رحیم‌پور ازغدی در نشست آموزشی اتحادیه امت واحده گفت: وقتی حزب الله و حماس و جهاد، خونشان با یک شعار مخلوط شد و در چند بازو به حرکت ادامه داد و شهید جهاد و حماس و حزب الله کنار هم جنگیدند، اسراییل لبِ پرتگاه قرار گرفت.

امام(ره) فرمود ما اتحاد جماهیر اسلامی می‌خواهیم/ شیعه‌نمای فاسد، سنی را دشمن اصلی می‌داند و بین وهابی و سنی فرق نمی‌گذارد

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسن رحیم‌پور ازغدی پژوهشگر و استاد دانشگاه چندی پیش در جمع دانشجویان و طلاب در پنجمین دوره آموزشی - تشکیلاتی اتحادیه امت واحده به شرایط و اتفاقات اخیر جهان اسلام پرداخت و ضمن بررسی مواجهه ما با تکفیریها، درباره ضرورت و چگونگی التزام و تحقق «وحدت اسلامی» سخن گفت.

پنجمین دوره آموزشی - تشکیلاتی اتحادیه امت واحده با حضور فعالان ایرانی وحدت و جهان اسلام از هفدهم تا بیست و دوم شهریور در اردوگاه شهید هاشمی نژاد مشهد برگزار شد.

در این دوره اساتید شیعه و سنی ایرانی و خارجی به ارائه مباحث خود درباره موضوعاتی چون بررسی تاریخی زمینه های اجتماعی شکل گیری سلفی گری، پاسخ به شبهات وحدت از منظر سیره اهل بیت علیهم السلام، نقش وحدت اسلامی در تجربه تمدنی مسلمین، ماهیت شناسی داعش، آخرین وضعیت منطقه و ... پرداختند

متن کامل سخنان رحیم‌پور ازغدی به همراه پرسش و پاسخ‌هایی که پس از سخنان او طرح شده در ادامه آمده است:

ترسیم شرایط جهان کنونی

همه می‌دانیم که در قرنهای اخیر شرایط جهان اسلام بی سابقه است. هم ساختار سیاسی و قدرت هم ساختار ایدئولوژی ها در جهان از نقطه جوش رد شده و به نقطه ای رسیده که [مرزهای بین آنها] دارد ذوب می شود. ایدئولوژی های غرب و شرق ذوب شده اند. خیلی از مفاهیمی که دشمنان جهان اسلام ساختند مثل ملی گرایی به معنای منفی اش (تجزیه طلبی و شرک، نژاد و قومیت، نه عزت ملی و...)، لیبرالیسم و مارکسیسم و سوسیالیسم که در دویست سال گذشته بر جهان اسلام تحمیل شد همه در حال فروپاشی است. به ویژه بعد از انقلاب اسلامی ایران با تمرکز بر آزادی قدس و مسلمین، بعد از سه دهه در دهه چهارم دارد اثر خودش را می گذارد. همه مسلمانان از همه مذاهب در حال حرکتند.

این جنبش وسیع در جهان عرب ریشه در اسلام گرایی و جبران تحقیر در برابر استکبار و استعمار در صد سال گذشته است. البته با لحاظ تفاوت های فرهنگی مذهبی تاریخی و... . این که ملت ها چه می گویند، غیر از آنی است که احزاب و سیاسیون می گویند. این ها ممکن است عقب جلو بروند یا شعارشان را عوض کنند یا... . ولی حساب ملت ها جدا است. بیداری اسلامی شد، بعد خوابید ان شاء الله موج بعدی می آید. مصر کودتا شد، شد یمن بعد پاکستان بعد... . تا ایجاد نظم جدید همچنان ادامه دارد. نقطه جوش ولی خیلی مهم است که ساختار ها ذوب می شود، در یک شب قدر امت اسلامی لحظات خاصی رخ می دهد. هر لحظه هزار لحظه است. اگر این شب قدر را درست مدیریت کنیم که در آن هستیم، ان شاء الله جهان اسلام شاهد یک تمدن اسلامی بزرگ عزیز خواهد بود،با همه تفاوت ها .

امام (ره) هم می گویند ما اتحاد جماهیر اسلامی  می‌خواهیم که هر کدام بر اساس مذهب اکثریتشان با شعار های اسلامی زندگی کنند، ولی همه با هم همکاری کنند و یک خط را بروند. این در قانون اساسی ما هم آمد. قوانین عمومی همه باید اسلامی باشند، ولی طبق مذهب اکثریت. کدام مذهب می گوید عزت بد است یا به کسی باید ظلم کرد یا پیشرفت و تعالی مادی و مذهبی باید داشت یا قانون خلاف قرآن و سنت پیامبر می شود گذاشت؟ هیچ کدام. این ها مشترک است. کدام مذهب اخلاق اسلامی را قبول ندارد؟ همه مشترکند. در احکام کلی اسلام مثل نماز و روزه و حج و زکات و... همه تقریبا یکی اند. مواردی هست که سوء تفاهم در مباحث کلامی و فقهی هست که با گفت و گو باید حل شود. اگر جمع هایی مثل شما بتوانند گفتمان سازی کنند که کلیات اسلام یکی است و جامعه اسلامی بر طبق مذهب اکثریت در چارچوب اسلام و با رای اکثریت حاکم شود . اگر هم در شیعه قائلند معصوم باید حاکم باشد و اهل سنت می گویند کسی تعیین نشده، در عصر حضور است. در عصر غیبت که دیگر خیلی نزدیک می شویم در عمل. چون همان شرایط عمومی مثل اعلمیت و اعدلیت، شخص را با رای اکثریت و مقبولیت تعیین می کند. قوانین اسلامی باید رعایت شود با رعایت حقوق اقلیت ها. هر مذهبی مبنای حکومت اسلامی در ملتشان می شود. هر جامعه ای اقلیتها در مسائل شخصی و قوانین خصوصی و... باید  طبق فقه خودشان عمل کنند و فقه خودشان را آموزش دهند. این یک راه حل اسلامی مهم است.

در جهانی که می‌خواهند نه غربی و لیبرال باشند و نه تکفیری و قاتل، راه حلش حکومت اسلامی مردمی است که قوانین عمومی طبق مذهب اکثریت باشد و در قوانین خصوصی هر اقلیت حقوق خودشان را داشته باشد. این که در مورد مسلمانان است، در مورد یهودی و مسیحی و زرتشتی هم تقریباً همین را داریم . مواردی هم که سوء تفاهم های اعتقادی و رفتاری است باید با گفت و گو حل شود. شیعه و سنی افراطی همواره داشته ایم، حتی از اصحاب درجه اول اهل بیت (علیهم السلام). تاریخ را بخوانید، حتی اهل بیت بعضی از نزدیکانشان را که منحرف شدند را طرد و لعنت کردند. در همان زمان می گفتند این امام پیامبر است و من جانشینش هستم یا...؛ این ها همه توسط اهل بیت (ع) تکفیر شده اند.

تقیه هم به معنای دروغ و نامردی نیست بلکه یعنی وقتی شما را به کوچک ترین اتهامی می کشند و به ناموست تجاوز می کنند، مبارزه را پنهانی پیش ببری. این اصل عقلانی است که همه مذاهب دنیا هم آن را دارند. حساب شده حرفشان را می زنند ولی اصول حرف خودشان را نگه می دارند و بقیه اش را در جایش می زنند. اینرا همه دنیا هم دارند. تقیه درست داریم. تقیه غلط هم داریم که شیعه و غیر شیعه آنرا انجام می‌دهیم. مثل زمان شاه که عده ای تقیه می کرده اند، امام می فرمود تقیه برای حفظ شما نیست برای حفظ دین است. تقیه اهل بیت به معنای نفاق و دروغ نیست، به معنای آن است که روی اصولمان هستیم ولی حرفی نمی زنیم که کشته شویم. همه دنیا این کار را می کنند.

در خمس، در مورد اصلش اشتراک است ولی در مورد مصادیقش دعوا است. هم کسانی هستند که کلا خمس را رد می کنند و هم کسانی که مصادیقش را در همه جهان می‌خواهند اجرا کنند. در همین مراکز باید درباره این ها گفت و گو کنیم . فوقش این است که منابع همدیگر را قبول نمی کنیم بعد از بحث ها، فوقش این است که حجت شرعی بر هرکداممان از منابع خودمان است. باید سوء تفاهم ها را در اینگونه نشست ها در مباحث اعتقادی و فقهی و کلامی  رفع کنید.

باید بحث کنیم که کدام زیارت عین شرک است – که بعضی اش هست- و کدام زیارت عین توحید است. از اینها سربسته رد نشوید. می بینید 90 درصد مطالب اشتراکی است. فوقش در چند تا از اصول اختلاف داشته باشیم، که در هر مذهب هم این مقدار اختلاف هست. بزرگان درجه یک شیعه هم بین هم پر از اختلافند. استاد در حدیث یا تفسیر چیزی را قبول دارد و شاگرد آن را رد می کند.

اختلاف معمولا یا در  منابع است، یا در روش. چنان که مجتهد شیعه نمی تواند مجتهد دیگری را مجبور کند که طبق نظر او عمل کند در مسائل عملی ، مجتهد از مذهب دیگر هم این کار را نمی تواند بکند. در مسائل حکومتی هم که بدیهی است یک قانون باید جاری باشد. در همه دنیا همین است. هفت یا هشت نظر لیبرال هم اگر باشد به یکی اش باید عمل شود و بقیه در دانشگاه بحث شود.

شهید جهاد و شهید حماس و حزب الله کنار هم جنگیدند و اسرائیل لبِ پرتگاه رفت

نکته دیگر، جدا کردن حساب خلفای راشدین از بنی عباس و بنی امیه است. حتی بزرگان اهل سنت، حساب خلفای راشدین را از معاویه به بعد جدا کرده اند. مسئله بنی امیه مسئله شیعه و سنی نیست. حتی خیلی از بزرگان اهل سنت را هم بنی امیه لت و پار کرده است. اختلاف ما در جانشینی پیامبر است که خلیفه چهارم، بلافصل است یا نه. الان که خلفای راشدین دیگر نیستند و رفته اند نزد خدا. امروز ماییم و  دشمنانمان که هر جا زورشان نمی رسد ما را به جان هم می اندازند و در این صد و پنجاه سال با بهانه های قومی یا مذهبی بر ما حکومت کرده اند. این ها خطرات اصلی است و اولویت های ما است. باید بسیاری از مباحث کلامی و فقهی را در رسانه ها و برای جهان اسلام بازخوانی کنیم. چه خوب است که از ایران شروع شود. یاد بگیریم که اختلاف نظر داشته باشیم و در یک جبهه باشیم. کما این که حزب الله و حماس و جهاد، خونشان با یک شعار مخلوط شد لکن در چند بازو. شهید جهاد و شهید حماس و حزب الله کنار هم جنگیدند و اسراییل لبِ پرتگاه رفت.

در مقابل آمدند در برابر جهاد شیعی سنی ضد اسراییلی ، جهاد انگلیسی وهابی ایجاد کردند. جهاد آمریکایی تکفیری که به جای نبرد با کفار، وظیفه اش جنگ مسلمان با مسلمان است. آن یکی عملیات انتحاری می‌کند در خیابان و حسینیه و مسجد که زن و بچه را بکشد. لذا دو عملیات استشهادی و دو الگوی جهاد درست شد. یکی می گوید برای دفاع از مظلوم می جنگد و برای او اسلام جلوی دوربین سر بریدن شده است.

شیعه‌نمای فاسد، دشمن اصلی را سنی می‌داند

شیعه نمای فاسد هم به وجود آمد که دشمن اصلی را سنی دانست و سنی و وهابی را یکی دانست و گفت به فلسطین نباید کمک کرد! برای این حرف ها سند دارم که از قبل از انقلاب گفته می شد. فلسطینی ها بعد از این که در اردن قتل عام شدند، به شیعه نشین های لبنان روی آوردند. نامه نوشتند به امام که اصلاً مبارزه ما دینی نیست و به سنی و شیعه کار نداریم. اتفاقاً امام خمینی (رحمه الله علیه) گفتند شما به همین دلیل شکست خواهید خورد. شایعه کرده اند که در فلسطین میدان ابن ملجم هست و ناصبی‌اند. یک عده ای در ایران هم می گفتند بگذار سنی و یهودی هم را بکشند هر دو دشمن خدایند. ولی امام نوشت که از وجوهات شرعی جایز، بلکه واجب است برای فلسطین خرج شود و همه شبهات را رد می‌کنم.

ما باید سه کار را در اذهان مردم بکنیم:

1- تشخیص مرز بین شیعه با رافضیِ مشرک. البته خیلی از این رافضی‌ها مستضعف فکری اند. ولی در تاریخ بوده اند. قرامطه حمله کردند و به اسم شیعی گری حجر الاسود را دزدیدند. یا به اسم شیعه گری عمل و نماز را ول کردند و گفت دلت پاک باشد. چنان که در اهل سنت هم تصوف را داشتیم. مرز بین این ها باید روشن شود. یک چیزهایی به نام شیعه تبلیغ می شود که عقیده شیعه نیست.

2-تشخیص مرز بین سنی با وهابی تکفیری. در بین اهل سنت خیلی هایشان اصلاً تاریخشان این نیست. نگاهشان به توسل و زیارت و شفاعت اصلا این نیست. 30 سال پیش در هیچ جای جهان اسلام جز منطقه آل سعود و سه چهار منطقه کوچک، در اغلب جهان اسلام حبّ اهل بیت رواج داشته است. من از آفریقا تا آسیانه میانه و شرق آسیا مزار فرزندان اهل بیت را می بینم که اهل سنت به زیارتش می آیند. در سودان یک جایی را دیدم که مرکز یک فرقه وسیع از تصوف سنی بود و یک امامزاده از نسل امام موسی بن جعفر بوده است. در بالکان در بوسنی، سنی مجاهدی که دارد با صرب‌ها می‌جنگد، بخش مهمی از اذکارشان مربوط به امام زمان است. شرق آسیا در اندونزی، اهل سنت در دهه اول محرم، مراسم تابوت دارند و هر روز صدها هزار سنی مذهب تابوت امام حسین( علیه السلام) را به دست می گیرند. بعضی شان می دانستند از فرزندان پیامبر بوده است ولی نمی دانستند امام حسین کیست. (بماند که ما شیعیان هم نمی دانیم کیست. همین امام رضا( ع) را تصنعی کرده ایم زیارتش را. یک روایت از او نمی دانیم در حالی که بسیار روایت از ایشان در میان کتب اهل سنت است).

جهاد وهابی انگلیسی را از جهاد شیعی سنی جدا کنیم

داعش و... بدنه فداکاری دارد. تلاش می کنند دولت اسلامی را تشکیل دهند. بازی خورده اند. اتاق فکر دست حکومت های فاسد عربی و انگلیس و... است. بچه پولدارهایی که سهام قمارخانه و شراب فروشی دارند، ولی برای این که یک چیزی علَم کنند مقابل ایجاد تمدن اسلامی و جهاد مقابل اسراییل، این کارها را می کند تا جوانان مبارزی که هدفشان اسلام است ولی آگاهی ندارند را جذب کند. بعد هم دست بردند در رهبری های اینان. بن لادن و ایمن الظواهری مخالف جنگ شیعه و سنی در عراق بودند. ولی رهبری را از دست اینان خارج کردند و دو رهبر اولیه ی داعش هم کشته شدند. اینی که آمده، یک سال بازداشت امریکا بود، آزادش کردند و پولشان را آل سعود دادند و رهبر شد.

طرح لانه زنبور، یک تیر و سه نشان بود. یکی این که جوانان انقلابی امریکا و اروپا را جذب کنند. من اینان را بعضا در آمریکا و اروپا دیده ام. بچه‌های خیلی خوبی بودند. یکی شان می‌گفت ما مذهب خمینی را قبول نداریم، ولی شایسته رهبری می دانیم. معلوم می شود انسان دلسوزی است و وقتی می‌گوید حیف که خمینی شیعه است، معلوم است چیزهایی در مورد شیعه راست و دروغ شنیده است. این خطر را غرب از درون خودش به خاورمیانه انتقال داد و  همه را با کمک عربستان و ترکیه و شبکه های اجتماعی شناسایی کردند و از اروپا و آمریکا به منطقه ما کشاندند. بعد به جای این که با اسراییل بجنگند، جنگها درون اسلامی بشود که چه بکشند چه کشته شوند به کام غرب باشد. اصلاً خودِ جریانات تکفیری را به جان هم انداختند. همین جریانات احرار الشام و داعش و النصره با هم می جنگند و از هم می کشند. یعنی یک هرج و مرج، همان لانه زنبور. جوانان مبارز مسلمان آماده درگیری به جان هم بیافتند در سوریه و عراق و پاکستان و ... . رهبری شان دست قماربازها و سرمایه داران فاسد شاهزاده های عرب باشد، که دلار بدهند. آخرش هم دو سه جریان تکفیری همدیگر را بکشند. این تنها روشی بود که بتوانند جلوی بیداری اسلامی را بگیرند. و الا دیدند مصر و تونس و عربستان و بحرین و ... در خطر است. این را تبدیل کرده اند به هرج و مرج. امروز اوباما گفته است با 40 کشور هماهنگ شده ایم و می خواهند به بهانه مقابله با همین ها به عراق و سوریه برگردند.

ببینید از سادگی ما چطور استفاده می‌کنند. دو طرف غسل شهادت می‌کنند ولی به جای آمریکا و اسراییل، از هم بکشیم تا تمام شویم و شعله پرچم جهاد و شهادت پایین بیاید. ملتها خسته شوند و بگویند وقتی حکومت ها فاسد بودند اقلاً امنیت داشتیم. الان این را هم نداریم. می خواهند این کار را بکنند و دارند می‌کنند. اگر سه چهار سال دیگر این وضعیت ادامه پیدا کند، ملت ها می‌گویند غلط کردیم گفتیم بیداری اسلامی. آمریکا یک ارباب برای ما بگذارد، فقط امنیت داشته باشیم. تنها جمعی که می تواند این وضع را از بین ببرند شما جوانان دانشجو و طلبه سنی و شیعه هستید . نشان دهید می‌توان اختلاف نظر داشت ولی با هم دعوا نکرد و نجنگید.

وزیر خارجه اسراییل گفت 800 هزار اسراییلی برای همیشه اسراییل را ترک کردند

ما باید فرهنگ اسلامی را زنده کنیم. قضیه غزه در جریان است. وزیر خارجه اسراییل گفت 800 هزار اسراییلی برای همیشه اسراییل را ترک کردند. اینها سالها است دارند آدم جمع می‌کنند. الان معکوس شده است. این که 50 روز در زیر زمینها باشند از ترس موشک و آخر سر هم دولتشان شرایط حماس را بپذیرد، یعنی شکست اسراییل. بیش از یک سوم اسراییلیها می گویند اسراییل دیگر جای زندگی نیست. اگر اسراییل نابود شود شرایط جهان اسلام عوض می شود. اینها می‌خواهند اسراییل بماند و برای حفظ هیمنه غرب و اسراییل، ما را به جان هم می اندازند. جهاد اسلامی باید از جهاد وهابی انگلیسی امریکایی جدا شود. چند سند آورده ام. قدس در زمان خلیفه دوم بدون جنگ آزاد شد. مردم ایلیا نامه نوشتند که اگر نفر اول مسلمین خودش قرار داد را امضا کند ما شهر را تسلیم می کنیم. این نامه با مشورت امام علی( ع) نوشته شده است. عمر با علی و با بعضی دیگر از اصحاب مشورت می کند که بروم قدس یا نروم؟ در روایات اختلاف است. در بیشترش می گویند علی می گوید شما برو و بدون جنگ سرنوشت آن بخش از جهان را تعیین کن. نامه ای توسط عمر با مشورت علی نوشته شد. نامه زیبایی است.

دو نکته را توجه کنید: اول این که جهاد اسلامی هدفش خون‌ریزی نیست. دوم این که بر خلاف تفکر تکفیری است که کلیسا و مسجد شیعه و مرقد اصحاب رسول الله را خراب می‌کنند و آتش می‌زنند و مساجد اهل سنت را هم منفجر می‌کنند و مرقد مخالفان علی را هم خراب می‌کنند.

نامه‌ای که عمر با مشورت علی(ع) خطاب به مسیحیان نوشت

سیزده امام جمعه سنی را در عراق بخاطر اینکه با خلیفه شان بیعت نکرده اند، کشتند. جناب عمر به ابوعبیده جراح از فرماندهانش نامه می نویسد، بلال و سلمان و ابوذر و مقداد و ... هم هستند. عمر رای علی را پذیرفت و به سمت شام رفت. از جابیه به قدس رفت و به اهالی قدس چنین امان نامه داد: «این امان نامه‌ای است که بنده خدا عمر و خلیفه مسلمین به مردم بیت المقدس داده است. به همه مردم به لحاظ جان و مال و کلیساهایشان امان می‌دهیم. (حالا داعش که مسجد را هم خراب می‌کند). به سالم و بیمارشان امان می دهیم. برای دیگر مردمی که در آنند تضمین می دهیم که کسی در کلیساهای شما سکونت نخواهد کرد. کلیساهایتان را ویران نخواهیم کرد. چیزی از کلیسا و حدود آن و صلیب ها و اموال آن کاسته نخواهد شد. (این ها را با نگاه تکفیری مقایسه کنید که دختران مسلمان را هم به عنوان کنیز می‌گیرد). شما را مجبور به ترک دین و آیینتان نخواهیم کرد. (این سند افتخار شیعه و سنی است. خلیفه مسلمین با مشورت علی ع نوشته است. این هم دروغ بزرگی است که مسلمانها قدس را از یهودیها گرفته اند. در آن زمان همه مسیحی بوده اند. مسیحی ها اصلا شرط گذاشته اند که یهودیها را مسلمانان نباید راه بدهند تا شهر را تسلیم کنیم. چون یهودیان فاسد و ربا خوارند. اصلا در آن زمان یهودی در قدس نبوده است. یهودیها مسیحیان را حذف می کردند و مسیحیان یهودیان را. ولی اسلام هر دو را آزاد گذاشت. ولی این شرط مسیحیان را پذیرفت که البته خیلی بعدها این ها هم آمدند). و در بیت المقدس هیچ یهودی ای همراه شما اسکان داده نخواهد شد. آزادی دینی دارید. متقابلا بر مردم ایلیا و بیت المقدس است که مثل دیگر شهرها جزیه بپردازند. بر عهده ایشان است که رومیان و دزدان را از قدس بیرون کنید. هر کس از آنان که از بیت المقدس بیرون آید، تا هنگامی که به جایگاه امنی برسد بر جان و مالش در امان است (ما در راه اینان را نمی زنیم ). هر کس از اینان در شهر بماند (از بقایای ارتش روم و دزدان و باندها)، بر او است که همان جزیه مردم را بپردازد و تابع قانون باشد. هر کس از مردم ایلیا که بخواهد با رومیان برود، برود. مشروط بر این که پرستشگاه خود را هم خالی کند. آنان نیز بر جان و صلیب خود در امان اند تا به جای امنی برسند. زمین دارانی که پیش از کشته شدن ... در بیت المقدس بوده اند اگر بخواهند بمانند باید جزیه بدهند...»

این نگاه اسلامی و جهاد اسلامی است. ما قصد کشتن کسی را نداریم. ما دینتان را قبول نداریم، ولی مالیات بدهید. این دیگر نظر علی(ع) و عمر هر دو است. قدس بدون خونریزی تسلیم شده است. این کارهایی که تکفیریها می‌کنند کجای اسلام است؟ اگر برای سنی کسی ملاک باشد، همین جناب ابوبکر و عمر هستند دیگر. این ها کجا این کار ها را کرده اند؟

سند دوم، این که چریکهای فلسطینی نامه نوشتند به امام (ره) که در اردن قتل عام شده ایم و رفته ایم  به لبنان. این جا دارند ما را به جان هم می‌اندازند. البته اذیت هم می‌کردند چون لاییک بودند. امام گفتند اولاً اذیت نکنید. ولی گفتند شایعه کرده اند که فلسطینیها، سنی وهابی هستند و به ناموس شیعیان نظر بد دارند و شب عاشورا جشن می‌گیرند. درگیریهایی پراکنده ای شروع شده است و می ترسیم وسیع شود. (آن روز این سازمان مبارز بود). امام فرمود: «من به شما نصیحت می کنم دست از مذاکره بردارید. مردمتان را برای مبارزه آماده کنید...»

مبارزه با اسرائیل قبل از انقلاب، امری دینی نبود؛ بعد از انقلاب دینی شد

اصلاً قبل از انقلاب اسلامی مبارزه با اسراییل دینی نبود. بعد از انقلاب اسلامی، دینی شد. از دل اخوان در آمدند. اخوانیها چند گروه بودند. یک گروهشان می گفت نمی توانیم کشته شویم، ولی از جهاد علیه اسرائیل حمایت میکنیم. رهبر اخوان در مصر در جنگ 33 روزه به شدت از حزب الله حمایت کرد. عاکف گفت ما حاضریم ده هزار مبارز بفرستیم. امام ره در نجف اشرف پیام داد که «واجب است از وجوهات شرعی برای فلسطین خرج شود. هدف رهایی قدس است. این مسئله اسلام است.»

بچه هایی که در جبهه‌های ما جنگیدند، این فرهنگ بود که نتیجه داد و اسراییل را نابود می کند. جهادی و شهادتی است، ولی عین عشق و اخلاص است. یکی از شهدای کربلای 4 این را نوشت: راه‌های دور و دریاها و صحراها را به عشق رسول الله به این جا آمدم. ما امشب وارد سرزمینی خواهیم شد که وقتی خورشید بدمد خونمان را بر زمین خواهد دید. آمده ایم تا  برای او و فقط برای او بجنگیم و بکشیم و کشته شویم. کمر به عزت اسلام و قرآن بسته ایم. در دو جبهه درون و بیرون با شیطان خواهیم جنگید. شب و روز را برای رهایی از ظلمت از خود سلب می کنیم. هرگز درست نخواهیم خوابید و هرگز سیر نخواهیم خورد، و... تا رسم نوین و ارزش تازه توحید را با همه ملاکهایی که انبیا و اولیا و اهل بیت (ع) آورده اند بر سراسر جهان حاکم کنیم.

این برادران که می‌بینم به جای عشق به گل و بلبل، عشق به الله دارند. شبها تا صبح اشک می ریزند و استغفار می کنند لا به لای صدای توپ ها و خمپاره ها، جلال تبعیت از رسول الله و اولیا و اهل بیت (ع) را منعکس می کنند. فردا باز نخواهیم گشت. هیجان لقای خداوند همه وجودم را گرفته است. ما به محضر خدا می رویم، معنای وجود و سرّ وجود همین است. امشب همه چیز را خواهم دید. بودنِ تنها کافی نیست، باید قلب تو با خدا باشد. این جا قلب ما با اوست. «شرح مجموعه او مرغ سحر داند و بس /  و نه هر کو ورقی خواند معانی دانست» اصلا همین بزرگان شعرمان مثل حافظ و سعدی و... هنوز معلوم نیست شیعه بوده یا سنی. مرز این گونه نبوده است. بعضی هایشان مثل جامی که معلوم بوده سنی بوده اند، همین جامی محبّ اهل بیت (ع) است. همین که علیه رافضی‌ها می نویسد. ولی بسیار خوب می نویسد.

بنی امیه به امام حسین (ع) هم می‌گفتند رافضی!

نگاه به زیارت در بین اهل سنت مثبت است. سه سند برایش دارم. یکی این که خیلی از شعرا و علما معلوم نیست مذهبشان چیست. اصلاً این مسائل مطرح نبوده است غیر از مقاطعی توسط جریان هایی از دو طرف. مسئله آن قدر عادی بوده است که طرف از مذهب خاصی حمایت نمی‌کرده است. وقتی می‌دیده در تفسیر و علم و شعر و... حرف حساب می‌زده، حرفش را می پذیرفته است. این با کتاب و سنت و عقل و اخلاق سازگار است. حتی کسانی مثل جامی هم که به شیعه می گوید رافضی، که یعنی خارج شده و خوارج از مسیر اصلی و قانون شکن، ولی از اهل بیت (ع) خوب می‌گوید. برعکس بنی امیه که به امام حسین (ع) هم می گویند رافضی.

البته جریان هایی از شیعیان هم داریم که بخشی از اصول را رفض کرده ایم. مثل علوی ها که شیعیانی بوده اند که قتل عام می شدند و رابطه شان با اهل بیت قطع می شد، و عده ای شروع می کردند به انحراف ایجاد کردن. کم کم عمل را از آنان گرفتند و مرز بین انسان و خدا را برداشتند. بخش مهمی از اینها مستضعف فکری اند تحت تاثیر قتل عامها و فشارهای حکومتها. بخشی از اینها اصلا نماز هم نمی‌خوانند و فکر می کنند ارادت به امیر المومنین (ع) کافی است. اینها اول تقیه می کرده اند بعد افراط می شده و بعد منحرفین می آمده اند انحراف ایجاد می کرده اند. بخشی از این ها واقعاً رافضی اند. بخشی از این ها را تا می شود باید اصلاح کرد و اطلاعات داد، و بخش دیگری که اصلاح نمی شوند حتی خود اهل بیت (ع) کافر می خوانند.

روایت داریم که به امام رضا می گویند شما گفته اید مردم بندگان ما هستند. اشک در چشم امام جمع می شود و می فرماید خدایا، این اولین ظلمی نیست که به ما می شود. (یک عده غلات یا مخالفان این ها را شایع کرده اند). به خدا قسم نه من و نه هیچ یک از پدرانم تا رسول الله چنین کلماتی نگفته ایم. ما آمده ایم عبدتر از همه باشیم.

حکومت خوارزمشاهیان سنی است ولی حرم امام رضا را بازسازی می کند و می سازد. مرقد ایشان را در قرون مختلف علمای اهل سنت زیارت کرده اند. مثل قرن چهارم که بسطی که محدث مشهوری است از اهل سنت، خود موارد متعددی را از زیارت بزرگان اهل سنت از مرقد امام رضا (ع) نقل می کند. حاکم نیشابوری کتابی در شرح حال امام رضا (ع) دارد به نام مفاخر الرضا. منتجب الدین بدیع رییس دیوانسالاری و کاتب بزرگ درگاه سلطان سنجر سلجوقی (که قوی ترین سلطان سلجوقی است و رسماً سنی است) کتاب عتبة الکتبة را نوشته در مقدمه می گوید پیش خواجه ظهیر الدین بیهقی (که سنی است) تمرین نامه نگاری می کردم. ... از مشهد گذشتند. در آن اجتیاز از حرم مطهّر مقدس رضوی علی ساکنه الصلوة و السلام بود به توس. چون گذر چنین افتاد، ... حاجت خواستم در حرم شریف او تا ایزد تعالی مرا در آن حرفت که مزنّه همت من است و... مهارتی دهد و ذهن قاصرم را ذکائی مرحمت کند. ... .

می گوید بعد از این زیارت که می گوید خدایا به برکت پسر پیغمبر ص کمکم کن، می گوید تحولاتی در زندگی ام ایجاد شد. دانستم آن استحسان اثرات آن بقعه شریف است و از اثرات آن سید بزرگوار علی الصلوة و السلام بوده است. یعنی متوسل شده به خداوند از طریق امام رضا، بعد هم می گوید این خوب شدن وضع از کرامات امام رضا است.

نمونه دیگر، لبّ الالباب حوفی می گوید ... مشکلاتی بزرگی در کارمان پیش آمد. دست جمعی با دوستان برای حل مشکل به زیارت علی بن موسی فرزند پیامبر ص رفتیم. بعد می نویسد: چون آن را تحلیل کردم و خدمت او بیاوردم، آن را بدرید و فرمود دوباره بنویس... . من از غایت زجرت و تنگدلی به مشهد مبارک علی بن موسی الرضا ع رفتم و از روح پاک او استمداد طلبیدم و به تضرع و ابتهال در آن موقف متبرک بنالیدم و تسهیل شیوه از صمد متعال بخواستم، خداوند دعایم را مستجاب کرد.

نمونه دیگر زیارت حضرت معصومه س توسط علمای بزرگ اهل سنت است. مثلاً قرن ها قبل در قرن ششم هجری قبل از این که این بحث های تقریبی باشد، می گوید: اهل قم به زیارت حضرت معصومه ع می روند که حنیفی و شفعوی و اهل ... سنی و شیعی به زیارت حسین بن رضا می روند. نمونه دیگر این که طرف می گوید هم در حرم امام رضا ع و هم حرم امام حسین ع از مذاهب مختلف، مردم ایران می آمده اند. (این اشتباه است که می گویند صفویه همه را شیعه کرده و قبل از آن میان مردم ایران شیعه نبوده است بعد از صفویه بیشتر شیعه شده اند، ولی قبل از صفویه اقلاً در 11 نقطه ایران شیعه بوده است از اثنی عشری و زیدی و اسماعیلی.) می گوید وارد نیشابور شدیم، در مساجد مختلف اعم از حنفی ها و زیدی ها و شافعی ها و جعفری ها و... ( که همه هم در مسجد هم راحت رفت و آمد می کنند)، با هم برادرند.

مؤلفی در قرن شش، مذاهب شهر ها را شرح می دهد: یمن، طائف و مکه را که دار الملک اسلام است و کوفه را که حرم امیر المومنین است و اکثر بلاد ... را زیدیان دارند. خطبه و سکه به نام ائمه ی خود می زنند. در سمرقند و قزوین و ماوراء النهر، همه حنفی اند. ... عده ای در اعتقادات اصول اهل بیت ع را دارند و در فقه اقتدا به ابوحنیفه می کنند. بلاد آذربایجان تا روم و اصفهان و قزوین و مانند آن، بخش مهمی از مردم شافعی اند. بحری جعفری و بحری حنبلی و بحری تشبّهی و... . در جای دیگر، اغلب مردم مشبّهه و مجسّمه اند. در کوفه و کرخه و غرب بغداد و مشهد رضا و قم و قاشان و آوه و سبزوار و استرآباد و دهستان و مازندران و طبرستان و ری و بعضی از قزوین و خرقان همه شیعه اصولی و امامتی هستند. داریم در مسجد و کتاب اهل سنت، کرامت از امام رضا ع نقل می شود. (شیعه می گوید کرامت از بزرگان داریم ولی معجزه فقط از انبیا). از شخصیت های محترم نزد همه مذاهب اهل سنت، امام رضا است. شاید همه اهل سنت در ایران شیفته اهل بیت ع و اهل زیارت بوده اند.

این ها هم تا قبل از 200 سال قبل است که انگلیس به جان مردم بیافتد. البته قبلش مواردی از جنگ داریم، ولی نه شیعه سنی. مثلا داریم بین حنفی و شافعی جنگ بوده است چندین مورد. یا جنگ حنبلی و اشعری ثبت شده است. یا شیعه اثنی عشری همیشه با اسماعیلی مخالف بوده اند. بین شیعه زیدی و اسماعیلی جنگ شده است. جناب امام طبری (که صاحب مذهب بوده است و در زمان بنی عباس مذهبش را ممنوع کردند)، که از دنیا رفت و در بغداد خواستند دفنش کنند، حنبلی ها و بخشی از اهل حدیث جلوی تشییع جنازه طبری را گرفتند که نباید در قبرستان مسلمین دفن شود. در میان شیعیان بوده است که علما همدیگر را تکفیر کرده اند. این ها همیشه بوده است. ولی چیزهای دیگری هم بوده است. مثلاً نقل کرامت از امام رضا ع در منابع اهل سنت. یا روایاتی که از امام رضا ع در کتب اهل سنت هست. یا حکم های فقهی ای که به استناد روایات امام رضا ع داده اند. یا جناب زهری روایات امام رضا ع را می گوید بزرگان ما معتبر می دانیم. یا ابن حبان بسطی در قرن 4 می گوید: علی بن موسی الرضا من نجباء اهل بیت و... یجب ان یعتبر حدیثٌ اذا رُویَ عنه. (الثقات ج 8). هنوز سه قرن بعد ابن تیمیه آمده که توهین می کند به اهل بیت (ع). نمونه دیگر به نقل از ینابیع المودّة، و شواهد النبوة. از محدث اهل سنت نقل می کند که موسی بن جعفر ع فرمود پیامبر ص و علی ع را خواب دیدم که فرمودند فرزندت علی است که معصوم است و خطا ندارد... .

یا شعرهایی که بزرگان اهل سنت راجع به امام رضا ع گفته اند که نمونه هایی را دوره می کنیم. : این علی است که علم هدایت دارد و بهترین جوانان از قریش است. یا: علی بن موسی الرضا ع در زمان خود آقای زمان خود بود. یا ابوعبیده جاحظ (که مواضع تندی علیه شیعه هم دارد): علی بن موسی یکی از ده تنی است که در علم و زهد و شجاعت و جود و طهارت و ذکاوت هستند و یا به خلافت رسیدند مثل علی و حسن، یا صلاحیت خلافت را داشتند و به خلافت نرسیدند. احمد بن علی خطیب بغدادی (قرن 5 هجری): علی بن موسی الرضا کان والله رضا کَما سُمِّی. (تاریخ بغداد) جناب سمعانی شافعی: الرضا کان من اهل علم و فضل و شرف النسب.

این را شنیده اید که امام رضا (ع) به هر شهری پا می گذاشت مردم به استقبال می آمدند، بسیاری از این شهر ها سنی بوده اند. از جمله نیشابور که گفته اند بیست هزار نفر حدیث سلسلة الذهب را نوشتند که اهل بیت ع از شروط توحیدند. در کتب اهل سنت این ها نوشته شده است. نود درصد این ها سنی بوده اند. می گفتند پسر پیغمبر، امام عدل، نمونه زهد آمد. وقتی ایشان به مرو آمدند،مردم آنجا در نماز عید حضرت شرکت کردند. ساکنان مرد در آن زمان از اهل سنت بودند. همان نماز عیدی که مامون ترسید علیه حکومت تظاهرات شود و بین راه جمعیت را متوقف کردند. دیدند آن قدر مردم دارند تکبیر می گویند و گریه می کنند که افسران هم ترسیدند و چکمه را پاره کردند و در آوردند. در همان زمان اغلب مردم مرو سنی بوده اند. شیعیان اهل بیت ع تازه داشتند از مدینه به سمت مرو می آمدند . این امام زاده ها خیلی هایش مالِ آن دوران است. در بعضی نقل ها خواندم بین 15 تا 20 تا 30 هزار شیعه حرکت کرده اند که به سمت خراسان بیایند. قبلش هم در خراسان تشیع بود، چون اصلاً شعار بنی عباس «الرضا من آل محمد» بود و در خراسان کارشان گرفت. ولی از آن جا شیعه در خراسان بسیار جا افتاد.

یا در مورد زید، ابوحنیفه طرفداری کرد و فتوا داد که هر کس در این جهاد شرکت کند ثواب 50 حج را دارد. یا امام شافعی خودش در جهاد کنار زیدی ها جنگید. امام شافعی متولد غزه است و مادرش از علوی های شامات است. امام شافعی در راه حکومت اهل بیت ع، تا پای چوبه دار رفته. هم در زمان بنی امیه و هم در زمان بنی عباس زندان رفته هر دو هم به خاطر طرفداری از حکومت اهل بیت ع. زید که کشته شد، نقل شده در همه خراسان همه اعم از شیعه و سنی فرزندشان را یحیی و زید نامیدند. وقتی معاویه گفت علی بن ابیطالب را سبّ کنید بر منبر ها، در سیستان و بلوچستان اهل سنت قیام کردند و این را نپذیرفتند اصلاً لشکر فرستاده شد برای سرکوب اینان. ولی این جا می خواهم بگویم این که ابن جوزی می گوید در همه شهر ها به استقبال امام رضا ع می رفته اند، بیشتر این ها سنی بوده اند.

دیگر، ابو الفرج ... تمیمی در قرن 6: علی بن موسی ملقب به رضا، کسی است که همه او را صدوق می دانند. از مخالف و موافق. و ما افضل از او نیافته ایم. این ها مالِ گذشته ها بوده که تکفیری ها نبوده است. تنها جریانی که اهل بیت را در آن زمان تکفیر کرده است، بنی امیه و بنی عباس بوده اند. خلیفه داریم که قرآن را باز می کند می بیند وعده عذاب به حکومت های ستمگر داده، قرآن را پرت می کند و به آن تیر اندازی می کند! عبدالجبار بن سعید، در اول قرن 3 هجری در دورانی که هنوز عصر غیبت شروع نشده است، بر فراز منبر رسول الله ص رفت. سالِ 229 هجری. در مدح علی بن موسی الرضا سخنرانی کرد. گفت: شش تن اند از اجداد و پدران او که نمی شود توصیف کرد از بهترین کسانی که باران رحمت الهی را نوشیده اند.

نمونه دیگر: احمد بن یحیی بلاذری 279 هجری (آغاز عصر غیبت): امام رضا ع فرزندش را از دست داد. ما وارد شدیم که تسلیت بگوییم. تعزیتش این است (النهایة ج 5): انتَ تجلّ عن وصفنا. و نحن نقصر عن عظتِک. و فی علمک ما کفاکَ. و فی ثواب الله ما عزّاک (تعزیت می گوید). نوفلی در قرن ... در مورد امام رضا ع شعر غرایی می گوید: گویا می بینم پیری که خوشمون نمی آید از آن ولی با گناه جمع نمی شود. امید توبه هم از او نداشته باش.... آخرش این است که: من تا عمر دارم در مصاحبت و در کنار علی بن موسی خواهم ماند و بزرگ ترین آرزویم این است که جوارش را از دست ندهم تا مرگ من را از او جدا کند.
حاکم نیشابوری از ابوبکر بن خزیمه وابو علی الثقفی نقل می کند (تهذیب التهذیب): بزرگ اهل حدیث و برخی مشایخمان با هم بودیم. (تازه اهل حدیث است که وهابیون از دل این ها بیرون آمده اند. این بزرگ اهل حدیث است در اول قرن 4 هجری). در کاروانی حرکت کردیم که زیارت کنیم قبر علی بن موسی الرضا را در توس زیارت کنیم. آمدیم در حرم صحنه ای دیدم که متعجب شدم. فرأیت من تعظیم ابوخزیمه لتلک البقعه و تضرعه و تواضعه ما تحیرنا لها. تازه این ها رویکرد حنبلی اند. البته خود جناب احمد بن حنبل ارادت دارد به اهل بیت ع . ولی بعدها جریان هایی مثل ابن تیمیه از میان حنابله بیرون آمدند. محمد بن یحیی سوقی به نقل از احمد بن یحیی گفت: روزی بحث شد که بهترین بیت چه بیتی است؟ محمد بن یحیی گفت شعری که در مقام علی بن موسی الرضا گفته اند بهترین شعر است حتی اگر ابونواس گفته باشدش (که خیلی مذهبی نیست).

پرسش‌ها و پاسخ‌ها

- سوال: ما معتقدیم که بین خط اهل بیت ع و خط شیعیان در طول تاریخ تفاوت هایی بوده است. روایتی هست در مورد وارد کردن روایات توسط غلات و مفوضه درون منابع شیعه. این شاید باعث شده آلودگی در عقاید شیعیان ایجاد شود. به نظر می رود ما چندان تلاش جدی برای پالایش این عقاید از افکارمان نکرده ایم. همین تبری گری و... که بهانه دست عده ای از وهابیون می دهد که شیعه را تکفیر کنند. چقدر حوزه های علمیه شیعی تلاش کرده اند برای پالایش عقاید شیعی یا بحث جدی در این حوزه. نقش حوزه های علمیه در نقد درون گفتمانی تشیع و رسالت علمای شیعه برای تمییز خط اهل بیت ع از خط غلات چیست؟

- جواب: اصل این حرف که دغدغه بزرگ و حرف مهمی است. همه مذاهب باید این کار را انجام دهیم. من هم گفتم نیاز داریم به بازخوانی جدید در کتاب و سنت. خودِ ائمه ع هم که ما قبول داریم، ما سنتشان را سنت رسول الله می دانیم و این که غیر از ایشان از کس دیگری نمی گویند. خصوصاً در جایی که بحث تمدن سازی مطرح است، این مهم تر می شود. هم در ساختار سازی که چطور نظام سازی کنیم و هم این که چطور با هم گفت و گو کنیم که راه تکفیر را باز نکنیم.

این نیاز به بازخوانی دارد. من می گویم اگر این مشکل سنی و شیعه را حل نکنیم، تمدن اسلامی نخواهیم ساخت و بیداری اسلامی هم زمین خواهد خورد. این کاری است که امریکا با کمک حکومت های فاسد منطقه می کند. در حوزه های ما هم به قدر کافی کار انجام نمی شود. متاسفانه هیچ کدام از مذاهب این کار را نمی کنند. من چند وقت پیش در نزد علمای شافعی در بوشهر و بندر عباس بودم. پیشنهادی کردیم، که 4 تا مرکز تقریب مذهب عملی ایجاد شود. مثلا تقریب فقهی بین مذاهب 5 گانه. ببینیم شباهت و تفاوت کجاست. بعضی جاها سوء تفاهم است. باید حل شود. کجا ها تفاوت است، که استدلالات دوباره بررسی شود که تفاوت خیلی باقی نمی ماند.

در خیلی جاها می بینید شیعه و حنبلی و شافعی یک نظر دارند حنفی یک نظر دیگر. اگر اسم شیعه رویش نباشد، نمی فهمید کدام یکی بیشتر با دیگران اختلاف دارد. چرا هنوز پژوهشگاهی نداریم که طلبه های باسواد و علمای باسواد شیعه و سنی و فقیه، بنشینند این ها را در بیاورند؟ یک دوره بحث کنند در کتب مختلف فقهی. جناب ابوحنیفه می گوید اگر جعفر بن محمد نبود، مسلمین احکام حج را نمی دانستند. شما رابطه امام جعفر صادق را با امام مالک بن انس و امام ابو حنیفه ببینید. صریح می بینید یک جایی امام جعفر صادق ع احترام می گذارد. می گوید بلند شد من را نشاند کنار خودش. در عین احترام، صریحاً هم حرف هایش را می زند. رسماً می گوید قیاس با تفسیری که شما می کند نکات مثبتی دارد ولی مشکلاتی هم دارد. هم به هم احترام می گذارند هم اختلاف علمی دارند. هم ابوحنیفه می گوید لولا سنتان لهلک النعمان. چرا ما مانند ائمه ی مذاهب رفتار نمی کنیم؟ خودِ ابوحنیفه می گوید وقتی وارد شدم، امام صادق متکایی که پشت خودش بود پشت من گذاشت.

یک پژوهشگاه باید تشکیل شود که بحث های مطالعاتی کنند. به زور هم نمی خواهد مثل هم بکنیمش. شنّی سازی نکنیم. یکدیگر را لازم نیست تکفیر کنیم. بزرگان ما که همدیگر را تکفیر نکردیم. به بقیه هم این را یاد دهیم. به حوزه های شیعه در نجف و کربلا و حلب یاد دهیم، به حوزه های عربستان و مصر و... هم یاد دهیم. بیش از 80 درصد بزرگان سنی و شیعه ایرانی اند (خراسان بزرگ). این حرکت جدید هم می تواند از ایران شروع بشود. تفاوت ها و علت تفاوت ها مشخص شود به صورت واقع بینانه. چایی خوردن کنار هم خوب است، ولی کافی نیست. بحث حدیثی باید بشود، خیلی احادیثمان مشترک است. بعضی احادیث شیعه را شیعه قبول ندارد و همین طور در اهل سنت. اصلاً اشکال اهل سنت به اهل حدیث و اشکال شیعه به اخباریون یکسان است. خودِ جناب ابو حنیفه توسط اهل حدیث تکفیر شده و جلسه توبه گذاشته اند که ابوحنیفه توبه کند. ابوحنیفه می گفت این احادیث اشکال دارد و بر مبنایش فتوا نمی دهم. اخباری شیعه هم می گوید هر حدیثی که در کتب اربعه آمده حتماً درست است. اما می بینیم احادیثی هست که خودشان با هم تناقض دارد یا بزرگان اهل شیعه سندش را قبول ندارند. اخباری می گوید به امام صادق اهانت می کنی!! . این ها خودِ امام ره را هم تکفیر کرده اند. من دیده ام که یکی شان گفت این خمینی چطور جواب می دهد؟ من می دانم و الله العلیّ العظیم دارد عذاب می کشد. چون گفت با قاتلان فاطمه ی زهرا وحدت کنیم. این طرز فکرش است!! . یکی شان گفت حدیثی که گفتی حتماً غلط است. گفتم شما که می گویید همه روایات درست است. گفت استثنا دارد! روایت داریم طرف آمده سراغ امام صادق، گفته حرم نبی ص را که دارند سقفش را بر می دارند ما می توانیم از بالا نگاه کنیم؟ امام جواب می دهد طبق این نقل که نه، چون شاید رسول الله ص با بعضی زوجاتشان خلوت کرده باشند!! . این روایت را که عقل اصلاً نمی پذیرد. پس این ضروری است که با عقل و نسبت سنجی با قرآن و... سراغ حدیث برویم.

حتماً در مباحث فقه و کلام و حدیث باید بازنگری درست علمی متخصصانه شود که ببینیم استراتژی در شرایط کنونی چیست. یکی می آید خدمت امام صادق ع می گوید من در شهری هستم که اکثریتشان پیرو شما نیستند چه کنم. امام ع فرمودند به میهمانی هایشان بروید، این ها برادرانتان اند، یک امتید. فوقش حرفت را هم بزن. اگر هم می ترسی تقیه کن. دیگر این که من نمی پسندم به بهانه وحدت در فقه تسامح کنیم. اختلاف که دلیل دعوا نمی شود. مثل اختلاف نظر دو مفسر. الان مفسران شیعه به مفسران سنی استناد می کنند و اصلاً ذکر مذهب نمی کنند. دلیل آوردن که مذهب نمی شناسد. یک بخشی از قرآن و سنت را هم نباید کنار گذاشت مثلاً برای وحدت برای مسیحی و یهودی. این ها که درست نیست. باید مناظره علمی درست شود. حقوق طرفین هم محفوظ باشد.

- سوال: سوالم در مورد جریان تکفیری جهادی است. نگاهی به تاریخ اسلام می گوید که شاید جریان خوارج نزدیک ترین جریان به این ها باشد. این جوری برداشت می شود که علی ع خوارج را دشمن اصلی خودش نمی داند. کما این که می فرماید من طلب الباطل فتجده لا تکون کمن طلب الحق فاخطئه. دوم این که استراتژی اصلی ایشان در مقابل خوارج مسلح، جنگ تبلیغی است برای جدا کردن این افراد از این اردوگاه است که قبل از نهروان اکثریت خوارج جدا می شوند . من فقدان استراتژی علوی را در مقابل داعش دارم به شدت حس می کنم. حتی در مقابل داعش هم باید تغییر استراتژی دهیم.

- جواب: بله. تکفیری ها به لحاظ روش نزدیک خوارج اند که سریعاً تصمیم می گیرند و می کشند و... . هرچند خوارج سنی نبودند و شیعه بودند و سربازان علی ع بودند که بعد شک کردند. گفتند ما اشتباه کردیم تو هم توبه کن. بعد هم شمشیر برداشتند. مذهب خوارج با تکفیری ها فرق دارد. ولی به لحاظ روش یکسانند. زود تکفیر کردن و بعد کشتار. اما نکته ای که گفتید در مورد امام علی ع درست است که سند روایت هم محکم است و حتی اهل سنت هم نقل کرده اند که از نظر علی ع معاویه و خوارج مانند هم نبوده اند. خوارج دنبال حق بوده اند و اشتباه کرده اند. یعنی احمقند. ولی معاویه دنبال باطل است و می داند چه می کند. با برنامه می آید. این هم درست است که علی ع می گوید من با معاویه می جنگم. می فرماید شب های بسیاری من فکر کردم و خوابم نبرد که اگر بجنگم مسلمانانی کشته می شوند. اگر نجنگم تقویت کفر است. پس می جنگم.

ولی در برابر خوارج حتی در مورد ابن ملجم فرمودند اگر از دنیا رفتم، یا عفو کنید یا قصاص. نکند راه بیافتید بگویید قتل امیر المومنین و از خوارج کشتار کنید. در نهروان با این ها مذاکره کرد. ولی کسانی که ماندند در جبهه بعد از حجت تمام شدن، حضرت ع فرمودند دیگر جنگ با شما واجب شد. جناب ابن عباس از طرف حضرت ع به اردوگاه خوارج رفت (که در زمان جمل و صفین طرف علی ع بوده اند)، بعد علی ع فرمود که چه ات شده؟ ابن عباس گفت با کی می خواهیم بجنگیم؟ این ها سربازان ما بوده اند. از کنار هر خیمه ای رد شدم صدای ذکر می آمد. از بس سجده می کنند زانوانشان زخم است. این ها دشمن معاویه اند. همه مشغول نماز و ذکر و قرآنند. حضرت ع فرمود بعد از شکستن آنها، که من چشم فتنه را از کاسه در آوردم و کسی جز من جرئت نمی کرد این کار را بکند. بعد از این که طرف به ناموس تجاوز کند و حرف گوش نکند و بکشد، جنگ با او هم واجب می شود. خوارج وسط سخنرانی علی ع می پرد و می گوید: ایها المدعی ما لا یعلم. اصحاب می خواهند حمله کنند، ایشان می فرمایند که کاریش نداشته باشید. ارزش های الهی لایقوم بالطیش. با خشونت اقامه نمی شود. بعد فرمودند اسئل بکلّ لسانک. او فحش داد. یکی از اصحاب فحش داد و رفت بزند، که حضرت ع فرمود چرا می زنی اش؟ او فحش داد فوقش فحش بده. علی ع فرمود تا شمشیر بر نداشته اید حق انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر دارید. از بیت المال حقوق می گیرید و... . ولی اگر شمشیر بردارید با شما می جنگیم. پس جمع بندی این که این ها احمقند و با معاویه فرق می کنند.

- سوال: هدف ما تشکیل امت واحده است. ولی یکی از زوایای تاریک این است که امت واحده قرار است بر اساس ولایت فقیه اداره شود یا خلافت؟ باید این روشن شود.

- جواب: بسیار سوال مهمی است. من می پرسم از شما که در عصر خلافت فرق ولایت فقیه و خلافت چیست؟ چند فرق را بگویید. وقتی امام زمان ع بیایند که طبق روایات شیعه و سنی مقبولند و همه قبول می کنند طبق روایات سنی و شیعه. در عصر غیبت، این دو خیلی فرقی ندارند. هر دو شاخصه های یکسانی مطرح می کنند. هر دو می گویند حاکم طبق شرع عمل کند. عادل باشد و عالم و فقیه و دین شناس و زاهد و مدیر و مدبر و شجاع و مورد مخالفت مردم نبودن... . جریان های اهل سنتی که وارد صحنه مبارزه شده اند غیر از تکفیری ها، حرفشان خیلی شبیه همین ها است. هیچ کدام از مذاهب الان با اسم کسی را تعیین نکرده اند. علمای امت باید تعیین کنند با مشخصه ها، و خودِ امت با رای گیری اعلام رضایت یا بیعت کنند. در مصداق بیرونی فرایندها یکسان است هرچند در نظر مبنای مشروعیت متفاوت است.

نظریه کشف هم به معنای این نیست که با امام زمان ع رابطه داریم که اسم از او بگیریم. نظریه کشف در مقابل نظریه جعل است که شیعه در مورد اهل بیت ع قائل به جعل اند. ولی اهل سنت می گویند پس از پیامبر ص حکومت مشروعیت مستقیم الهی ندارد. (یک جعل لیبرال ها هم داریم که هر کس اکثریت تعیین کرد حاکم است. شیعه می گوید رضایت مردم لازم هست ولی کافی نیست. حاکم یک شرایطی دارد. اگر فاسد باشد مشروعیت ندارد ولو رای بیاورد. از بین افراد واجد شرایط کسی که مردم با او بیعت کنند و انتخاب کنند، او می شود نائب امام زمان ع و ولیّ فقیه. این چیزی شبیه بیعت است البته با تفاوت هایی). پس کشف به معنای آن نیست که امام زمان ع به اسم کسی را تعیین کرده باشند برای مردم. کشف این است که کسی را پیدا کنیم که شرایط را دارد بیش از بقیه. مصداق اتمّ این شرایط را باید کشف کنیم، و دیگر حجت شرعی تمام می شود. هرچند در لوح محفوظ این آدم از همه اصلح نباشد. ما به تکلیفمان عمل کرده ایم. بعدش هم مواظبش هستیم.

البته مسئله ولیّ امر در بخشی مهم از اهل سنت بوده است که هر کس حاکم شد، شما حق قیام ندارید ولو امر به معروف و نهی از منکر کنید. تزشان هم این است که امنیت مهم است. ولی شیعه می گویند کسی که شرایط را ندارد مشروعیت ندارد. اگر زورمان نرسد، تقیه می کنیم. ولی زورمان که رسید، امر به معروف و نهی از منکر می کنیم تا مرحله انقلاب. در بعضی کتب اهل سنت هست که اگر ظالم هم باشد نباید شورش کرد. البته در مقابل، در بین آخوندهای شیعه هم بعضی در مورد عصر غیبت این را گفته اند که ما نباید قیام کنیم برای تشکیل حکومت. چون حکومت فقط باید دست اهل بیت ع باشد. به امام ره گفتند جواب این خون ها را کی می دهد؟ متاسفانه نفرقه می‌اندازند که این دو جریان سالم شیعه و سنی به هم نزدیک نشوند. در ایران بسیار تلاش کرده اند اختلاف بیاندازند ولی ما ملت سنی و شیعه رشید داشته ایم. نتوانسته اند. باید تلاش کنیم که نتوانند، و ما آتش اختلاف در جاهای دیگر را هم خاموش کنیم.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.