قدس آنلاین-آمنه مستقیمی: آنچه تعقل غربی بیان می کند وابستگی به یافته ها و داشته های علمی است که بعضا ثابت شده نیستند، چراکه وقتی علم با خودخواهی همراه می شود،کشوری عالمانه و نه عاقلانه به دیگر ملل ظلم می کند.

دلیل تاکید فراوان  قرآن بر تعقل و تفکرچیست؟

به گزارش سرویس فرهنگی قدس آنلاین،یکی از تاکیدات صریح قرآن تاکید بر تعقل و تفکر در همه امور آفرینش است، از این رو است که در بسیاری از آیات از تفکر و خرد و ویژگی های الولالباب سخن به میان آمده است. در گفتگویی با مصطفی عباسی مقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان درباره مفهوم تفکر و تعقل از منظر وحی و چرایی این تاکید به بررسی پرداختیم که مشروح آن در ذیل می آید:
 

با توجه به آنکه در قرآن هر مفهومی و واژه ای از جایگاه خاص برخوردار است و آوردن آن به دلیل فسلفه ای خاص است، تفکر و تعقل در فرهنگ وحی از چه جایگاهی برخوردار بوده و چه مولفه هایی دارد؟
یکی از مفاهیم کلیدی قرآن تعقل و تفکر است، در قرآن یک مجموعه واژگانی داریم که درباره تامل در حقایق است و بیش از همه واژه تعقل در آن بکار رفته است و در پی آن واژه های نظر و رویت و ابصار به معنای بینش عمیق هم داریم، اما کلیدی تر از همه مفهوم تعقل است چراکه قرآن به این دو به عنوان حجت های الهی در هدایت بشر تاکید کرده و آن را مایه نجات و سعادت می داند.
از این رو است که حدود 50 آیه از کلام الهی به تعقل اشاره دارد و نزدیک به 17 بار هم به تفکر سفارش شده است. به هر حال اینها نشان از تاکید قرآن در این باره دارد به ویژه در بحث نظر تاکید می شود برای سیر کردن در زمین و نگریستن بر احوال کائنات و عاقبت دیگران به ویژه ستمکاران، در واقع قرآن به اشکال تشویقی و تنبیهی بر تفکر و نگریستن بر حقایق تاکید می کند.
از نظر وحی آیات کتاب تدوین و تکوین همه حقایقی هستند که باید انسان در آنها تعقل و تفکر کند و به نکات و حقایقی برسد و این تفکر و تدبر و تامل در آیات بی هدف نیست که فقط علمی باشد، بلکه راهی در هدایت بشر است تا سعادت را بیابد؛ بنابراین تاکید قرآن بر این مسائل پوشیده نیست و شایسته نیست که القا شود که نباید در فهم دین مستقلا کاری انجام داد و همه فهم دین را به علما بسپارید این کاری است که یهود و نصارا انجام دادند و فهم دین را به علما محدود کردند و علمای خودخواه و دنیاطلب از دین برای کسب قدرت و ثروت بهره بردند، از این رو، در جامعه اسلامی با سفارشات قرآن این اتفاق نباید بیفتد و مردم باید خود تعقل و تفقه کنند.
امام صادق (ع) می فرمایند: حتی خوب است شلاق بر جوان امت باشند تا در دین تفقه و تفکر کنند یعنی فهم دین و تفقه در آن هدفی است که حتی لازم است با اجبار باشد و ارزشمند است.
بخصوص درباره آیات قرآن دستوری ویژه داریم بر تدبر در قرآن که دوری از آن مایه قفل زدن بر دل ها می شود، چراکه قرآن می گوید کسانی که اهل تدبر و ژرف اندیشی نباشمد دل هایشان قفل می شود و خداوند اموری همچون خلقت زمین و آسمان ها را نشانه هایی روشن دانسته برای صاحبان عقل و خرد.
قرآن بارها بر مفهوم لب و اوالالباب تاکید کرده و آنها را صاحب مقامات بالا مید اند، چراکه در آیات تفکر کرده و تذکر می یابند و متاثر می شوند، اولی الابصار نیز در قرآن جایی خاص یافته اند بنابراین انسان باید صاحب بینش باشد و از دید سطحی و عبور کورکورانه و بی دقت از این عالم باید بپرهیزد.

 

آیا تعقل و تفکری که در قرآن یاد شده با تعقل انسانی و این دنیایی تفاوت دارد، این ها چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
باید توجه داشت که هر چه بر اساس عقل ما بود نباید عمل شود بلکه در نحوه عمل به احکام باید در پی نظر کارشناس مربوطه در حوزه های مختلف باشیم، چراکه در هر عرصه ای تا جایی که به عمل جمعی باز می گردد باید به کارشناس مراجعه باشد یعنی تقلید و مراجعه به علما و اینها ادامه حجت الهی هستند.
در عرصه های اعتقادی و اخلاقی پیام توحید قرآن روشن و مشخص است هر چه بیشتر دل بسپارید مفاهیم عمیق تری از آن بدست می آورید و نیز در عرصه های اخلاقی هر چه بیشتر در آن تدبر و تعقل کنید نحوه تعاملات شما و سلوک فردی اجتماعی بهتر می شود، حتی در اصل و کلیت احکام مشخص است و عقل تایید می کند اما آیات قرآن نکات و ریزه کاری های دارد که آیات در کنار یکدیگر آن را به ما می رساند همانطور که افراد مانوس با قرآن می گویند که از هر مجالست با قرآن مطلبی تازه در می یابیم.
بنابر این، از آیات تدبر بر می آید که انسان ها باید دائما بر خواندن قرآن باشند و این منحصر به علما و افراد دانا نیست و افراد با سواد اندک هم می توانند با دل دادن به آیات قرآن و قلب روشن و حق پذیر به این مهم دست بیابند. در واقع انسان با نیت هدایت پذیری و شفاپذیری از قرآن قطعا از پرتوی این هدایت بهره مند می شود چراکه رحمت و شفایی برای مومنین است.
قرآن خود می گوید، اگر می خواهید راه حل نهایی را یافته و در بن بست های معنوی و اخلاقی گرفتار نشوید به آن رجوع کنید که راهگشای شما است، تبیان بودن قرآن در همه امور پرده هایی از معرفت قرآن می اندازد و هر چه میزان تدبر و انس بیشتر باشد آدمی بیشتر بهره مند می شود و بالعکس؛ به تعبیر دیگر هر چه آینه دل آدمی صاف تر باشد نور قرآن در آن بیشتر می تابد و این منافاتی با تعقل ندارد.

 

بنابر آنچه بیان شد آیا می توان میان تعقل قرآنی و تعقل ابزاری که دنیای سرمایه داری به آن معتقد است، نسبتی یافت یا خیر؟
آنچه دنیای مدرن و تفکر لیبرالیسم به آن تشویق می کند تعقل نیست، چراکه عقل انسان محدودیت هایی برای رفتار خود قائل است عقل یعنی کنترل در مواقع لزوم.
انسان عاقل محدودیت هایی در هر جامعه ای دارد مثل عدم تجاوز به حقوق دیگران و دوری از خشونت بیش از حد، .... یعنی عقل واقعی همان فطرت انسان است.
آنچه تعقل غربی بیان می کند وابستگی به یافته ها و داشته های علمی است که بعضا ثابت شده نیستند، تکیه جوامع امروزی بر علم گرایی است که چندان تحقق یافته هم نیست و احتمال خطا در آن بسیار است بخصوص وقتی علم با خودخواهی انسان همراه می شود، ملت و کشوری عالمانه و نه عاقلانه به دیگر ملل ظلم می کند و به منافع و حقوق دیگران دست اندازی می کنند که این مسئله در قالب علم محقق است نه عقل و استفاده ابزاری از علم و دانش است.
اینکه از بمب اتم برای سطله بیشتر بر جوامع دیگر یا تهاجم فرهنگی استفاده شود، استفاده ابزاری از علم و فریب دادن است، چراکه عقل سلیم و به دور از آلودگی به صفات منفی، از ظلم و بازیچه کردن دیگران پرهیز می کند؛ چه بسیار انسان ها که روح و جسم و زندگی شان بازیچه منافع دیگران است که از آن تعبیر به عقل می شود! اما به تعبیر نهج البلاغه این مکر و نیرنگ است نه عقل. و متاسفانه آنچه در جهان امروز می بینم این نوع تعقل است.
ما عقل را حجتی درونی می دانیم که رقبایی همچون حسد، مکر و ... دارد که میتواند  در کنار حجت ظاهری یعنی انبیاء و ائمه (ع) انسان را به سر منزل مقصود برسانند از این رو است که بر تدبر و تعقل در قرآن به عنوان معجزه پیامبر (ص) اینقدر تاکید می شود.

 

با وجود حجت ظاهری یعنی انبیاء و ائمه (ع) چه نیازی به عقل دورنی در مسیر هدایت بشر به مسیر سعادت است؟
این دو حجت ظاهری و باطنی باید در کنار یکدیگر باشند، عقل ظاهری آدمی را دچار افراط و تفریط می کند در مقابل بکار نگرفتن عقل و بهره نگرفتن از حکمت و دانش بشر، انسان را قشری و سطحی نگر می کند که تبعیت از حجت ظاهری را نیز دچار نقصان می کند، بنابراین، راه صحیح استفاده از دو حجت ظاهری یعنی شرع و واسطه خدا یا همان انبیاء و ائمه (ع) در کنار حجت درونی یا همان عقل بشری است.
عقل آدمی می تواند با اصول و مبانی دین راهکار زندگی را مشخص می کند و حکمت را ایجاد می کند، عقل منشا حکمت است که به آدمی اجازه می دهد همه مسائل خود را حل کند؛ از این رو، به هر دوی آنها نیاز داریم و در فرهنگ دینی و قرآنی این دو هماهنگ بوده و در تعارض نیستند، اگر جایی احساس شد این دو در تعارض هستند یا عقل صحیحی کار نکرده یا مطلب ناقص به ما رسیده است چراکه حقیقت سخن خدا و حقیقت علم با هم منطبق هستند.

 

چگونه می توان تعقل قرآنی را در جامعه امروزی پیاده کرد؟
امید است جامعه ما با تعقل، از دوران جاهلیت دور شود، جاهلیت یعنی تبعیت از احساسات و شهوات و خواسته های نفسانی که اهل علم اینگونه نیستند، درد وران جاهلیت به دلیل نداشتن اهداف بلندمدت از جنگ و غارت استقبال می کردند، از این رو ما هر چه در ابعاد فردی و اجتماعی از ویژگی های جاهلی مثل تعصب، قبلیه گرایی، جناحی گرایی، بی تحملی، تهمت زدن و ... دور شویم و به ویژگی هایی اصیل جامعه قرآنی همچون تفکر، تعقل، حسن ظن، مرحمت، دوستی، ترک تعصبات، ترک جناح گرایی و سیاسی کاری، ترک دروغ و نفاق و ... روی بیاوریم که منشا همه اینها عقل است و خودخواهی را کنار می زند.
پایان/

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.