در این نشست بلقیس سلیمانی با اشاره به این مطلب که همواره بحث بر سر این موضوع بوده که روایت میتواند زنانه و یا مردانه باشد، عنوان کرد:« اینکه میتوان از زبان زنانه و یا مردانه در ادبیات بحث به میان بیاوریم. در جهان غرب و هم در ایران این بحث طرفداران و منتقدانی دارد. به نظر میرسد این بحث هم محتوای آثار را در بر میگیرد و هم فرم و ساختار و زبان آنها را. این بحث بویژه در حوزه زبان مطرح شده است؛ در غرب اعتقاد بر این است که زنان برای ایراد روایت خود از هستی در وهله اول باید زبان ویژه خود را داشته باشند. سه نفر بر این بحث متمرکز شدهاند؛ زنانی که به نوعی به جنبش فمینیسم تعلق دارند. ژولیا کرستوا، هلن سکسو و اری گاری، این هر سه بر زبان تمرکز داشتهاند.»
سلیمانی صحبت خود را با بیان این مطلب که انتقادهایی بر این نوع نگاه وجود دارد، ادامه داد و گفت:« به هر روی بسیاری بر این اعتقاد هستند که تا این زبان پدید نیاید نمیتوان نوشتار زنانه به وجود آورد، البته برخی نیز بر این عقیدهاند که این رویکردها بر تبعیضهای جنسیتی تاکید میکنند. به اعتقاد آنها در دوگانههایی که به طور معمول جهانمان را بر اساس آنها میسازیم، زنها همواره در کنار طبیعت و مردها در کنار فرهنگ قرار می گیرند.»
سلیمانی با تاکید بر نظر زبان شناسان مبنی بر اینکه زنان به شکل ویژه ای از زبان استفاده می کنند، اظهار کرد:« دلیل این مسأله این است که زنها بیش از مردها به زبان معیار گرایش دارند. دوم اینکه از زبان مخفی کمتر استفاده می کنند، زبان ایشان تقریباً خالی از قطعیت و بیشتر همراه با تردید و شک است. دیگر اینکه از پرسش استفاده می کنند. این رویکردها مبتنی بر یک نظریه قدرت است، به این معنا که اصولاً زنها خواهان مشارکت و دیالوگ با دیگران هستند، در صورتی که سخن مردها همراه با قاطعیت است و اصولا این پیامد پرسشی را ندارد.»
در داستانهای جنگ، زنها رویکرد فمینیستی داشتهاند؟
درادامه این نشست زهرا زواریان، از نمونه های خاص و مشخص روایت های زنانه در داستان های جنگ سخن به میان آورد و گفت:« اصل بحثم را با پرسشی آغاز میکنم؛ با توجه به اینکه در سالهای اخیر حضور چشمگیر زنان در حوزه ادبیات را شاهد بودهایم، و رویکردهای ایشان غالبا فمینیستی بودهاست، آیا در زمینه داستانهای جنگ زنها رویکرد فمینیستی داشتهاند یا خیر؟ پاسخ به این پرسش کار سادهای نیست و من قصد پاسخگویی به آن را ندارم، اگر بتوان آن را به خوبی مطرح کرد و تنها به پاسخ آن نزدیک شد، تا حدودی می توان به هدف رسید.»نویسنده کتاب «دامنی از جنس آب»،با اشاره به ویژگی های روایت زنانه در داستان های جنگ ادامه داد: «همه آنچه گفته شد به نوعی در داستانها دیده میشود؛ مثلا از ویژگی داستانهای کوتاه این حوزه میتوان به تک صدایی بودن آنها اشاره کرد. این ویژگی به دورانی اختصاص دارد که زن در هجمه قرار میگیرد. نکته جالب توجه در عمده این داستانها این است که در غالب آنها یک صدای زنانه وجود دارد، حال آنکه جنگ حاوی یک گفتمان مردانه است.»
وی ادامه داد:« شاخصه دیگری که در داستانهای این دوره دیده میشود، دیالوگ است؛ در غالب آنها دیالوگ بسیار محدود است، از آنجا که زنان در محیط خانه محصور هستند و بیشتر گفتوگوهای درونی حاکم است، زنها به دوره پیشازبانی نزدیک میشوند؛ به ناخودآگاه خود و آن دورهای که زن به جستوجوی بخشی از طبیعت و یا کودکی خود میپردازد، نزدیک میشوند. بحث رویا که تحت تاثیر ناخودآگاه محقق میشود، بروز مییابد. این نیز یکی از ویژگیهای روایت زنانه در آن مقطع است. ویژگی دیگر این دست آثار جزئینگری است که البته تنها مختص داستانهای جنگ نیست. کارکردهای تخیلی در این دست آثار نیز حایز اهمیت است».
رویکرد ثبوتی به ادبیات دفاع مقدس
در بخش دیگر این نشست، احمدشاکری با بیان اینکه عنوان بحث وی هستی و کران های ادبیات داستانی زنانه دفاع مقدس است، عنوان کرد:«کلیدواژگانی که به نظر میرسد، باید به حتم درباره آنها صحبت شود ادبیات داستانی انقلاب، ادبیات داستانی دفاع مقدس و ادبیات زنانه است.
در حقیقت در عنوان انتخابی باید سه مقوله تکلیف روشن شود. نمیتوان راجع به ادبیات داستانی و قواعد و اسلوب های آن به طور کلی صحبت کرد؛ ضرورت دارد که این قواعد و و قضایا را به عنوان موضوع در نظر بگیریم.» وی گفت: باید درباره ادبیات داستانی دفاع مقدس صحبت شود، یعنی اینکه ما عنوان زنانه را به عنوان یک قید گونهساز پس از عنوان ادبیات داستانی و پس از عنوان ادبیات داستانی دفاع مقدس مطرح کنیم و باید تکلیف آن دو قید را روشن کرد بعد میتوان راجع به نگاه و رویکرد زنانه صحبت کرد.
شاکری خاطرنشان کرد:«رویکرد بحث من رویکرد ثبوتی است و نه اثباتی. این رویکرد راجع به این صحبت میکند که آیا گونهای با عنوان ادبیات زنانه دفاع مقدس قابل فرض است یا خیر فارغ از اینکه اثری نوشته شده باشد یا خیر و این آثار چه مولفههایی داشته باشند. خطری که در رویکرد اثباتی وجود دارد این است که ما گمان میکنیم هر آنچه راجع به دفاع مقدس نوشته شده است، ادبیات دفاع مقدس است و این قطعاً خطاست؛ به این دلیل که دفاع مقدس هویت و حقیقت دینی دارد و لزوماً همه آن کسانی که از این حقیقت روایت کردهاند روایت ایشان ناظر بر این حقیقت نبوده است. برخی آن را تحریف کردهاند و بنابراین نمیتوان با بررسی و چشم بستن بر تمامی آثاری که از دفاع مقدس نوشتهاند همه آنها را ادبیات دفاع مقدس پنداشت. فرض من طرح این مطلب است که اگر ما از ادبیات زنانه در ادبیات داستانی دفاع مقدس صحبت میکنیم، راجع به گونهای با ماهیت دینی میگوییم، بنابراین، در روش این را باید در نظر گرفت.»
شاکری یادآورشد:«قرائت و تفسیر و تحلیل ما از آثار ادبی کاملا بر اساس اسلوبهای غربی غیر همخوان است، نتیجه این میشود که اساس این ادبیات و هویت را باید انکار کنیم، چراکه اسلوبها سازشی با این حقیقت ندارد. اصول موضوعه ادبیات انقلاب این است که پیروزی انقلاب اسلامی دوره های جدید در ادبیات داستانی را موجب شد. دوم ادبیات انقلاب اسلامی ثبوتاً واجد مکتب ادبی مختص به خود است. به آن معنا که اگرچه ما در تحلیل و در امر خارجی، این تئوری و مکتب با خصوصیتها شناخته نشده است، ما قایلیم که چنین مکتبی موجود است و ادبیات ما در طول دوره رشد و تکوین خود به آن خواهد رسید. سوم، در دوره پس از انقلاب اسلامی برخی ظهورات ناتمام این مکتب ضمن برخی گونههای ادبی تحقق یافته است. ما اثری نداریم که بگوییم نمونه تام ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است، ولی برخی مؤلفهها و نه تمام مؤلفهها در برخی آثار ظاهر شده است. چهارم، ادبیات داستانی در سه دهه گذشته هنوز در شناسایی تام مؤلفههای ادبی انقلاب و شناسایی قالب ادبی متناسب با آن به تئوری شناخته شدهای نرسیده است.»
درباره ادبیات دفاع مقدس تئوریپردازی منسجمی نشده است
نویسنده کتاب «در وادی ادبیات» گفت:« ادبیات دائم در حال تطور است و ادبیات داستانی پس از انقلاب هم دچار این تطور بوده است؛ لذا شاید ضرورت داشته باشد. برای شناسایی این مولفهها مستندنگاریها و خاطرات را هم لحاظ کنیم، به نظر میرسد مرز بسیار دقیقی بین خاطره و ادبیات داستانی وجود دارد. معتقد نیستم کتابی مثل «دا» رمان است اما معتقدم به قالبی که ادبیات داستانی دفاع مقدس میخواهد دست یابد نزدیک است. لزومی ندارد قالب بومی ما رمان باشد.»وی در خصوص خاستگاه زنانه ادبیات دفاع مقدس گفت:« این ادبیات زیرگونهای است بومی از ادبیات داستانی دفاع مقدس با مؤلفههای اختصاصی که خاستگاهی دینی و حقیقتجو دارد. خاستگاههای معارض این زیرگونه غیر بومی و غیر بومی بوده و در ضمن ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس ظهور مییابند. یعنی تجلی این رویکرد غربی میشود تجلی ادبیات سیاه دفاع مقدس که مفهومی مشکک است.»
وی در نتیجهگیری بحث های خود گفت: «هر مقولهای که بخواهد ادبیات داستانی را مقید کند باید از جنس ادبیات باشد، بنابراین، این ادبیات نه با نویسنده، نه با موضوع، نه مخاطب و مفهوم، مقید نمیشود. از میان علل اربعه آفرینش داستانی علت صوری مهمترین مولفه در فرض ادبیات زنانه است. شناسایی ادبیات زنانه با لحاظ توامان سه محور محقق میشود. در گونه بومی ما که باید روش خاص خود را داشته باشد، قواعد و اصول داستانی در تعریف داستان زنانه موثر است. دیگر، حقایق عالی و ژرفساختهای دینی باید لحاظ شود. آخر، مولفههای ساختاری و علت صوری که قابلیت پرداخت داستان را دارند. این سه محور میتوانند معرف گونه ادبیات زنانه دفاع مقدس ما باشند. ادبیات داستانی دفاع مقدس مقولهای در حال تکوین است. تئوریپردازی منسجمی درباره آن صورت نگرفته است، بنابراین مصادیق بیرونی تنها کاشف مولفههای اینگونه اند و نه مؤسس آنها.»
نظر شما