محمدرضا سرشار در مراسم رونمایی از کتاب تازه‌اش به نقدهایش به محمدرضا شجریان، جلال آل احمد، سیمین دانشور، نادر ابراهیمی و داریوش آشوری اشاره کرد.<BR> <BR>

سرشار: شجریان نمی‌تواند درباره‌ی سیاست‌های نظام اظهارنظر کند

به گزارش خبرنگار کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در نشست رونمایی از کتاب محمدرضا سرشار با عنوان «روزنوشت‌هایی درباره ادبیات پس از انقلاب» که عصر امروز (14 اردیبهشت) در غرفه‌ی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در نمایشگاه کتاب برگزار شد، این نویسنده درباره‌ی کتاب خود گفت: کار اصلی من داستان نوشتن بود، اما از نیمه‌های دهه‌ی 60 به توصیه‌ی برخی از دوستان اهل قلم و احساس ضرورت وارد بازار نقد هم شدم.

او افزود: یکی از اولین کسانی که به من توصیه کرد وارد این حوزه شوم، کسی است که اکنون از حوزه‌ی جمهوری اسلامی و حیطه‌ی ادیان خارج شده است و دینی ندارد. او به من گفت، در حیطه‌ی کودک و نوجوان وضع ما خوب است، در حیطه‌ی داستان هم نویسندگانی را داریم، ولی در حیطه‌ی مسائل نظری کسی را نداریم. دیدم درست می‌گوید و وارد این حیطه‌ شدم و بعد از آن در این سال‌ها به جز نقد و پژوهش ادبی کم‌تر کاری را انجام داده‌ام.

سرشار درباره‌ی کتاب تازه‌اش توضیح داد: بخشی از این کتاب مصاحبه‌های من با مطبوعات درباره‌ی موضوعات تخصصی است که در واقع مقالاتی هستند که در قالب گفت‌وگو منتشر شده‌اند. من از بین آن‌ها بخشی را انتخاب کردم و در این دوره‌ی گرانی کتاب مرکز اسناد انقلاب اسلامی خطر کرد و آن را منتشر کرد.

او ادامه داد: بخشی از این مطالب متعلق به زمانی است که من دبیر ادب و هنر برخی از مجلات بودم. بخشی متعلق به زمانی است که سردبیر مجله‌ی ادبیات داستانی بودم. بخشی از این مطالب هم مقاله‌ها و پژوهش‌های مستقلی است که در طول این سال‌ها در مطبوعات منتشر شده است. این مطالب در دو دسته یکی دسته روزنگاشت‌ها و دیگری مقاله‌ها آمده است و شاید بتوانیم این کتاب را دنباله‌ی کتاب «جنگ سلطه و رسالت هنرمندان» بدانیم.

سرشار گفت: از این دست مقاله‌ها باز هم دارم و امیدوارم ناشر خطرپذیر دیگری حاضر شود آن‌ها را چاپ کند.

به گزارش ایسنا، در ادامه این نشست، محمدرضا سرشار به برخی از مقاله‌های خود در این کتاب اشاره کرد و درباره‌ آن‌ها گفت: یکی از این مقاله‌ها عنوان «روشنفکران و مسؤولان» را بر خود دارد که مربوط به زمانی است که من از رادیو استعفا دادم. در آن زمان احساس کردم خطری جامعه فرهنگی ما را تهدید می‌کند. در این مقاله مسؤولان فرهنگی به چالش کشیده شده و برخی از آن‌ها ناراحت شده بودند.

او به مقاله دیگری اشاره کرد و گفت: عنوان مقاله دیگر «آیا هنرمندان روشنفکرند» است. این مقاله عموم هنرمندان را به چالش کشیده است. مردم فکر می‌کنند هر هنرمندی روشنفکر است، در حالی‌که هنر اکتسابی است و ربطی به اندیشه‌ورزی ندارد. اما در کشور ما هنرمندان از ابتدای مشروطه خود را روشنفکر تلقی می‌کردند، در حالی که مقوله اندیشه به جامعه‌شناسان و فلسفه‌پردازان مربوط است.

سرشار ادامه داد: در اتفاقات سیاسی هنرمندان را جلو می‌اندازند و از آن‌ها می‌پرسند باید به چه کسی رأی داد، در حالی که برخی از آن‌ها به اندازه یک دانشجوی سال اول دانشگاه اطلاعات سیاسی ندارند و یا گاه یک شاعر مذهبی به اندازه یک مؤمن عامی مسجدرو اطلاعات مذهبی ندارد. این موضوع به فساد سیاسی دامن می‌زند.

این منتقد همچنین بدون این‌که مستقیما از محمدرضا شجریان نام ببرد، عنوان کرد: در یک دوره‌ از انتخابات، استاد موسیقی توی خیابان راه افتاد و بقیه دنبال او را گرفتند. این در حالی است که این استاد موسیقی هنرمند برجسته‌ای است، اما نمی‌تواند درباره سیاست‌های نظام اظهارنظر کند. من در این مقاله تلاش کردم بر اساس یک‌سری استدلال‌ها نشان دهم که لزومی ندارد هنرمندان روشنفکر باشند.

او ادامه داد: همچنین مقاله‌ای دارم که به «ادبیات داستانی در دوران صدارت عطاءالله مهاجرانی» می‌پردازد.

سرشار سپس درباره سبک و سیاق و نگاه خود به نقد گفت: نگاه ما به دوستان ما گاه به صورتی است که فکر می‌کنیم آن‌ها هیچ‌گونه بدی ندارند؛ در حالی که این‌گونه نیست.

او درباره نقد خود در این کتاب به جلال آل احمد گفت: آل احمد به نماد تعهد و نگاه تند و تیز شجاعانه مشهور شده، خصوصا از آن‌جا که امام (ره) و مقام معظم رهبری درباره او نظراتی داده‌اند، این دیدگاه مطرح شده که برخی فکر می‌کنند آل احمد مطلق و خیر محض است؛ در حالی که جلال آل احمد دوره‌های متفاوتی داشته است؛ دوره توده‌یی بوده و «از رنجی که می‌بریم» و «سفر به اسراییل» را نوشته است و از کشاورزی اشتراکی اسراییل تعریف کرده، یا او کتابی را در زمان حیاتش به نام «سنگی بر گوری» نوشته که بعد از مرگش منتشر شده است. بر اساس این کتاب تقیدات مذهبی چندانی نداشته و کارهایی را که امروز متشرعان یک‌دهم آن را بر نویسندگان برنمی‌تابند، انجام می‌داده، اما او در نوشته‌هایش شجاعت خاصی داشته است، اما من تحلیل کردم و دیدم که این شجاعت او پشتوانه‌ای داشته و او به ارتباطات خودش و خانواده همسرش پشتش گرم بوده است.

در ادامه این نویسنده درباره نقدی که در کتاب درباره سیمین دانشور نوشته، گفت: خانم دانشور محاسن زیادی دارد، اما معایب زیادی هم در او دیده می‌شود و من سعی کرده‌ام در این کتاب از منابع مختلف استفاده کنم و نگاهی به چهره واقعی او داشته باشم.

سرشار همچنین به مقاله‌اش درباره نادر ابراهیمی اشاره کرد و مدعی شد: در آثار و یا مصاحبه‌های نادر ابراهیمی آن‌طور که برمی‌آید، او تا اواسط دهه 60 کافر بوده است و به تمسخر مذهبی‌ها، بحث انتظار و حتا خدا می‌پرداخته است. من این مقاله را در زمان حیاتش منتشر کردم. در سال 1372 او را در دانشگاه سوره دیدم و به من با شوخی گفت، تو 70 صفحه نوشته‌ای که به من ثابت کنی من کافرم. اگر از خود من می‌پرسیدی، خودم به تو می‌گفتم که کافرم. من به او گفتم، الآن که من این مقاله را نوشته‌ام، خودت قبول می‌کنی، وگرنه قبلا نمی‌گفتی.

او ادامه داد: ‌اما نادر ابراهیمی بعدها 10 جلد کتاب با عنوان «آتش بدون دود» را نوشت و به رهبر انقلاب تقدیم کرد.

سرشار سپس با اشاره به این‌که باید در نقد با صراحت موضوعات را مطرح کرد، مدعی شد: سوره مهر کتابی را با نام «فرهنگ ناموران» منتشر کرده است که در جلد اول آن درباره برخی شخصیت‌های منفی تمام نکات مثبت آن‌ها را نوشته‌اند و نکات منفی آن‌ها حذف شده و از آن‌ها یک چهره تطهیرشده و شایسته ارائه شده است. در حالی که کسی چون داریوش آشوری یک یهودی صهیونیست است، که در این کتاب به این موضوع اشاره نشده است و یا فردی بهایی در این کتاب معرفی شده، اما عنوان نشده که این فرد بهایی است. این نکته بسیار آسیب‌رسان است، چون مردم به کتاب‌های این انتشارات اعتماد دارند.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.