‌ای» نیز می‌بینیم.

هرمز علیپور در تمامیِ آثارش از گذشته تا به امروز، نشان داده که علاقه زیادی به دست بردن در ترتیبِ اجزای جمله دارد و همین دست بردن در ساختمان جمله، از شناخته‌شده‌ترین و حتی می‌توان گفت از ابتدایی‌ترین شیوه‌های آشنایی‌زدایی از زبان معیار است: (با ادامه مرگی که از حیا آکنده است/ که روز باطل میکند نگاه مرا/ و روز که می‌کشد ساده‌ترین حرفم را/ به پشتِ آهویی محو). به هم ریختنِ اجزای جمله علاوه بر شعر این روزگار، در شعر قدیم هم سابقه بسیار دارد، با این تفاوتِ بزرگ که در شعر قدیم، عاملِ اجبارِ وزن و قافیه دخیل در ماجرا بوده و در شعر امروز، تنها ذوقِ زیبایی‌شناسیِ شاعر است که به او می‌گوید، مثلاً فعل را سرِ جای همیشگی‌اش نیاورد یا مثلاً نهاد را در انتهای سطر بگذارد؛ البته در شعر جوانان و تازه‌کاران هم علاقه بسیاری به کاربردِ این شیوه دیده می‌شود، به‌گونه‌ای که هر سطری را که فعل را در ابتدای خود داشته باشد، بهره‌مند از شعریّت می‌شمارند.

 

 ساختارهایی که به شعر پیشنهاد شد

هرمز علیپور اساساً شاعرِ نوآوری است، امّا نوآوری‌های او کمتر در حوزه زبان و تصویرسازی اتفاق می‌افتد. نوآوری‌های علیپور را اغلب در حوزه مضمون، حوزه‌های خیال و ساختارِ شعر می‌یابیم. مثلاً رواج دو ساختارِ «شروع بی‌مقدمه» و «پایان باز» را در شعر معاصر، بیش از همه باید مرهونِ نمونه‌های بسیار، و البته بسیارِ خوبِ هرمز علیپور دانست.

 در همین مجموعه‌ هم توجه شاعر را به این دو ساختار شعری می‌بینیم. در شعرهایی که بی‌مقدمه شروع می‌شوند، گویی سطرهایی پیش از سطرِ آغازین اتفاق افتاده که تنها در ذهنِ شاعر موجودیّت دارد و سراغِ آن را باید از ذهنِ شاعر گرفت. شاعر با حذفِ آن سطرها به قرینه معنوی، عملاً وظیفه کشفِ آن را برعهده مخاطب می‌گذارد و او را در لذتِ آفرینش، سهیم و شریک می‌کند: (چون‌که بدقولیِ ساده‌ای/ روزِ مرا پر از دیوار کرد/ تا بر تمامِ شرط‌های خوب بودن/ مرکب بپاشم بروم...). در شعرهایی با پایانِ باز نیز وضع بر همین منوال است، شاعر، از جایی به بعد، شعر را ادامه نمی‌دهد و بقیه واژه‌ها و سطرها تنها در ذهن او حضور دارند و این ساختارِ شعر و درحقیقت اندیشه ساخت‌مند و نظام‌مندِ شعر اوست که مخاطب را به سطرهای پایانیِ حذف‌شده می‌رساند و چنانکه نرساند، مخاطب در انتهای شعر با تعقید و ابهام مواجه می‌شود. هرمز علیپور نمونه‌های خوبی از شعرهایی با پایان باز ارایه داده که موفق‌ترین‌هایش را می‌توان در مجموعه «54 به دفتر شطرنجی» یافت. در مجموعه «بنفش پارچه‌ای» نیز نمونه‌های خوبی از این دست داریم: (... مردن به بیت‌هایی که/ به پیش از ما می‌ساختند/ همیشه با امضای ابرها نیست/ که خانه‌هایی به درد سکونت نمی‌خورد/ دیگر/ و دیگرهای دیگر که) و (... گذشته این که در زیر الفباهایی/ چادر بیندازیم و ملافه‌ای/ تا در کنار سطرهایی در کنار یکدیگر/ سر در بیاوریم از).

 

 از این همه عکس

اساساً هرمز علیپور، شاعری است که در میان سه شیوه اطناب و مساوات و ایجاز، ایجاز را انتخاب کرده و علاوه بر کاربردِ ساختارهای «شروع بی‌مقدمه» و «پایان باز»، از شیوه‌های دیگری نیز برای رسیدن به ایجاز بهره برده است؛ مانند حذف‌هایی به قرینه معنوی که البته تنها مخاطبِ آشنا با ذهنیّتِ هرمز علیپور در مجموعه‌های قبلی‌اش می‌تواند به کشف و درک و دریافتِ آن بخش‌های حذف شده نایل شود؛ حذف‌هایی که پس از سال‌ها تجربه شاعری، باید آن‌ها را حذف‌های خاصّ هرمز علیپور دانست: (با نگاهی که بر قلم داری/ به شب آن هم/ برگ‌های سپید چه می‌تواند باشد/ درخت و برف هم/ که یکی نیست/ باشد/ نباشد) و (از این‌همه عکس یکی دو تاست/ که به دیدن می‌ارزد/ این یکی را برده‌ام از یاد/ نمی‌شناسم این را/ از این‌که خوشم نیامده هرگز/ و امّا/ مواظب باش/ تا کیسه زباله را محکم ببندی).

از دیگر ویژگی‌های خاصّ شعرهای علیپور، همچنین می‌توان به کاربرد حرف «که» به گونه‌ای خاص اشاره کرد که از کاربردهای ویژه شعرِ اوست: (پلنگی که دره شامگاهی‌ات را/ جرأت ندارد که طی کند/ جنبنده‌ای هرگز/ بگذار که روزِ تو همه‌چیز را/ شامل شود/ در خون خود چنان بنگر/ که دوست داری/ زنده می‌‌شود از این منظر/ افسانه‌ها و دنیای ناگزیر/ و بعد هم که بار عام گیاه و/ گندم و نور و این‌هاست و/ یکی/ همیشه/ تو).

از ویژگی‌های جالب‌توجهِ شعرهای علیپور، برخی قافیه‌اندیشی‌های اوست. قافیه‌اندیشی، آن هم در شعر شاعری که اساساً دغدغه موسیقیِ شعر ندارد، تأکیدی است ویژه بر اهمیّت موسیقی (بیرونی و کناری و درونی) در شعر: (از یاد نمی‌برم زخم‌هایی را/ که تا کفن دارم/ و یادهایی را که من فقط من دارم) و (... که عریانی خود را دیگر/ به کسانی نسبت دهم/ که دو چشمِ سپید دارند و / دست‌های درشت/ چه باز و چه آن‌که به مشت).

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.