قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ امام خمینی توسط مأموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکیه تبعید شدند و علیرغم فضای خفقان، موجی از اعتراض‌ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی دروس حوزه‌‌ ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمانهای بین‌المللی و مراجع تقلید جلوه ‌گر شد.

من برای دفاع از وطنم تبعید شدم!

اهداف عمده رژیم پهلوی از تبعید ایشان به تركیه و پس از آن عراق عبارت بود از: قطع رابطه با مردم، مقلدین و مبارزان مذهبی؛ همچنین اوضاع اجتماعی و فرهنگی آن كشورها كه از نظر زبان، فرهنگ و مذهب با ایشان تفاوت داشتند و احتمال گرایش مردم آن كشورها به سوی ایشان كم بود و نیز بی تفاوتی و عدم حساسیت مردم آن كشورها به مسائل سیاسی و فقدان فضای باز سیاسی و اجتماعی در آن كشورها و حاكمیت اهل سنت بر نهادهای سیاسی و مذهبی عراق و به انزوا كشانیدن و تحت الشعاع قرار دادن جایگاه مرجعیت. اما گذشت زمان اثبات كرد كه بسیاری از این پیش بینی ها اشتباه بوده و امام خمینی به تدریج توانست هم موقعیت خود را در جایگاه مرجعیت تثبیت كند وهم ضمن ارتباط با گروه های مختلف مردم ایران نهضت اسلامی را هدایت كند و آن را فراتر از مرزها برده و جهانی كند؛ چنانچه در این باره عبدالرضا آقایی می نویسد: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به علل و عوامل متعددی وابسته بود. اما سه علت اصلی که مورد تأکید محققان است، در این زمینه بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند. نخست باورهای دینی و اعتقادات اسلامی مردم ایران، دوم وحدت مردم و مبارزات سیاسی آن ها و سوم رهبری قاطع و بی نظیر امام خمینی (ره). این سه عامل پس از آن که در کنار یکدیگر قرار گرفتند و یک مثلث را تشکیل دادند و به نیروی قدرتمندی تبدیل شدند که رژیم پهلوی را سرنگون ساخت.

از میان سه عامل فوق رهبری امام خمینی (ره) تأثیر فوق العاده ای در به ثمر رسیدن مبارزات مردم مسلمان ایران، علیه دستگاه پهلوی ایفا کرد. فاصله ی زمانی 13 آبان 1343 تا خروج امام از ترکیه، یکی از فصول مهم تاریخ نهضت اسلامی به حساب می آید، اما باید دانست که این تبعید در پی اعتراض امام به سیاست های حكومت پهلوی و از جمله تصویب لایحه كاپیتولاسیون به وقوع پیوست.

 

مخالفت امام  با کاپیتولاسیون و واکنش رژیم

کاپیتولاسیون به قراردادهایی اطلاق می شود که به موجب آن ها، شهروندان یک دولت در قلمرو دولت دیگر، از نظر امور حقوقی و کیفری تابع قانون های کشور خود هستند و آن قانون ها را کنسول آن دولت در محل اجرا می کند. از این رو، آن را در فارسی حق قضاوت کنسولی نیز گفته اند. وزارت دفاع آمریکا مدت ها بود که ایران را برای بستن چنین قراردادی تحت فشار گذاشته بود.

البته باید توجه داشت که تصویب کاپیتولاسیون محرمانه نبود و مشروح مذاکرات آن در روزنامه ی رسمی که متن کامل جلسات علنی مجلس را درج می کرد، چاپ شده بود. اما تیراژ این نشریه محدود و جواب­گوی نیاز متقاضیان نبود.

محمد حسن رجبی در کتاب خود می نویسد: امام چند روز پس از تصویب لایحه ی کاپیتولاسیون برای نظامیان امریکایی در مجلس شورای ملی (21 مهر 1343) از ماجرا اطلاع یافت؛ البته توسط یکی از کارکنان مجلس که دوست امام بود. امام با مطالعه ی متن صورت مذاکرات مجلس از جزئیات آن آگاه شد. ایشان بلافاصله مراجع و علمای قم را به تشکیل جلسه ی هفتگی فراخواند و با ارسال پیام، علمای سایر شهرها را در جریان امر قرار داد.

سپس امام اعلام کرد که در 4 آبان، مصادف با 20 جمادی الثانی، در منزل خود سخنرانی خواهد کرد. رژیم پیکی به قم فرستاد تا با امام خمینی دیدار کند و ایشان را از تصمیم خود منصرف کند، ولی امام حاضر به دیدار نشد و به ناچار با فرزند امام، حاج مصطفی ملاقات کرد و به او گفت که اگر می خواهد صحبت کند، مواظب باشد علیه امریکا سخن نگوید و هرچه بگوید چندان مهم نیست (حتی حمله به شخص شاه).

بنابراین، تصویب کاپیتولاسیون در 21 مهرماه 1343 بود و سخنرانی امام در چهارم آبان که مصادف با ولادت حضرت فاطمه (س) انجام گرفت.

امام سخنرانی خود را با نام خدا و آیه ی «استرجاع» شروع کرد که نشان دهنده ی وارد شدن مصیبت بزرگی بر اسلام و مسلمین بود. تأثر قلبی خود را از این مصیبت بیان و اعلام عزای عمومی کرد. سپس به شرح لایحه ی کاپیتولاسیون پرداخت و نتایج سیاسی- اجتماعی آن را بیان داشت. همچنین در مورد بدبختی مردم و قروض خارجی دولت و وابستگی به امریکا سخن گفت. پس از این سخنرانی، امام اعلامیه ای منتشر کرد و اقدام دولت و مجلس را در تصویب کاپیتولاسیون  محکوم نمود و آن را سند بردگی ملت ایران، اقرار به مستعمره بودن ایران و ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه ی غلط دولت های بی حیثیت نامید.

اعلامیه و سخنرانی امام بازتاب های متفاوتی داشت؛ برخی از علما اقدام مجلس را شرح دادند و عواقب آن را اعلام کردند که ساواک آن ها را بلافاصله دستگیر کرد. هم چنین، جمعی از علمای قم، از جمله آقایان شریعتمداری، حائری، سید صادق، سید ابوالقاسم روحانی و زاهدی، در این خصوص با ایراد سخنرانی، واگذاری این امتیاز سیاسی به دولت بیگانه را محکوم کردند.

مهم این بود که با وجود هشدار امام در مورد کاپیتولاسیون، تا نه روز پس از سخنرانی ایشان، هیچ یک از مراجع و علمای بزرگ ایران و عراق اعلامیه ای در محکومیت کاپیتولاسیون و حمایت از ایشان صادر نکردند. این سکوت علما و مراجع نشان دهنده ی این بود که آن ها تمایلی به درگیری و رویارویی با رژیم شاه ندارند. زیرا دولت جدید شعار سازش و تفاهم با روحانیت را به کار برده بود. دیگر این که شاید عواقب کاپیتولاسیون و بُعد ضددینی و ملی آن (برخلاف انجمن های ایالتی و ولایتی)، برای علما و مردم روشن نبود. لذا چندان واکنشی نشان ندادند.

به هر روی، امام پس از سکوت و بی تفاوتی اکثر قریب به اتفاق مراجع و علما، دریافت که کوله بار مبارزه با رژیم را خود باید یک تنه بر دوش بکشد. هم چنین، باید گفته شود که دولت امریکا بلافاصله پس از تصویب کاپیتولاسیون، 200 میلیون دلار وام برای خرید اسلحه و تجهیزات از امریکا به ایران داد.

بعد از سخنرانی امام این بار رژیم تصمیم گرفت او را به ترکیه تبعید کند. هدف رژیم از تبعید امام عبارت بود از: 1. جدایی میان رهبری و مردم، 2. تضعیف روحیه ی رهبری، 3. فراموش شدن رهبر، 4. شکست نهضت اسلامی. علت های انتخاب کشور ترکیه به عنوان محل تبعید عبارت بود از: غیر مذهبی و لائیک بودن کشور ترکیه، منافع مشترک ایران و ترکیه دیگر اعمال نفوذ امریکا در هر دو کشور.

 

چگونگی تبعید امام به ترکیه

شب 13 آبان 1343، صدها کماندو و چترباز مسلح، خانه ی امام را در قم محاصره کردند و از بام و دیوار وارد خانه ی امام شدند. برای پیدا کردن امام به جست و جو و ضرب و شتم خادم امام پرداختند. امام که در آن ساعت در یکی از اتاق های اندرونی به نماز و دعا مشغول بود، با سروصدای به وجود آمده فهمید که سربازهای رژیم به منزل یورش برده اند. امام که در آن لحظه نمی دانست کلید اندرونی را کجا گذاشته است، از در دیگر اندرونی که به کوچه باز می شد، خارج شد. وقت بیرون رفتن مهر و امضای خود را به رسم امانت به همسرش داد و فرمود: شما را به خدا می سپارم.

امام را از خانه سوار ماشین فولکس و سپس سرکوچه سوار ماشین شورلت کردند و به سمت تهران بردند. بین راه قم به تهران، حضرت امام اعلام می کند که می خواهد نماز بخواند. بنابراین نماز صبح را در صحرا خواندند. هنوز آفتاب روز 13 آبان 1343 از افق بیرون نیامده بود که امام سوار هواپیما شد. سرهنگ افضلی نیز همراه امام بود و هواپیما ساعت 30/ 11 دقیقه در فرودگاه آنکارا به زمین نشست. امام خمینی هنگام تبعید به ترکیه به افسر مأمور در هواپیما گفت: من برای دفاع از وطنم تبعید شدم.

در ادامه عبدالرضا آقایی می نویسد: در هواپیما یکی از خدمتکاران برای امام چای آورد که امام بعد از مطمئن شدن از مسلمان بودن او، چای را نوشید. سپس به پیشنهاد سرهنگ افضلی، برای دیدن قسمت های متفاوت هواپیما و کابین خلبان رفتند و تا فرودگاه آنکارا، امام در کابین خلبان نشست. امام از وسایل و لوازم هواپیما دیدن کرد و درباره ی دستگاه های مربوطه و نحوه ی عمل آن ها پرسید. این برخورد و رفتار امام مربوط به روحیه ی انقلابی و از خصایل ارزنده ی رهبری بود و رمز موفقیت ایشان در ادامه ی نهضت نیز در همین نکته نهفته است.

حاج آقا مصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام، هنگام دستگیری امام برای مذاکره با مراجع روانه ی منزل آن ها شده بود. در منزل آیت­الله مرعشی نجفی، مأمورین ساواک از دیوار بالا آمدند و ایشان را دستگیر کردند و از شهربانی و قم به زندان قزل قلعه تحویل دادند. وی 57 روز زندانی بود و پس از آن در 8 دی 1343 از زندان آزاد شد. برای بار دوم به او اعلام کردند به ترکیه برود و با پدرش ملاقات کند. هدف آن ها این بود که حاج آقا مصطفی در ایران نباشد و به بهانه ی ملاقات با پدر، او را هم تبعید کنند. بنابراین حاج مصطفی خمینی را دستگیر و به ترکیه فرستادند. یورش ناگهانی ساواکی ها به منزل امام برای دستگیری حاج مصطفی سبب ترس و وحشت همسر او شد که با سقط جنین و کسالت همراه بود.

 

امام در ترکیه

بعد از ورود امام به ترکیه، مأموران امنیتی دولت ترکیه امام را از فرودگاه به هتل بلوار پالاس، طبقه ی چهارم، اتاق شماره ی 514 که قبلاً آماده کرده بودند، بردند. چون هتل محل اقامت امام در مرکز شهر بود و خبرنگاران داخلی و خارجی کنجکاو شده بودند، مأموران امام را به یکی از ساختمان های فرعی خیابان آتاتورک منتقل کردند. امام بعد از ورود به ترکیه به آموختن زبان ترکی پرداخت. توجه و کوشش او برای یادگیری زبان ترکی به حدی بود که سرهنگ افضلی را به وحشت انداخت که مبادا با آموختن زبان بتواند با مردم ترک ارتباط برقرار کند و مبارزه را در تبعیدگاه ادامه دهد. از این رو در گزارشی به تهران نوشت: «نباید وی را تنها گذاشت».

رژیم های ترکیه و ایران، از امام وحشت داشتند، و مرتب محل اقامت او را تغییر می دادند. حتی مقامات ساواک به مأمورین ترکیه اعتماد نکردند و خود نیز برای او مأمور ویژه گماشتند. نگرانی مقامات ایران و ترکیه زمانی بیشتر شد که دیدند، امام خمینی حاضر نیست در محل تبعید به صورت زندانی باشد و مرتب پیشنهاد بیرون رفتن و بازدید از خیابان ها و مراکز دیدنی شهر را می دهد.

روز 16 آبان، امام حدود 40 دقیقه با اتومبیل از شهر آنکارا دیدن کرد. او می خواست دوران تبعید را بدون نتیجه از دست ندهد و در مورد افراد و کشور ترکیه تجربه کسب کند. حتی بر مزار 40 تن از عالمان شهید که به دست آتاتورک کشته شده بودند، حضور یافت. ساواک از بازدید امام از نقاط متفاوت شهر جلوگیری کرد و حتی به بهانه ی این که پوشیدن لباس روحانیون ایران در ترکیه ممنوع است، می خواستند امام را خلع لباس کنند. علی­رغم مخالفت امام، مأموران امام را از پوشیدن لباس خود منع کردند و او را مجبور کردند که لباس روحانیون ترکیه را بر تن کند. البته زمانی که علمایی از ایران برای دیدن امام به ترکیه می رفتند، به امام اجازه می دادند که لباس خود را بر تن کند. این رفتار نه تنها نتوانست روح امام را در هم بشکند، بلکه باعث بردباری و ایستادگی و مقاومت امام خمینی شد.

سپس در 21 آبان امام به شهر «بورسا» در 460 کیلومتری غرب آنکارا و در کنار دریای مرمره منتقل کردند.

علت فرستادن ایشان به بورسا این بود که پخش خبر تبعید از رادیو و انعکاس آن بین مردم، باعث وحشت مقامات ترکیه شده بود و می خواستند تا به این وسیله از ارتباط مردم ترکیه با امام جلوگیری کنند. در این مدت اهداف مأمورین هر دو کشور این بود که: 1. موضوع تبعید امام به ترکیه و محل اقامت ایشان مخفی بماند؛ 2. از ارتباط امام با مردم ترکیه جلوگیری شود؛ 3. با ایجاد محدودیت برای امام، ایشان را تحت فشارهای روحی قرار دهند. اما روحیه ی امام در دوران تبعید بسیار عالی بوده است: «مأمورین ساواک در گزارش های خود اعلام کردند: روحیه ی شخص مورد نظر نسبت به روز اول بهتر است. در محل جدید برنامه ی روزانه اش بیشتر استراحت، تلاوت قرآن، اَدای نماز و صرف غذاست. گاه گاهی هم کلمات ترکی را یادداشت می کند.»

امام بعد از رسیدن به ترکیه تلگرافی به حاج مصطفی خمینی زد و در این تلگراف، سلامتی خود را به خانواده خبر داد و او را سفارش به احترام به مادر، خواهر، برادران و بستگان کرد. هم چنین خواست که وسایل شخصی اش را بفرستند؛ از جمله کتاب هایی مثل مفاتیح، صحیفه ی سجادیه، مکاسب و حواشی. امام به خانواده اش توصیه می کند که به ترکیه نیایند، زیرا رژیم می خواست با آوردن خانواده ی امام به ترکیه، او را برای همیشه از ملت و کشورش دور کند. حتی امام سفارش می کند که شهریه ها را بپردازند.

 

بازتاب تبعید امام در داخل کشور

رژیم پهلوی پس از تبعید امام خمینی، از آن جا که از تکرار قیام 15 خرداد و واکنش خشونت بار ملت مسلمان ایران در برابر تبعید امام وحشت داشت، بی­درنگ به نیروهای نظامی و انتظامی به منظور سرکوبی هرگونه حرکت مخالف، فرمان آماده باش داد. رییس ساواک، تیمسار پاکروان، طی تلگرافی رمزی به کلیه ی شعبه های ساواک در سراسر کشور دستور داد، مراقبت کامل داشته باشند. از هر تحرک  مخالفتی جلوگیری کنند و هرگونه رویدادی را فوراً به مرکز گزارش دهند.

برخی مبارزات داخل کشور عبارت بودند از:

1. فعالیت حاج آقا مصطفی خمینی علیه رژیم پهلوی (قبل از تبعید به ترکیه).

2. فعالیت علمای تراز اول؛ اولین فرد بین علما، آیت­الله میلانی بود که سکوت حاکم بر فضای حوزه های علمیه را شکست.

3. واکنش بازار؛ بازاریان که پیوندهای دیرینه ای با روحانیت دارند: در حرکت اصلاحی و انقلاب در ایران از زمان مشروطیت نقش مؤثری بر عهده داشتند و در نهضت امام خمینی یکی از ارکان مبارزه بودند. زیرا تعطیلی بازار، هم از لحاظ اقتصادی و از لحاظ تبلیغی، برای رژیم گران تمام می شد.

4. بهره گیری از مراسم و شعائر مذهبی (مثل دعای ندبه، دعای توسل و...) که در این مراسم ها از امام خمینی یاد می شد.

5. نوشتن و چاپ و تکثیر اعلامیه علیه رژیم پهلوی.

6. تهیه ی طومارهایی که برای دولت و سفارت ترکیه ارسال می شدند تا آن ها تحت فشار قرار گیرند و به تبعید امام خمینی پایان دهند.

7. برگزاری میتینگ. یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین این تجمعات، میتینگ مسجد سید عزیزالله بود که در 21 آذر 1343 به کوشش جمعیت مؤتلفه برگزار شد. این اجتماع بزرگترین گردهمایی و اجتماع بعد از تبعید امام خمینی بود.

8. سرودن شعر، چاپ کتاب کشف الاسرار، چاپ و توزیع توضیح المسائل امام خمینی و پخش کارت تبریک منقوش به عکس امام.

9. مراجعه ی علما و طلبه های حوزه ی علمیه قم به علمای تراز اول و تحت فشار قرار دادن آن ها تا برای آزادی امام اقداماتی انجام دهند.

10. حرکت های مسلحانه؛ مهم ترین اقدام هیئت های مؤتلفه، ترور حسنعلی منصور بود. منصور بانی تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام محسوب می شد که توسط محمد بخارایی ترور شد.

 

بازتاب تبعید امام در خارج از کشور

تبعید امام بازتاب گسترده ای در سطح جهان داشت؛ چنانچه عبدالرضا آقایی می نویسد: خبرگزاری ها و رسانه های گروهی، احزاب و شخصیت های بین المللی، هر یک طبق خط و برنامه ریزی خود از آن برداشت کردند و تفسیرهای متفاوتی ارائه دادند. مطبوعات وابسته به غرب تا آن جا که توانستند علیه امام سخن گفتند، در حالی که مطبوعات وابسته به بلوک شرق از آن جا که امام حرکت قهرآمیزی را علیه امریکا و احیای کاپیتولاسیون آغاز کرده بود، تا حدی جانب حق را رعایت کردند.

دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز با تهیه ی طومار و فرستادن آن به سفارت ترکیه، موضوع تبعید امام را پی گیری می کردند.

 

دیدار نمایندگان علمای تهران با امام

بعد از تبعید امام به ترکیه، علمای تراز اول قم و تهران به این نتیجه رسیدند که از محل تبعید امام اطلاعاتی کسب کنند و وسایل آسایش را تا آن جا که ممکن است، برای امام فراهم کنند. بنابراین روز پنج شنبه 21 آبان 1343، آقایان حاج میرزا احمد آشتیانی، حاج سید احمد خوانساری، حاج شیخ حسین تنکابنی، در منزل آقای آشتیانی نشستی تشکیل دادند و وزیر دربار، آقای قدس نخعی بنا به دعوت آقایان در این نشست شرکت کرد. علما اعلام کردند که آقای پسندیده (برادر امام) به ترکیه برود و از وضعیت امام اطلاعاتی کسب کند.

وزیر دربار گفت که پس از گفت­و­گو با مقامات بالاتر نتیجه به حضور آقایان ابلاغ خواهد شد. این سیاست علمای تهران تا حدودی موافق نظر شاه نیز بود، زیرا این کار باعث می شد، موجبات آرامش خاطر و رفع نگرانی ملت ایران فراهم شود. رژیم با پیشنهاد علما موافقت کرد، ولی آقای پسندیده را مناسب این کار نمی دانست؛ زیرا ممکن بود امام به وسیله ی او پیامی را به ایران بفرستد و پیام هایی از ایران دریافت کند. بعد از آن، علمای تهران حاج سید فضل الله خوانساری را پیشنهاد کردند که مورد پذیرش قرار گرفت و قرار شد ساواک وسایل سفر او را فراهم کند.

رژیم پهلوی برای این که نماینده ی علما امام را در بورسا ملاقات نکند، محل اقامت و ملاقات با امام را استانبول قرار داد و قرار شد که ملاقات با امام تحت مراقبت شدید مأمورین انجام شود. سید فضل الله خوانساری روز 29 آذر 1343 وارد استانبول شد و در «پارک هتل» اسکان یافت. فردای آن روز 30 آذرماه به دیدار امام رفت که او را به استانبول آورده بودند.

در چندین جلسه، بین آقای خوانساری و امام گفت­و­گو صورت گرفت و یکی از مأمورین ساواک که در جلسه ی ملاقات حضور داشت، گفت­و­گوها را ثبت می کرد. آن چه در این گفت­و­گوها درخور توجه بود، زبان دیپلماسی و تاکتیک های سیاسی بود که امام به کار می برد. مثلاً، امام در گفت­و­گو به مأموران ترکیه اشاره و طوری صحبت می کرد که گویا مأمورین ترکیه با او کنار آمده و به تفاهم رسیده اند. حتی گفت­و­گوی امام در مورد رفتار خوب مأمورین ترکیه باعث نگرانی مقامات ایرانی شده بود.

بعد از مدتی که رژیم، حاج مصطفی خمینی را به ترکیه تبعید کرد و وی به ملاقات امام رفت، به وضع نامناسب امام پی برد. حاج مصطفی می گوید: آن گاه که به حضور امام رسیدم، از نظر غذایی، وضع او به حدی بود که اگر دیرتر می رسیدم، امام مریض می شد. هر خوراکی که برای او می آوردند، بدون آن که خم به ابرو بیاورد، می خورد و بر اساس ویژگی های اخلاقی اش، هرگز خوراک مورد علاقه ی خود را طلب نمی کرد. با توجه به شرایط سنی و تفاوت آب و هوا معلوم بوده که بر امام چه می گذشته است.

در ملاقات بعدی، نمایندگان اقای گلپایگانی، یعنی آقایان شیخ محمدعلی صفایی و سید مهدی گلپایگانی در تاریخ 22 خردادماه 1344 به استانبول عزیمت کردند. در زمان ملاقات، امام لباس روحانیون ترکیه را بر تن داشت و وضع ایشان طوری بود که آقای صفایی به گریه افتاد. قبل از تبعید امام به عراق نیز، آقای حاج شیخ عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی، یکی از روحانیون سرشناس کرمانشاه، برای ملاقات با امام به استانبول رفت.

 

دلایل تغییر محل تبعید امام از ترکیه به عراق

در بعد داخلی، مخالفت های زیادی با تبعید امام شد؛ مانند ترور حسنعلی منصور و سوءقصد به جان شاه. در سال 1344، اعضای حزب ملل اسلامی دستگیر شدند. این ها نشان می دهند که تبعید امام باعث تشدید مبارزات شد. در بعد خارجی نیز مخالفت های زیادی انجام گرفت. حتی نمایندگان علوی (نیروهای اسلامی) در مجلس ترکیه نیز به تبعید امام اعتراض کردند.

در نتیجه ی این اقدامات، ترکیه و ایران تحت فشارهای داخلی و خارجی قرار گرفتند و دولت ترکیه متوجه شد، امام شخصیتی با نفوذ و مورد احترام در میان مردم ایران و خارج از کشور است. از طرف دیگر، دولت ترکیه نسبت به عواقب این اقدام خود بیمناک بود و هر گونه اتفاقی برای امام، عواقب وخیمی برای آن کشور ایجاد کرد.

فعالیت و اقدامات نیروهای داخل و خارج کشور برای پایان دادن به این تبعید غیرقانونی، حتی به مجامع بین المللی کشیده شد و آن ها نسبت به این اوضاع حساس شدند؛ به نحوی که عبدالرضا آقایی می نویسد: شخصیت های بین المللی و اتحادیه های دانشجویی خارج از کشور با ارسال نامه و تلگراف به سازمان های بین المللی، از جمله «سازمان حقوق بشر»، «سازمان عفو بین الملل» و شخص دبیر کل سازمان ملل، آقای اوتانت، به وضعیت نامطلوب حقوق زندانیان کشور به ویژه تبعید امام اعتراض کردند. حتی دبیر کل سازمان ملل نامه ای برای دولت ایران نوشت و از آن درباره ی این اقدامات پاسخ قانع کننده خواست.

نامه ی دبیر کل سازمان ملل به وزارت خارجه ی ایران هرچند پی گیری نشد، ولی در نقشه ی رژیم در مورد امام و محل تبعید او تأثیر بسیاری داشت.

در داخل کشور ترکیه نیز مقالاتی انتقادی نسبت به اقدام دولت ترکیه منتشر شد و دولت لائیک ترکیه تحت فشار نیروهای اسلامی (علوی) این کشور قرار گرفت. سرانجام هم با ارسال پیامی به دولت ایران، خواستند که امام را از آن کشور منتقل کنند.

آیت­الله پسندیده می گوید: در نتیجه ی این عوامل، محمدرضاشاه با دکتر پیراسته مشورت می کند. دکتر پیراسته سفیر ایران در عراق بود. شاه از او می پرسد اعزام ایشان (امام) به نجف صلاح است یا خیر. دکتر پیراسته که فردی با فهم و فراست بود، به شاه می گوید: اگر امام به نجف برود، به دهن شیر خواهد افتاد. با وجود آقای حکیم، ایشان به اندازه ی یک طلبه بیشتر نمی تواند کاری بکند.

حمید انصاری می گوید: «تصور رژیم شاه از این که فضای ساکت و سیاست ستیز آن ایام در حوزه ی نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد، خود مانعی بزرگ برای محدود نمودن فعالیت های امام خمینی خواهد بود».

بنابراین، دولت وانمود کرد که اوضاع داخلی آرام شده و زمینه برای اصلاحات آماده است و برای رهایی از فشار افکار عمومی و جلوگیری از شعله ور شدن مبارزات، امام را طی یک نقشه ی کاملاً حساب شده، روز 13 مهرماه 1344 به کشور عراق تبعید کرد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.