به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصحلت نظام در مراسم رونمایی از کتاب زندان الرشید در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی گفت: ابتدا باید تشکر کنیم از آقایان بهداروند، خاموشی و گرجیزاده که این زحمت را کشیدند من به عنوان یک رزمنده دست آنها را میبوسم.
وی ادامه داد: من بخشهای اول این کتاب را خواندم احساس کردم که خود گرجیزاده کنار من نشسته و با تکه کلامها و نحوه کلام خودش سخن گفته است. آن روزها که گرجیزاده در جزیره مجنون بود ظرف مدت دو روز آسمان جزیره جنوبی و شمالی پر از شیمیایی شده بود. عراق آخرین سلاحهای شیمیایی خودش مثل اعصاب را هم به کار برد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: اگر همه کسانی که آن روز در جزیره مجنون بوده اند می توانستند مثل گرجی زاده حرف بزنند امروز همه قبول می کردند چرا قطعنامه 598 پذیرفته شد،سپاه عراق در تمام احوال، با توپخانههایشان و هواپیماهایشان به بدترین شکل ممکن حمله میکردند و در حمله به جزایر هیچ قانون بینالمللی رعایت نمیشد. ما از طریق دو جادهای که درست کرده بودیم چند کیلومتر در خاک عراق نفوذ کرده و اگر آن دو جاده را قطع میکردند به طور کلی نیروهای ما محاصره میشدند. نه تنها آمریکا بلکه همه قدرتها او را هدایت میکردند تا حملات خودش را ادامه دهد. اگر صدام بمب اتم هم داشت از آن نیز استفاده میکرد.
وی افزود: عراقیها اگر پاسداری رامیگرفتند او را از بقیه جدا میکردند. حالا اگر فرمانده بود مثل آقای گرجیزاده با او برخورد میکردند. خدای متعال به او این توان معنوی را داد که عراقیها را شکست بدهد. نبرد در اردوگاهها به لحاظ نظامی کمتر از نبرد در جبههها نبود. آنها میترسیدند که خبرنگاران بیایند و از زندانیان مصاحبه بر ضد نظام جمهوری اسلامی بگیرند.
رضایی افزود: 300 سال بود که ما در جنگها بخشهایی از کشور را از دست دادیم. اما در این جنگ حتی یک روستا را هم از دست ندادیم؛ و همین روحیه مقاومتی که در کتاب میخوانید به ما عزت و افتخار داد. من نمیدانم چند نفر از جوانان امروز این موضوعات را باور میکنند و باور میکنند که این اتفاقات واقعیت دارد که ما در این جنگ خودمان را پیدا کردهایم.
وی افزود: سربازان نظام جمهوری اسلامی حقیقت ایران، اسلام و صداقت خودشان را در این جنگ نشان دادند. خیلی از ارزشها بودند که بی معنی شده بودند که این جنگ این مسائل را معنا بخشید. قرارگاه نصرت که در این کتاب میخوانید بسیار اتفاقات جالبی داشت. ما سال اول جنگ چندان موفق نبودیم سال دوم با پیروزی های پی در پی تا مرز عراق جلو رفتیم و دوباره سال سوم به بن بست رسیدیممشکلات بسیاری داشتیم تا نبرد خیبر و بدر شکل گرفت. عراق فکر نمیکرد ما از آن منطقه وارد شویم چون که ما باید از چند کیلومتر دورتر رد میشدیم ما برای اینکه بتوانیم از آن عبور کنیم یک قرارگاه بسیار مخفی را به وجود آوردیم.اگر گرفتار می شدیم 50 هزار رزمنده ایرانی اسیر می شدبه همین خاطر من، شهید علی هاشمی و سردار غلامپور که در جمع امروز حضور دارد لباس مبدل می پوشیدیم، وارد خاک عراق می شدیم تا ببینیم اوضاع از چه قرار است اما عملیات ما باید سری باقی می ماند.
محسن رضایی تصریح کرد: همه 7 تا 8 ماه نشستیم، فکر کردیم و با لباس مبدل کار میکردیم. بچهها در منطقه عکاسی و فیلبمرداری میکردند حتی شده بود برخی به زیارت حرم امام حسین(ع) در کربلا رفته و برای خود و ما مهر کربلا میآوردند.
وی گفت:. قصه های هور و جزایر مجنون تمام نشدنی هستند و محور همه این تلاشها کسی نبود جز شهید علی هاشمی او بود که وقتی دید همه چیز از دست رفته است دلش نیامد که از جزایر بیاید میگفت همه افراد باید از مقابلم عبور کنند و برگردند تا من هم برگردم محور این از خودگذشتگیها علی هاشمی بود.
نظر شما