تقسیم بندی نویسنده  شهرستانی و پایتخت نشین را قبول ندارم

 

 

 

گروه هنر- خدیجه زمانیان 

 

مجموعه داستان‌های ایرانی معمولاً خاطره خوشی را برای مخاطب رقم نمی زند؛ داستانی که در ذهن بماند و تو را در جا میخکوب کند. از میان این همه مجموعه داستانی که خوانده ام شاید به تعداد انگشت‌های دست نرسد، مجموعه هایی که همه داستان هایش در ذهنم ماندگار شده باشد.

شاید این حس مشترکی باشد، میان من و بسیاری دیگر از مخاطبان و برای همین است که مخاطب امروز از مجموعه داستان‌های ایرانی اقبال چندانی نمی‌کند و البته ناشران هم در سال‌های اخیر کمتر اقدام به چاپ آن‌ها کرده‌اند. اما مجموعه داستان «شیشه‌های مشجر» برایم جذاب بود. اولین تجربه نویسنده به دل من نشست؛ مجموعه ای شامل 13 داستان کوتاه نوشته بهزاد شیبانی که بتازگی توسط انتشارات کتاب دار توس  منتشر شده است. 

داستان ها در فضای رئال و بر اساس روابط میان آدم‌ها نوشته شده‌اند. 

گفت و گوی ما را با نویسنده درباره «شیشه‌های مشجر» بخوانید.

 

 آیا داستان‌هایی که از سال‌های گذشته نوشتید، برای چاپ بازنویسی شده‌اند؟

-  بازنویسی کلی  را در مورد هیچ کدام از داستان‌های قدیمی‌تر انجام نداده‌ام، اما قبل از تحویل به ناشر، همه داستان‌ها را چند باره خوانده‌ام و اصلاح‌های لازم را انجام                       داده ام.

 

  یعنی در این سال‌ها زبان داستانی شما تغییر نکرده بود؟

-  ظاهراً این اتفاق نیفتاده است. برای مثال داستان دندان شیری سال88 روی سایت دیباچه قرار گرفت. مقایسه آن نسخه با نسخه داخل کتاب نشان می دهد، تغییرات خیلی کمی با هم دارند.

 

  داستان‌های شما تقریباً رنگ و بوی بومی دارند. هراس نداشتید شما را به عنوان نویسنده ای شهرستانی اطلاق کنند؟

-  اگر منظورتان از بومی نویسی، خلق فضایی روستایی است، از سیزده داستان این مجموعه فقط سه داستان در محیط روستا می‌گذرند و ده داستان دیگر، فضای مردم شهری را روایت می‌کنند، اما اگر مقصود از بومی نویسی ایجاد فضاهای آشنا با فرهنگ و رفتار ایرانی باشد گمان می‌کنم می‌بایست نقطه قوتی برای اثر باشد و ترسیدن ندارد؛ البته یادآوری می‌کنم به نظرم همه‌ نویسندگان مطرح ایران و جهان داستان‌های شهر، فرهنگ و آداب و رسوم خودشان را می‌نویسند و این باعث اصالت، ریشه‌دار بودن و در عین حال خاص بودن کارهایشان می شود. نگاه کنید به مجموعه  دوبلینی‌های جیمزجویس، یا مجموعه آثار همینگوی، صد سال تنهایی مارکز و ... به جرأت می توان گفت، همگی داستان‌های بومی اند، به این دلیل که از بستر فرهنگ خودشان روایت می‌شوند، اما چنان خاص، ویژه و در عین حال جهان شمول نوشته شده‌اند که در سایر فرهنگ‌ها و ملل با اشتیاق خوانده می‌شوند. در ایران هم اکثر نویسندگان مطرح به موضوعات بومی پرداخته‌اند. کسانی مثل هدایت، ساعدی، احمد محمود، جلال آل احمد، دولت آبادی، گلشیری، دانشور، مرادی کرمانی و خیلی‌های دیگر.

من به این تقسیم بندی  که نویسندگان را در دو گروه  پایتخت نشین و نویسنده‌های شهرستانی طبقه بندی کند، اعتقادی ندارم و اگر چنین تقسیم بندی هم وجود داشته باشد، هیچ ابایی از اینکه به عنوان نویسنده‌ای شهرستانی معرفی بشوم ندارم، چون واقعیت همین است. داستان آشکار ساختن بخشی از وجود آدمی به معنی عام است که مفهومی جهان شمول دارد. حال شخصیت داستان چه یک کشاورز از آمریکای جنوبی باشد  یا یک سامورایی در شرق دور و یا یک ایرانی در مشهد.

 

   ذکر مکان ها و شهرهای استان خراسان و باورها در داستان اول، خاطره بازی در داستان دندان شیری و یا نام بردن از تالار ابن سینا در داستان پنهان زیر خاک به قصد بومی کردن داستان بوده است؟

-  در داستانهایی که ذکرمکان الزامی بوده سعی کرده ام از مکان‌های آشنا استفاده کنم و مسلماً اولین انتخاب برایم استان خراسان و شهرها و مکان‌های این استان بوده است؛ البته استان خراسان بزرگ به دلیل داشتن ویژگی‌های منحصر بفردی چون وجود بارگاه امام رضا(ع)، داشتن بزرگانی چون فردوسی و خیام، عطار، کمال الملک،بزرگانی در عرصه شعر معاصر امثال اخوان و ملک الشعرای بهار،  در عرصه داستان کسانی مثل محمود دولت آبادی،  داشتن موسیقی پربار و زیبای محلی و وجود سینماگران موفق و... جایی است که حضور  و نفس کشیدن در آن باعث سربلندی و افتخار هر کسی می تواند باشد.

 

   شما به تعلیق در داستان هایتان علاقه خاصی دارید. در شرایطی که نویسندگان اغلب به کشمکش‌های درونی توجه می کنند، شما به کشمکش‌های بیرونی پرداخته اید؛ چرا؟

 -  ساده ترین دلیلی که این سؤال برای شما مطرح شده نه به واسطه‌ وجود کشمکش‌های بیرونی است، بلکه به این دلیل است که روایت اکثرداستان‌ها به استثنای داستان «ببار باران» کمتر ذهنی هستند و بیشتر بر پایه‌ رفتارهای بیرونی و البته دیالوگ بنا شده اند.داستان‌ها همزمان با شکل گیری روایت، ساخته می‌شوند و اتفاقاً به کشمکش‌های درونی آدم‌ها  با خودشان می‌پردازند که ویژگی داستان مدرن و انسان این عصر است. به عنوان نویسنده سعی کرده‌ام کمال بی طرفی را رعایت کرده و صرفاً آدم‌ها را در موقعیتی که قرار دارند، نشان بدهم، بدون هیچ پیشداوری یا قضاوتی.این نوع نوشتن هم بر می‌گردد به سابقه فیلمسازی من. بعد از ورود به دانشگاه، همزمان دوره‌ فیلمسازی را در سینمای جوان گذراندم. در آن دوران،فیلم سازی با دوربین‌های 8 میلیمتری انجام می‌گرفت و ما می‌بایست فیلم‌هایی با طول زمانی  یک  تا سه دقیقه می‌ساختیم و تا زمان ظهور فیلم، فرصتی برای دیدن چیزی که می‌ساختیم، نداشتیم.

همان نگاه تصویری، بعدها در داستان نویسی‌ام تأثیر گذاشت، نگاهی که باعث شد من آدم‌ها را از بیرون نشان بدهم و واکاوی رفتارشان را بر عهده خواننده‌ نکته سنج بگذارم، بطوری که به نظر خودم بیشتر داستان‌های این مجموعه به راحتی قابلیت تبدیل شدن به فیلمنامه و در نهایت فیلم کوتاه را دارند.

ضمن اینکه اعتقاد دارم داستان را باید برای مخاطب نوشت و نه برای سایر                      نویسنده ها. 

 

  پس در نوشتن داستان ها به علاقه مخاطب اهمیت می دهید....

-  بله برای همین همه این داستان ها  با آستانه‌ای به اصطلاح لغزنده شروع می‌شوند تا بتوانند خواننده‌ خود را در همان ابتدا درگیر داستان کنند.

 

  کلاس‌های داستان نویسی چقدر در روند نویسندگی شما تأثیر داشته است و اصلاً لازم هست یک علاقه مند به نویسندگی برای نویسنده شدن به کلاس برود؟

-  من در کلاس یا دوره‌ داستان‌نویسی شرکت نکرده‌ام، تمام چیزی که از نوشتن داستان، آموخته‌ام برمی‌گردد به همان دوره فیلمسازی که شامل فیلمنامه نویسی هم می‌شد و همچنین خواندن داستان‌کوتاه از نویسندگان مطرح دنیا و ایران؛ البته در جلسات داستان خوانی شرکت دارم و در حال حاضر هم مسؤولیت یکی از پاتوق‌های داستان خوانی مشهد را برعهده دارم. اما لازم است یک علاقه مند به نویسندگی در کلاس‌های  داستان نویسی شرکت کند؛ البته شرکت در این کلاس‌ها نمی‌تواند به هیچ عنوان تضمین کننده نویسندگی باشد، در کنار آموزش خواندن، خواندن و بعد بارها نوشتن و خسته نشدن هم الزامی است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.