پرسشها و انتقادهایی که در نشستها و رسانهها مطرح میشود مبنی بر مدگرایی در ترجمه، معیار انتخاب آثار توسط مترجمان، نبود فضای نقدو ارایه چند ترجمه از یک اثر نشان میدهد ترجمه در سالهای اخیر به بیراهه رفته است که نیاز به توجه و مدیریت جدی دارد.
با احسان عباسلو، مؤسس خانه کتاب و مدیر اسبق خانه ترجمه که چندی پس از مدیریت از سمت خود استعفا کرد، در خصوص مسایل مختلف حوزه ترجمه به گفت و گو نشسته ایم که میخوانید.
احسان عباسلو همچنین چندین سال مسؤول نشستهای هفتگی سرای اهل قلم و نیز مسؤول برپایی نشستهای سرای اهل قلم در نمایشگاه بینالمللی کتاب بوده است. در کارنامه این مترجم ، نویسنده و شاعر، مجموعه داستانهاي «كلاژ» و «واهمههاي سرخابي» و مجموعه اشعار «101هايكوي من» و «در غروبي سرد از پاييز» دیده میشود.
کشور ما در حوزه ترجمه با مشکلات بسیاری روبروست. عدهای میگویند با پیوستن به قانون کپی رایت، بسیاری از این مشکلات حل خواهد شد. نظر شما چیست؟
- کپی رایت در کشور ما هم مزیت دارد و هم عیب. مزیتش این است که با ترجمههای همزمان روبرو نخواهیم بود و ناشری که حق ترجمه و نشر را به دست آورده، کار ترجمه را انجام خواهد داد و این مسأله به بازار کتاب کمک میکند. چون ترجمههای همزمان بازار را خنثی میکند و حس رقابت برای اینکه اثر زود ترجمه شود تا بازار را تسخیر کند، سبب بی دقتی و کم دقتی در ترجمه میشود، اما وقتی ناشری عضو کپی رایت باشد، میتواند با فرصت و طمانینه کار خودش را بکند و ترجمه کیفی را بیرون بدهد. پس این مزایایی است که علاوه بر خیلی مزایای دیگر میتواند کپی رایت داشته باشد. اما معایبش این است که باید پولی به صاحب اثر پرداخته شود و صاحب اثر اگر منصف باشد، پول کمی را طلب میکند، اما اگر نویسندهای پول زیادی برای ترجمه اثرش مطالبه کند، ترجمهها برای ما هزینه بالایی خواهد داشت.
به این دلایل ترجیح داده شده ما عضو کپی رایت نباشیم و هزینهای پرداخت نکنیم، ولی من فکر میکنم مزایای پذیرفتن کپی رایت برای کشور در حوزه ترجمه بسیار بیشتر از معایب آن است.
کپی رایت سبب میشود تنوع عنوان و موضوع در حوزه ترجمه داشته باشیم.
- بله، در حال حاضر تنوع عنوان وجود ندارد، چهار یا پنج مترجم کتابی را ترجمه میکنند. وقتی عضو کپی رایت شویم، مترجمها سراغ عناوین کتاب خواهند رفت و به تعداد مترجمها عنوان کتاب و نویسنده خواهیم داشت و طبیعتاً تعداد عناوین آثار ترجمه شده افزایش پیدا خواهد کرد، پس این مزیت دیگر کپی رایت است که میتواند کتابهای خوب و شاخصی ترجمه شوند؛ اما در کنار این مسأله عیبی هم وجود دارد و این است که اگر این تعداد افزایش پیدا کند، ما دغدغه تهاجم فرهنگی را خواهیم داشت.اینکه چه کتابی با چه فرهنگی ترجمه شود، میتواند دغدغه خاطر دوستان باشد و نهادی میتواند شکل بگیرد مثل خانه ترجمه یا خانه کتاب یا هر نهاد دیگری که با جست و جو وجمع آوری و در اختیار گرفتن اطلاعات مفید بتواند به مترجمان کمک کند تا آثار متناسب با فرهنگ داخل را پیدا کنند و به نظر من بخش دولتی کارآمدیاش را در اینجا میتواند نشان دهد و اطلاعات لازم را در اختیار مترجم بگذارد و مترجم با فراغ بال از میان آثاری که آن نهاد معرفی کرده، یک اثر را ترجمه کند.
دولتی شدن تبعاتی خواهد داشت، مثلا آزادی عمل ناشران در انتخاب اثر از بین خواهد رفت.
- ما نمیگوییم انتخاب آثار منحصر به دولت شود و هیچ مترجمیهم خودش را منحصر به دولت نخواهد کرد، اما دولت میتواند کمک کند. بهترین کار این است که خود مترجم جست و جو کند و اثر مورد علاقه اش را خودش پیدا کند، اما وقتی فرصت ندارد و محدودیت دارد بخش دولتی میتواند کمک کند نه اینکه سیاستی را دیکته کند.
فکر میکنید با این اتفاق آشفتگیها و بی نظمیهای ترجمه امروز هم از بین میرود؟
- بله، به هرحال مخاطب با یک ترجمه روبرو میشود، ضمن اینکه اگر یک ترجمه نقد شود و نقاط ضعفش بررسی شود، مترجم درصدد برمیآید مهارت خودش را افزایش دهد، چون اگر به گوش صاحبان کتاب برسد که ترجمه خوبی از اثرش ارایه نشده برای آثار دیگر، حق را به این مترجم واگذار نمیکند و مترجم برای اینکه حق ترجمه را از دست ندهد سعی میکند ترجمه خوبی به بازار بفرستد.
مهمترین مشکلی که در حال حاضر در حوزه ترجمه وجود دارد، چیست؟
- نبود نقد ترجمه مسأله مهمیاست که هیچ وقت به آن پرداخته نشده است. تعداد مترجمها کم نیست، اما همچنان مترجم خوب است. چون آثار مترجمان نقد نمیشود، بنابراین آنها هم سعی نمیکنند خودشان را به لحاظ فنی ارتقا دهند. وقتی بحث رقابت بازاری پیش میآید و مترجم هم میداند کسی سراغ کتاب اصلی نمیرود تا مقایسهای انجام دهد، هر بلایی که بخواهد سر متن اصلی در میآورد، اما اگر نقدی وجود داشته باشد، مترجم جرأت نمیکند به متن دست ببرد و حجم صفحات را کم کند. اختلافهای صفحهها در ترجمههای متفاوت نشان میدهد مترجمان در ترجمه متن به راحتی سلیقهای عمل کردهاند. پس اگر بخواهیم به بحث ارتقای ترجمه بپردازیم، مهمتر از مسأله کپی رایت، بحث نقد ترجمه است و لازمه آن این است که ما نشریات تخصصی در حوزه ترجمه داشته باشیم. نشریات کمیهستند که به بحث ترجمه بپردازند و همان تعداد اندک هم نگاه قیاسی و تطبیقی ندارند و نقدی انجام نمیشود. اینجا دوباره نقش نهادهای دولتی پررنگ میشود و این نهادها باید وارد شوند و به نهادهای خصوصی کمک کنند و با یارانههایی که در اختیار میگذارند، اجازه دهند نشریاتی به این مسأله در بیاید.
مسأله مهم دیگری هم وجود دارد و آن ترجمه از زبان فارسی به سایر زبانها است که در دیده شدن ادبیات ما تأثیر خواهد داشت. در خصوص این مسأله چه اقدامهایی صورت گرفته است؟
- مهمترین کار در بخش ترجمه ،ترجمه از فارسی به زبانهای دیگر است. ما در کشور مشکل ترجمه به فارسی را نداریم و آمار کتابهایی که به فارسی ترجمه شدهاند، زیاد است و در مقطعی این آمار نسبت به آثار تألیفی حتی نگران کننده هم بود.
در مقطعی در حوزه دفاع مقدس ترجمه از فارسی به زبانهای دیگر انجام شد، اما به نظر میرسد از این ترجمه استقبال نشد؟
- اگر استقبال نشد به دلیل موضوع کتابها نبوده است، چون ادبیات جنگ در جهان یک ژانر پذیرفته شده است. این علاقه مندی سبب میشود کتابهای دفاع مقدس ما یا جنگ کشورهای دیگر همیشه مخاطب داشته باشد، اما مهم این است که خود آن کشورها دست به انتخاب اثر بزنند، نه ما. اتفاقی که در ایران رخ داده این بوده که ما آثار را برای ترجمه معرفی کرده ایم و طبیعی است که چون ذائقهها متفاوت است، شاید به مذاق آنها خوش نیاید. روال بر این است که آنها مترجمها را انتخاب میکنند، مثل اتفاقی که در کشور ترکیه رخ داد.
ترکیه طرحی دارد به نام تدا (TEDA)که در قالب این طرح فهرستی از کتابهایی را که حمایت دولتی میشوند (کتابهایی که فرهنگ ترکیه را همراه دارند و نه سیاستهای دولت) در اختیار مترجمان قرار میدهد، مترجمان آثار را انتخاب میکنند و به تناسب کتاب یک یا چند ماه اقامت به آنها میدهد و در این مدت آنها کتابها را ترجمه میکنند. اینها راههایی است که برای مترجم ایجاد انگیزه میکنند تا کتاب ترجمه شود.
آیا دیگران تمایل دارند از ادبیات فارسی اثری ترجمه شود؟
- این مشکل ماست. آنها بی میل نیستند. زمانی که خبرهای جنگ افغانستان به همه جا مخابره شد، کتابهایی مثل «بادبادک باز» و «هزارخورشید تابان» و «پرستوهای کابل» پرفروش شدند. معمولاً وقتی کشوری در کشورهای اروپایی به بهانهای مطرح میشود، مردم استقبال میکنند که درباره آن کشور اطلاعاتی داشته باشند و با توجه به مسایلی که ما داریم، ما در اخبار آنها تکرار میشویم. البته شرایط مثبت دیگری را هم فراموش نکنیم. ما مهاجر ایرانی در خارج داریم و بچههای این نسل زبان فارسی را میشناسند و نسل دوم اینها زبان مادری را در خانه شان یاد گرفتهاند، بنابراین آنها هم کتاب میخواهند و ما این فرصتها را نباید از دست بدهیم. چرا باید فکر کنیم که ما ضرورتاً باید مخاطب خارجی داشته باشیم. ما میتوانیم در نمایشگاههایی مثل فرانکفورت، دهلی و مسکو آثاری را برای ترجمه معرفی کنیم.
نظر شما