عضو تیم مذاکرات هسته ای گفت: مذاکرات هسته‌ای بنا به وظیفه به عالی ترین مقامات ارشد نظام گزارش می‌شد. رهبری بر روند کلی و همچنین جزئیات مذاکرات اشراف کامل داشتند اما درباره جزئیات اظهار نظر نمی‌کردند.

مشکلات مذاکرات از چه طرقی به رهبر انقلاب منتقل می‌شد؟

به گزارش قدس آنلاین و به نقل از خبرگزاری تسنیم، متن گفت‌وگوی حمید بعیدی‌نژاد، مدیرکل اداره امور خلع سلاح و مدیرکل سیاسی و بین‌المللی وزارت خارجه را با ویژه نامه روزنامه ایران در ادامه می خوانید:

حداقل تا پیش از نهایی شدن توافق هسته‌ای،  تصویر ذهنی مردم از مذاکره کنندگان کشورمان با جمله  معروف «‌مذاکرات رو به پیشرفت است اما هنوز اختلاف‌های جدی داریم » گره خورده بود. از محتوای مذاکرات چند ساعته و جدل‌های تند پشت میز مذاکره، خبری به بیرون درز نمی‌کرد. شاید تنها استثنا او بود، مذاکره کننده ارشدی که از ابتدای مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم  بوده و ریاست تیم کارشناسی تیم ایرانی را برعهده داشته است. دست به قلم است و جنس رسانه را می‌شناسد، در روزهایی که ایرانیان عطش دریافت اطلاعات داشتند، با رعایت مصالح و ملاحظات، مطالب خود را در صفحه شخصی «اینستاگرام» خود منتشر می‌کرد که اغلب بسرعت، در رسانه‌های ایران و گاهی جهان بازنشر می‌شد. در بخشی از گفت‌و‌گو، هنگامی که از او پرسیدیم«‌مهمترین چالش مذاکرات که به چالشی جدی میان طرفین تبدیل شد، چه بود»؛ بلافاصله پاسخ داد که « پذیرش حق غنی‌سازی ایران، آن هم اجرای واقعی برنامه غنی‌سازی و نه در سطح سمبلیک.» همین اختلاف نظر جدی طرفین نشان می‌دهد که وظیفه تیم‌های کارشناسی  چقدر دشوار بوده، زیرا وقتی درباره اصلی ترین موضوع مذاکره  چنین شکافی عمیق وجود دارد، تکلیف سایر موارد اختلافی، پیشاپیش روشن است. تحلیل‌ها و روایت‌های او از اهداف مذاکره کنندگان و موانع پیشبرد مذاکرات، متمایز از سایرین است: نخست به علت حضور مستمر در پشت میز مذاکره و تجربه شخصی فضای گفت‌و‌گوها و دوم به دلیل تبحرش در بیان ساده مسائل پیچیده دیپلماتیک. حمید بعیدی‌نژاد، فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه «وودبری» لس آنجلس و مدیرکل اداره امور خلع سلاح و مدیرکل سیاسی و بین‌المللی وزارت خارجه؛ هرچند با حوصله پاسخگوی سؤالات مان بود اما هنوز  آثار خستگی مذاکراتی فشرده و نفسگیر را در چهره داشت.

  ‌ طی سال‌های گذشته تنش‌ هسته ای میان ایران و جهان غرب بویژه امریکا، همیشه بر فراز مناسبات خارجی کشورمان سایه انداخته بود. حال آنکه پرونده هسته‌ای ایران در گذار دوازده ساله خود، مسیر پرپیچ و خمی را تا رسیدن به نقطه پایان و دستیابی به متن توافق جامع پیموده است...ایران و غرب چگونه از مسیر پر پیچ و خم تخاصمی طولانی به ایستگاه پایانی توافق در وین رسیدند؟
موضوع هسته‌ای ایران از زمانی که فرآیند غنی‌سازی در ایران آغاز شد به صورت جدی تری به‌عنوان موضوع مورد اختلاف میان ایران و کشورهای غربی مطرح شد. پیش از آن هم همزمان با بحث راه‌اندازی نیروگاه بوشهر توسط روسیه، موضوع کاربرد صنعتی انرژی هسته‌ای در ایران بویژه مورد مخالفت امریکا قرار داشت. امریکا به عنوان یکی از کشورهای اصلی طرف مناقشه با ایران به طور کلی با پیگیری برنامه‌های هسته‌ای توسط ایران مخالف بود و حتی به دلیل قرارداد راه‌اندازی نیروگاه بوشهر میان ایران و روسیه با این کشور نیز دچار اختلاف شد. امریکایی‌ها روسیه را تحت فشار قرار می‌دادند تا به قراردادی که با ایران دارد، عمل نکند. همزمان هم با پیشرفت برنامه‌های هسته‌ای کشور و ورود ایران به فرآیند غنی سازی، مخالفت کشورهای غربی شدت یافت و باعث شد آنها تلاش برای توقف اجرای برنامه غنی‌سازی ایران را آغاز کنند و سعی در مانع شدن از تثبیت آن داشته باشند. کشورهای غربی در اوج این کشمکش حتی با چرخش چند دستگاه سانتریفیوژ هم موافقت نمی‌کردند. کشورمان طبیعتاً در مقابل چنین تلاش‌هایی با سیاست طرف غربی مخالف بود و حاضر به قطع برنامه‌های خود نشد. بدین ترتیب در یک حرکت کاملاً سیاسی کشورهای غربی پرونده هسته‌ای را از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند و نهایتاً در عرض چند سال 6 قطعنامه تحریم علیه ایران به تصویب رسید. همه این فشارها با هدف متوقف کردن برنامه غنی‌سازی ایران انجام می‌شد. اما مقاومت ایران در حفظ مواضع هسته‌ای خود که با پیشرفت‌های چشمگیری در صنعت هسته‌ای همراه شد نهایتاً کشورهای غربی را به نقطه‌ای رساند که مجبور شدند سیاست خود را تغییر دهند. آنها با‌وجود اینکه توانستند در سطح شورای امنیت علیه ایران اجماع ایجاد و قطعنامه‌های سنگینی را برای تحریم اقتصادی ایران وضع کنند، در نهایت دریافتند که تحریم‌ها مانع آن نمی‌شود که ایران از حق مسلم خود صرف نظر کند. همزمان با این تحلیل تازه در کشورهای طرف مذاکره با ایران مبنی بر اینکه ایران حاضر نیست از مواضع خود عقب نشینی کند، انتخابات ریاست جمهوری ایران(سال 92) بسیار پرشور برگزارشد، اتفاقی که به عنوان یک حرکت مهم سیاسی در ایران به وقوع پیوست و آقای دکترروحانی با رأی بالایی به ریاست جمهوری رسید که منبعث از یک روند مردم سالار بود و با یک موفقیت سیاسی جدید در جامعه ایران همراه شد. رخدادی که به نوبه خود حاوی این پیام بود که ملت ایران با انتخاب آقای دکتر روحانی می‌خواهد ضمن تثبیت حقوق خود موضوع هسته‌ای را از طریق مذاکره به سرانجام برسد. بنابراین کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند که اگر به‌دنبال فرصتی برای حل موضوع هستند اکنون فرصت خوبی فراهم شده است تا پرونده هسته‌ای را جدی تر از گذشته به جریان بیندازند و تلاش کنند به چالش هسته‌ای پایان دهند. ضمن آنکه آقای روحانی هم با توجه به سابقه‌ای که پیش از این به عنوان مسئول مذاکرات هسته‌ای در دولت‌های قبل داشتند، اشراف زیادی بر جزئیات پرونده داشتند و همین مسأله هم از دید کشورهای غربی پنهان نمانده بود. بنابراین مجموعه این عوامل باعث شد تا آنها درصدد استفاده از فرصت کنونی برای مذاکره با ایران باشند با این هدف که به یک راه حل پایدار برسند، چون تداوم وضعیت قبل در شرایط جدید برای آنها ممکن نبود.

 بحثی مطرح است مبنی بر اینکه تیم کنونی بر مبنای اختیاراتی با طرف مقابل مذاکره می‌کرد که تیم قبلی هم از این اختیارات بهره‌مند بود اما عملاً شاهد بودیم که مذاکرات تیم قبلی به نتیجه ملموسی منتهی نشد. علت تفاوت خروجی مذاکرات دو تیم چیست؟
مذاکره فرآیندی طولانی است که یکسری شرایط و متغیرهای خاص بر آن حاکم می‌شود. از هنگامی که موضوع هسته‌ای به صورت یک چالش جدی میان ایران و کشورهای غربی تبدیل شد، دولت‌هایی که در ایران به قدرت رسیدند بر اساس نوع نگاه خود به مناسبات خارجی، روش مخصوص به خود را برای حل موضوع هسته‌ای برگزیدند.  طبیعی است که همه دولت‌ها نگرش یکسانی به نحوه حل موضوع هسته‌ای نداشتند. از دیگر سو شرایط سیاسی کشور را هم باید در رسیدن به نقطه کنونی درنظر گرفت. یعنی نباید نادیده گرفت که روند مذاکرات هسته‌ای، یک مسیر دوازده ساله را طی کرده است. دوره‌ای که البته با فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های چندجانبه و دوجانبه علیه ایران همراه شد ودر نتیجه شرایطی در کشور به وجود آورد که مذاکره در چارچوب حفظ عزت کشور به عنوان یک سیاست مطرح شد. رهبر معظم انقلاب برای اتمام حجت با مذاکرات منصفانه موافقت فرمودند و مردم هم با بلوغ سیاسی و رأی به جناب آقای دکتر روحانی نشان دادند که در عین اعتقاد به حفظ عزت کشور خواهان آن هستند که موضوع هسته‌ای از طریق مذاکره حل و فصل شود. بر همین اساس آقای روحانی هم پس از رأی اعتمادی که از مردم گرفتند تلاش کردند وارد مذاکرات جدی با قدرت‌های بزرگ جهان شده و دیدگاه خود مبنی بر چرخش همزمان سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم را عملیاتی کنند. در واقع شاهد بودیم که مردم ایران درتحول سیاسی جامعه به سیاستی رأی دادند که هم حقوق هسته‌ای کشور تثبیت شود و هم از طریق مذاکره تحریم هاو فشارها کنار برود. آقای دکتر روحانی هم بر اساس دیدگاه خود تیم هسته‌ای را برگزیدند تا متناسب با رویکردی که داشتند مذاکره با کشورهای 1+5 را پیش ببرند.
 

  ‌خبرهای جسته و گریخته‌ای از مذاکرات دو جانبه ایران و امریکا در عمان و در برهه زمانی پیش از انتخابات سال 92 منتشر شده است، آن مذاکرات محرمانه در شکل‌گیری و پیشبرد مذاکرات کنونی چقدر تأثیرگذار بود؟
  شکل‌گیری این دیدارها هم یکی از عواملی بود که در خدمت روند پیشرفت مذاکرات هسته‌ای قرار گرفت. در دولت قبل مذاکراتی با هیأت امریکایی تحت هدایت جناب آقای دکتر صالحی که وزیر امور خارجه بودند صورت گرفت. مذاکراتی که رهبر معظم انقلاب هم با انجام آن موافقت کرده بودند مشروط بر آنکه فقط مشروط به موضوع هسته‌ای باشد. این چارچوب که آغاز گر روند تازه‌ای در مذاکرات هسته‌ای بود، در دولت جدید، به یک ابزار و کانال بسیارمثبت تبدیل شد. دولت یازدهم هم پس از استقرار در نخستین گام تلاش کرد از این کانال ارتباطی و مذاکراتی تازه تشکیل شده استفاده بهینه کند و با توجه به اینکه امریکا خواهان تسریع روند مذاکرات بود، طرفین توانستند ازطریق مذاکره و تبدیل نتایج آن به مذاکرات با کشورهای ١+٥ ظرف مدت کوتاهی به برنامه اقدام موقت ژنو دست پیدا کنند.


  چرا مذاکره جداگانه با امریکا و بدون حضور اروپایی هادر دستور کار قرار گرفته بود؟
لغو تحریم‌ها یکی از کلیدی ترین خواسته‌های ایران در جریان مذاکرات سیاسی با قدرت‌های غربی بود. یعنی اگر قرار بود تحریم‌ها لغو نشود طبیعتاً هیچ راه حلی به دست نمی‌آمد. این در حالی است که موتورمحرکه اصلی تحریم‌ها هم مواضع خصمانه و سرسختانه امریکا بود که بیشترین تحریم‌ها را علیه ایران وضع کرده بود. در واقع این امریکا بود که با تحت فشار قرار دادن کشورهای مختلف و شرکای اقتصادی ایران،‌ مسئول شماره یک وضع تحریم‌ها علیه ایران به حساب می‌آمد. بنابراین ایران می‌دانست که مذاکره بدون حضور مستقیم امریکا نتیجه بخش نخواهد بود، ضمن آنکه یک تجربه تاریخی مذاکره با سه کشور اروپایی هم وجود داشت که چندین سال قبل انجام شده بود و به یک تفاهم سیاسی محدود هم منجر شده بود که پایدار نبود. دلیل آن هم این بود که امریکا با تحت فشار گذاشتن اروپایی‌ها دست آنها را برای تفاهم با ایران بست. از آنجایی که ایران هم دنبال لغو تحریم‌ها و حل موضوع هسته‌ای بود با وساطت هایی که از طرف کشورهای منطقه صورت گرفت، آمادگی خود را برای مذاکره سیاسی اعلام کرد و زمینه‌ای فراهم شد که مذاکرات در چارچوب جدید تعریف شود.


  روحانی هم در همان آغاز کار به نقش امریکا در حل موضوع هسته‌ای اشاره پررنگی داشت  و معتقد بود که اروپایی‌ها امریکا را کدخدای خود می‌دانند.
اشاره آقای روحانی به این مسأله ناظر به روابط گسترده امریکا با کشورهای غربی بود. میان طرفین یک رابطه پیچیده امنیتی و اقتصادی زیر سایه قدرت برتر امریکا برقرار است. چتر اتمی این کشور بر فراز بسیاری از کشورهای اروپایی نیز گسترده است و همین مسأله به‌اضافه در هم تنیدگی روابط اقتصادی اروپا-امریکا، امریکا را برای اروپایی‌ها به عنوان یک کشور مهم  و یک شریک خاص در امنیت و اقتصاد اروپا جلوه گر کرده است.این نقش تا حد زیادی هم در مذاکرات هسته‌ای بارز بود. ایران با در نظر گرفتن این مجموعه عوامل وارد مذاکره مستقیم با امریکا شد. اما دلیل اینکه مذاکره با امریکا بیشتر از مذاکره با سایر کشورها نمایان شد، به تاریخ روابط سیاسی دو کشور و فراز و نشیب آن بر می‌گشت وگرنه ایران برای حل و فصل مسأله هسته‌ای دیدارهای مفصل و جداگانه‌ای هم با کشورهای روسیه و چین و حتی کشورهای اروپایی داشت اما مذاکرات مستقیم با امریکا به دلیل پیشینه میان دو کشور بیشتر در تیررس نگاه‌ها قرار گرفت. در این راستا شاهد بودیم که حتی با وجود مشکلات پیش آمده در رابطه میان ایران و انگلیس تماس‌ها هنوز برقرار است اما روابط ایران و  امریکا با شرایط خاصی کاملاً قطع بوده است و تماس هایی جز در موارد بسیار ویژه میان دو کشور وجود نداشته است. پس طبیعی بود که وقتی مذاکرات هسته‌ای شکل گرفت با توجه به اینکه امریکا از نظر کشورهای غربی نقش مهمی داشت و از نظر ما هم امریکا کشور اصلی طرف تحریم بود بنابراین گفت‌و‌گو با این کشور جلوه سیاسی بیشتری پیدا کرد اما به منزله آن نبود که خواسته باشیم به امریکا به‌طور مجزا و فارغ از گروه 1+5 نگاه ویژه‌ای بکنیم.


  اگر فرض کنیم بیشتر کشورهای گروه 1+5 در جریان مذاکره، تحت تأثیر قدرت و مواضع امریکا قرار داشتند آیا این  تصور شکل نمی‌گیرد که همه یا بیشتر شش کشور طرف مذاکره ایران و بویژه امریکا و سایر کشورهای غربی، مواضع هماهنگ یا با اختلافات حداقلی داشتند؟ این مطلب با توجه به آنکه از جمله گفته می‌شود که چین و روسیه در خصوص تحریم تسلیحاتی مخالف نظر غربی‌ها بودند، چگونه تفسیر می‌شود؟
هدف اصلی گروه 1+5 دستیابی به یک راه حل سیاسی درباره موضوع هسته‌ای در چارچوب مذاکرات بود. خب طبیعی است که در میان این کشورها دیدگاه‌های متفاوتی هم درباره نحوه حل و فصل موضوع مورد مذاکره وجود داشت اما این موانع هرگز به تشتت آرا  و اختلافات کلیدی میان آنها منجر نشد. کشورهای طرف مذاکره با ایران تلاش می‌کردند که اختلافات خود را از طریق گفت‌و‌گو حل و فصل کنند. در طرف مقابل البته  دچار اختلاف اساسی نبودند و هیچ گاه کشوری در برابر نظر غالب جمع ایستادگی نمی‌کرد و نهایتاً همه اعضا در یک قالب کلی سیاسی حاکم بر مذاکره سعی می‌کردند به نقاط مشترکی برسند. در مثالی هم که شما به آن اشاره کردید این اختلاف دیدگاه بارز بود، مثلاً درمذاکرات اخیر در وین شاهد بودیم که روسیه وچین برخلاف کشورهای غربی موافق برداشته شدن تحریم‌های تسلیحاتی بودند.
طبیعی است چین و روسیه مایل نبودند که تحریم تسلیحاتی ایران تا چند سالی ادامه یابد اما این‌طور نبود که این کشورها در مقابل نظر سایر اعضای 1+5 - که اصرار داشتند این تحریم‌ها باید ادامه یابد- مقاومت کنند. طبیعتاً اگر بر مواضع خود پافشاری می‌کردند و مخالفت آنها ادامه می‌یافت امریکا و اروپا مجبور به پذیرش موضع آنها می‌شدند و تحریم تسلیحاتی می‌باید لغو می‌شد. اما این دو کشور خیلی هم بر دیدگاهشان استوار نبودند و در نهایت با سایر اعضای 1+5 همراهی می‌کردند. چین و روسیه از اعضای دائم شورای امنیت هستند و اگر نظرشان این بود که تحریم‌های تسلیحاتی باید برداشته شود می‌توانستند قطعنامه‌های شورای امنیت را وتو کنند و نپذیرند که این موضوع در قطعنامه درج شود اما آنها در قالب سیاست کلی شان احساس کردند این مسأله موضوعی نیست که بخواهند با بقیه کشورها مخالفت کنند. نهایتاً نظر 1+5 این بود که این موضوع باید ادامه یابد و در قطعنامه هم آمد.


  ‌تحریم یا محدودیت؟
در قالب محدودیت و نه در قالب تحریم. در قالب قطعنامه جدید پیش‌بینی شده است تحریم‌های تسلیحاتی مطلق نیست یعنی اگرایران در مواردی لازم بداند که بخواهد چه برای فروش و چه خرید از تسلیحات استفاده کند، می‌تواند این موضوع را در ساز وکارهای پیش‌بینی شده، مطرح کند و مجوزهای لازم را برای آن بگیرد. بنابراین این تحریم‌ها مانند قبل مطلق نیست و این انتخاب را داریم که اگر ضرورت خرید و فروش داشتیم برای انجام آن اقدام کنیم. علاوه بر این زمانی که برای این تحریم در نظر گرفته شده است نهایتاً 5 ساله است یعنی بعد از 5 سال این محدودیت‌ها هم برداشته می‌شود.


  توافق موقت ژنو الگوی موقتی برای ایجاد اعتماد‌سازی بود. چقدر این توافق بر روند مذاکرات وین و ایجاد عزم طرفین برای پایان مناقشه هسته‌ای تأثیرگذار بود؟
روزی که اولین دور مذاکره ایران با 1+5 در شهریور 92 در نیویورک آغاز شد درباره روند مذاکرات دو دیدگاه مطرح شد؛ یک دیدگاه بر این باور بود که طرف‌هابه یکباره به سمت یک راه حل نهایی و پایدار حرکت کنند ولی نظر غالب دیگر این بود که طرف‌ها با توجه به گستردگی کار و دامنه دار بودن هدف، ابتدا یک دوره کوتاه و موقتی را برای رسیدن به تفاهم در نظر گیرند و در صورت ایجاد اعتماد دوطرف در مرحله اول، گام نهایی برداشته شود. نهایتاً بعد از بحث هایی که صورت گرفت همه پذیرفتند هدف حرکت به سوی یک توافق جامع باشد ولی با توجه به بی‌اعتمادی زیاد میان اطراف مذاکره  یک قدم اول و هدف کوتاه مدت که قابل حصول در مدت کوتاهتری باشد طراحی شود. این گونه فرض شد که برداشتن این گام نخست، حداقل شرایط ممکن را برای حرکت کشورهای طرف مذاکره ایجاد می‌کند که به سمت توافق جامع حرکت کنند. همه با این مشی موافقت کردند تا ابتدا با برداشتن گام محدود،  نخست از وخیم تر شدن اوضاع جلوگیری کنند و بعد از آنکه جلوی این شرایط نامطلوب گرفته شد و فضای مناسبی تثبیت شد قدم‌های بزرگتری برای راه حل جامع برداشته شود. قدم اول توافق ژنو بود که با مذاکرات شبانه روزی در مدت کوتاهی به دست آمد و الگوی خوبی برای برنامه ریزی دراز مدت هدف نهایی شد و در نتیجه تا حدی شرایط مناسب‌تر سیاسی  میان طرفین برای رسیدن به هدف نهایی به وجود آمد.


  به هر حال امریکا به اصلی ترین کشور مذاکره با ایران تبدیل شد. شما به عنوان یکی از اعضای تیم مذاکرات ایران که در همه نشست‌های کارشناسی و همچنین بسیاری از گفت‌و‌گوهای سیاسی با تیم امریکایی حضور داشتید، توضیح دهید که مذاکرات سیاسی ایران و امریکا از ابتدا تا مقطع فعلی چه روندی را طی کرده‌است؟ بدیهی است که فضای مذاکرت اولیه با شرایط کنونی متفاوت بوده است...
وقتی اوباما تلاش خود را برای دور دوم ریاست جمهوری آغاز کرد می‌دانست که دوره مهمی در سیاست خارجی امریکا آغاز شده است. «جان کری» و «جو بایدن» دو چهره‌ای بودند که در کنار اوباما با این نگاه متفاوت در دوره جدید سیاست خارجی امریکا موافقت داشتند و در پایان دور اول اوباما به این جمع بندی رسیده بودند که ادامه مناقشه هسته‌ای ایران می‌تواند عامل شکست سیاست خارجی اوباما باشد. اگر خاطرات رؤسای جمهوری و وزیران خارجه سابق امریکا را مرور کرده باشید متوجه می‌شوید همه آنها بیان کرده‌اند که در طول دوره مسئولیت خود وقت زیادی از برنامه‌های خود را به موضوع ایران اختصاص داده‌اند. وقتی مسئولیت هیلاری کلینتون در وزارت خارجه‌اش تمام شد در پاسخ به سؤالی - مبنی بر اینکه بیشترین موضوعی که با آن سر و کار داشته و ذهن وی را درگیر کرده است، چه بوده است، گفت: «ایران».
اوباما دریافت که اگر بخواهد در سیاست خارجی امریکا قدم مهمی بردارد باید پیگیر آن سیاست‌هایی باشد که پیش از انتخابش به عنوان رئیس جمهوری امریکا وعده داده بود. از جمله پیگیری دیپلماسی چندجانبه و سیاستی متفاوت با سیاست تهاجمی و جنگ طلبانه‌ای که جرج بوش در پیش گرفته بود. اوباما در دوره اول ریاست جمهوری خودش با پرهیز از رویکرد نظامی،  به سیاست فشار و تحریم علیه ایران روی آورد. وی با تلاش بسیار زیاد و مأموریتی که به کلینتون داد توانست یک اجماعی را در سطح شورای امنیت و کشورهای غربی علیه ایران ایجاد کند، یعنی شورای امنیت با قطعنامه هایی که تصویب کرد - ازجمله قطعنامه 1929 که یکی از قطعنامه‌های بی‌سابقه بود- تقریباً هر امری را به عنوان تحریم علیه ایران وضع کردند. بر همین مبنا اوباما یک اجماعی را در سطح شورای امنیت و کشورهای بزرگ دنیا و غربی علیه ایران به وجود آورد و همچنین توانست که مشتری‌های نفتی ایران را روز به روز محدودتر کرده تا جایی که صادرات نفت از حدود دو و نیم میلیون بشکه به یک میلیون برسد. اما امریکا بعد از اجرای این سیاست در نهایت موفق نشد که ایران را وادار به صرف نظر از اصول خود کند. ضمن آنکه این کشور همچنین در مسائل منطقه‌ای هم تحت فشارهای سیاسی شدیدی قرار گرفته بود. به این ترتیب مقامات این کشور با آگاهی از این مسأله که امریکا در پیگیری سیاست خود در کشورهایی چون عراق، سوریه و افغانستان دچار مشکل شده است و از طرف دیگر هیچ پیشرفتی در مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل هم صورت نگرفته است، به این نکته رسیدند که سیاست خارجی امریکا دچار یک مرحله بحرانی خطرناک در منطقه خاورمیانه شده است. حال آنکه مقامات امریکایی در کنار این مشکلات، شاهد آن بودند که مسأله هسته‌ای ایران هم حل نشده باقی مانده است و ایران با وجود تحمل فشارهای ناشی از تحریم‌ها روز به روز قدرتمندتر شده و بر خلاف خواست امریکا به یک کشور تأثیرگذار در صحنه خاورمیانه تبدیل شده است. همه این مسائل اوباما را به این نتیجه رساند که اگر امریکا بخواهد سیاست جهانی و منطقه‌ای خود را منسجم کند و بحران و شرایط سختی که به وجود آمده را از بین ببرد، باید دست به تغییرات جدی در سیاست خارجی بزند. مجموعه این شرایط باعث شد اوباما همزمان با آغاز دوره دوم ریاست جمهوری اش تصمیم بگیرد سیاست دولتش را درباره ایران تغییر دهد. در واقع آنها به این نتیجه رسیدند این تغییر سیاسی در خصوص ایران را هرچند که سخت و تلخ باشد اجرایی کنند چرا که سال‌ها وقت و سرمایه خود را صرف کرده بودند تا ایران را با تحمیل تحریم‌ها وادار به عقب نشینی از سیاست هسته‌ای خود کننداما موفق نشده بودند. ما در جریان مذاکرات هسته‌ای به طور مستندعملاً به جزئیات این برنامه فشار و تحریم‌های امریکا و اروپا علیه ایران واقف شدیم، اقداماتی که در سطح وسیعی آن را به جریان انداخته بودند.
با توجه به سیاست جدیدی که اوباما در پیش گرفت، جان کری مأمور اجرای این سیاست شد و در نتیجه با موافقت ایران مذاکرات مستقیم با ایران شکل گرفت. بدین ترتیب امریکا و اروپا پذیرفتند سیاست قبلی خود را کنار بگذارند و این حاصل عقب نشینی آشکار امریکا از سیاست‌های پیشین خود بود. به این ترتیب که امریکا در کنار پذیرش حق غنی‌سازی ایران،‌ حاضر شد تحریم‌ها را لغو کند و فشارهای قبلی را از شرکای ایران و متحدان اروپایی  بردارد و به آنها اجازه دهد به روابط اقتصادی با ایران بازگردند.


  ‌مهمترین گره مذاکرات که به چالش جدی میان طرفین تبدیل شد چه بود؟
یکی از مهمترین موانعی که امریکا و کشورهای غربی باید از آن عبور می‌کردند، پذیرش حق غنی‌سازی ایران بود، آن‌هم اجرای واقعی برنامه غنی‌سازی و نه در سطح سمبلیک بلکه سطح واقعی به نحوی که بتواند ایران را آماده ورود به مرحله صنعتی کند. بحث درباره این موضوع یکی از سخت ترین و فرسایشی ترین بخش‌های مذاکرات را رقم می‌‌زد. ایران از ابتدای ورود به مذاکره با امریکا اعلام کرد که اگر امریکا این مسأله را نپذیرد، مذاکره‌ای شکل نمی‌گیرد. این در حالی است که حدود و ثغور غنی‌سازی هم برای ایران مسأله مهمی بود. یعنی آنها غنی‌سازی در ایران را در سطح محدودی پذیرفته بودند اما ایران می‌خواست سطح غنی‌سازی به‌اندازه‌ای باشد که وارد مرحله صنعتی شویم. بنابراین تفاوت دیدگاه زیادی میان طرفین وجود داشت که مصالحه درباره آن مدت زمان زیادی طول کشید. پذیرش این مسأله که ایران چند هزار سانتریفیوژ فعال داشته باشد برای امریکا خیلی سخت بود. ضمن آنکه آنها مخالف ورود ایران به برنامه‌های تحقیق و توسعه هم بودند چرا که می‌دانستند اگر ایران وارد مراحل جدی تحقیق و توسعه شود و ماشین‌های جدید تولید کند، توان غنی‌سازی اش طی چند سال بسیار افزایش می‌یابد. حل این موضوعات که در نهایت به نفع ایران و با پذیرش حق غنی‌سازی ایران تمام شد بخش زیادی از مذاکرات را به مذاکراتی سخت و طاقت فرسا تبدیل کرد.
موضوع دیگری هم که زمان زیادی از مذاکرات صرف حل آن شد، مسأله تحریم‌ها بود. به همان اندازه‌ای که برداشتن تحریم‌ها برای ایران ضروری بود برای طرف مقابل هم بسیار مشکل بود که بتوانند تحریم‌ها را کنار بگذارند. هدف آنها در جریان مذاکره آن بود که تحریم‌ها را مرحله‌ای کنار بگذارند. در مقابل، موضع ایران این بود که همه تحریم‌های اقتصادی، مالی و بانکی یکباره برداشته شود. این دو موضوع، از بزرگترین موانع مذاکرات بود که خود به موضوعات ریز زیادی تقسیم می‌شد ولی در نهایت مطابق با خواسته ایران حل و فصل شد.


  در ادوار مختلف مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم، رهبر معظم انقلاب چندین بار از تیم مذاکره کننده حمایت کردندو طبق گفته‌های اعضای تیم هسته‌ای کشورمان، رهنمودهای ایشان هربار به کمک تیم می‌آمد...کدامیک از سخنرانی‌های ایشان تأثیر بیشتری در روند مذاکرات داشت و در حل اختلافات کلیدی بیشتر از سایر مواقع گره گشا بوده است؟
بدون شک باید گفت اگر واقعاً حمایت‌های رهبر معظم انقلاب نبود تیم مذاکره کننده ایرانی نمی‌توانست با موفقیت به پایان راه مذاکرات برسد. الان در شرایطی نیستم که بخواهم  تمامی تحولاتی که در صحنه سیاسی ایران و مسائل خیلی خاصی که در مذاکرات اتفاق افتاده است را بازگو کنم اما باید تأکید کنم که مقام رهبری هر گاه که از تیم مذاکره کننده حمایت کردند، با دلیل خاص و مهمی این کار را انجام دادند. یعنی اظهارات ایشان هیچ گاه بر حسب تصادف و بدون دلیل نبوده است واگر این حمایت در آن مقطع خاص ابراز نمی‌شد تیم هسته‌ای در مذاکرات حتماً با مشکل مواجه می‌شد.


  جزئیات اختلافات و مشکلاتی که در روند مذاکره به وجود می‌آمد از چه طرقی به رهبری منتقل می‌شد؟
مذاکرات هسته‌ای بنا به وظیفه به عالی ترین مقامات ارشد نظام گزارش می‌شد. رهبری بر روند کلی و همچنین جزئیات مذاکرات اشراف کامل داشتند اما درباره جزئیات اظهار نظر نمی‌کردند و آن را به نهادهای ذیربط ارجاع می‌دادند. ایشان در عین حال به فرایند کلی مذاکرات و موضع کشورهای مختلف طرف مذاکره هم احاطه داشتند و رهنمودهای ایشان و زمان‌هایی که برای اعلام مواضع انتخاب می‌کردند و مقاطع بسیار مهمی که برای عنوان کردن مباحث انتخاب می‌فرمودند، برای ما که درمذاکرات شرکت داشتیم و با مسائل ریز مواجه بودیم خیلی کارگشا بود و کمک بسیار زیادی به روند مذاکره می‌کرد.


  ‌ برداشت‌های مختلف از خطوط قرمز و منافع ملی در مذاکرات هسته‌ای همواره به فضاسازی از سوی جریان‌های مخالف مذاکره منجر شده است. در جریان نقد دستاوردهای مذاکرات، تعاریف و تعابیر ضد و نقیضی با اصول اصلی نظام در مذاکرات هسته‌ای مطرح می‌شود که مخالفان با استفاده از آن روند و توافقات به دست آمده را زیر سؤال می‌برند. نظام تصمیم‌گیری درباره خطوط قرمز و اصولی که تیم مذاکره کننده باید بر حفظ آن تلاش می‌کرد چه سلسله مراتبی دارد؟
تیم مذاکره کننده به طور مرتب گزارش روند مذاکرات را به همراه مستندات به سطوح عالی نظام و همچنین شورای عالی امنیت ملی و ریاست جمهوری ارائه می‌کرد و اعضای جلسات شورای عالی امنیت ملی هم در مواقع لزوم تشکیل جلسه داده و بر اساس گزارش‌هایی که از مذاکرات دریافت می‌کرد به تبادل نظر درخصوص مباحث مورد مذاکره می‌پرداختند. در چنین چارچوبی خطوط قرمز نظام تبیین و عملیاتی می‌شد. یعنی تعیین می‌شد که تیم مذاکره کننده در چه مسائلی امکان مانور دارد و چه زمینه‌هایی خط قرمز محسوب می‌شود و قدرت انعطاف وجود ندارد. اما متأسفانه برخی از اشخاصی که در مورد مباحث هسته‌ای اعلام نظر می‌کنند، به مواضع داخلی توجه ندارند و متأثر از مواضعی که از سوی مقامات  امریکایی مطرح می‌شود، واکنش نشان می‌دهند. یعنی اگر رئیس جمهوری امریکا موضعی را اعلام می‌کند آن موضع را مبنای واقعیت قرارمی دهند تا ارزیابی مقامات کشورمان. این افراد به این امر بی‌توجهی می‌کنند که به هر حال امریکا سعی می‌کند برای نیروهای داخلی و همچنین لابی صهیونیستی توجیه کند که چرا مواضع خود را درباره ایران تغییر داده است. به جای تکیه بر مواضع اعلامی امریکا ما باید توضیحات هیأت مذاکره کننده کشورمان و متن تفاهم را ملاک تحلیل خود قرار دهیم.


  مهمترین و به یادماندنی ترین اتفاق در جریان مذاکرات هسته‌ای از نظر شما چیست؟
قبل از برگزاری جلسه عمومی پایانی در وین با حضور خبرنگاران که طی آن توافق اعلام شد، یک جلسه خصوصی میان وزیران خارجه ایران و اعضای گروه 1+5 برای جمع بندی نهایی مذاکرات برگزار شد که جلسه بسیار مهمی بود. تمام وزیران خارجه 1+5 طی اظهارات مهمی اعلام می‌کردند که تفاهم به‌دست آمده آثار مهمی برای روابط بین‌المللی و منطقه‌ای دارد.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.