آمنه مستقیمی: همه ما با این جمله آشناییم و بارها آن را شنیده ایم و آن را به عنوان آذین دیوارنوشته های محرمی می شناسیم که «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» که در ظاهر شاید ساده و همه فهم باشد، ...

«کل یومٍ عاشورا» یعنی دیدن صف آرایی سپاه ابلیس برابر ولایت خدا

اما دریایی ژرف از معنا را در خود جا داده و آدمی را از زندان روزمرگی هایش رها می کند. در واکاوی معنای این جمله و توصیه تاریخی اش با حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین مشکانی، رئیس مؤسسه علمی فرهنگی بهداشت معنوی به گفت و گو پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد:

 

  جناب آقای مشکانی لطفاً بفرمایید، عبارت «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» به چه معناست و چه حقیقتی را در بر دارد؟

 درباره این جمله پرمعنا و زیبایی که به کرات می شنویم، سخن فراوان است. در اینکه این جمله پر از مفهوم که گویا شاعری از شاعران اهل بیت در زمان امام صادق(ع) آن را سروده است، روایت نبوده و از زبان معصوم صادر نشده است، بیشتر پژوهشگران اتفاق نظر دارند.

شاید روایاتی که از ناحیه امام مجتبی(ع) و امام 
سجاد (ع) صادر شده در این تصریح دارد که هیچ روزی بر عالم امکان مانند روز عاشورا نگذشته و نخواهد گذشت. اما گذشته از اینکه این جمله روایت 
معصوم (ع) نیست، نمی توان از بار معنایی فوق العاده آن که با روایات دیگر نیز مخالفتی ندارد، گذشت.

اگر بخواهیم روز عاشورا و سرزمین کربلا را با مختصات تقویمی و جغرافیایی ببینیم و عاشورا و کربلا را در آثار تکوینی آن به نظاره بنشینیم که روزش روزِ استعلای آدمیان است و مکانش مکانِ شفای جسمها و جانهای بشریت، هیچ روزی عاشورا و هیچ مکانی کربلا نمی‌شود.

سجده بر خاك تو شايسته بود وقت نماز

اى كه از خون جبينت به جبين آب وضوست

از سویی خاکی که شفای جانهاست و نجات دهنده انسان در یوم الحشر.

تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را                 

در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين(ع)

با این نگاه حتی اگر بهشت هم خاکی داشته باشد، به قدر و منزلت کربلای سیدالشهدا(ع) نخواهد بود. دقیقاً به جهت همین امتیاز سرزمین کربلاست که در آنجا نماز همه کامل است.

 

   از بعد زمانی چطور؟ ما مکان را در اختیار داریم و می توانیم با حضور در کربلای معلی شرافت و کرامت آن را درک کنیم، اما عاشورا یک روز بوده و قرنها از وقوع آن گذشته است.

 در مورد زمان عاشورا نیز این چنین است، از آن رو که دهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری است، دیگر هیچ معادلی ندارد. قدر و منزلت این روز به دلیل بزرگترین قربانگاه تاریخ بشریت جای هیچ دوگانگی را باقی نگذاشته است.

اما باید واقعه را به گونه ای دیگر به نظاره بنشینیم: در کربلا چه گذشت؟ و در عاشورا زمان چگونه سپری شد؟

اگر کربلا را زمین واقعه بدانیم و عاشورا را زمان آن، بنابراین باید برای درک مفهوم «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» به سراغ آن واقعه برویم.

واقعه عاشورا همان گونه که بارها و بارها گفته اند و شنیده ایم، واقعه ای است آکنده از دو رویکرد، دو جبهه، نبردی با تمام قوا، زیرا در کربلا رویارویی دو سپاه را فقط شاهد نیستی، رویارویی 72 نفر با هزاران هزار نفر نیست. البته این هم هست 72 نفر در مقابل هزاران هزار نفر، اما همه اش این نیست.

اگر عمیقاً به صف آرایی روز کربلا بنگریم، یاد صف آرایی های روز حشر برای ما تداعی خواهد شد، روزی که در آن همه یاران خدا قباله ای بر دست راستشان است و همه یاران شیطان قباله ای بر دست چپشان. عده ای اهل یمین اند و عده ای دیگر اهل یسار. نه اینکه آنجا هم عِده و عُده معنایی ندارد، در کربلا هم این چنین بود کم و بیش آن مهم نبود.

اگر با چشم دل به آن روز و به آن سرزمین نگاه کنیم، خواهیم دید که آنجا ابلیس در مقابل خدا با تمام قوایش به عیان و آشکار ایستاده بود. آنجا اهل ولایت ا... همگی با اهل ولایت شیطان روبه‌روی هم قرار گرفتند. البته در دو میدان با دو باور، با دو عالم.

عالم ابلیسیان عالم ماده بود، عالم خَدَم و حَشَم و عالم زر و زور بود و تزویر، اما عالم خداباوران مشق عشق بود؛ خلوص و خُلّص بود و عالم غیب و شهود. مگر در روایات نخوانده ایم که فرشتگان هم آمده بودند، جنیان هم آمده بودند در آن سرزمین و در آن روز. آن روز یوم الحرب بود و آنجا مشهدالحرب.

بنابراین، آن چیزی که کربلا و عاشورا را شهره آفاق کرده، واقعه و مقابله ای است که اتفاق افتاده است. روز مقابله ولایت ا... با ولایت شیطان و نبردگاه مبارزه لشکر خدا با سپاه کفر و شیطان.

 

   این جمله فراتر از دریای ژرف معنایی که در خود دارد، چه چیز را گوشزد می کند و چه هشداری به مخاطب خود می دهد؟

 در واقع روز عاشورا، اوج مبارزه جنود عقل و جنود جهل است. روز هویدا شدن مقابله توحید و شرک است. شرکی که با نفاق خود لباس توحید بر تن کرده و با قرآن، قرآن را به مسلخ برد، اما مبارزه را نبرد، که باخت. این ظهور و بروز نبرد میان دو سپاه که یک سوی آن توحید خالص است و سوی دیگر آن نفاق و شرک محض، این روز و این مکان را برای ما مهم کرده است.

«کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» یعنی ای بنی آدم! ابلیس با تمام لشکریانش در هر روز و هر شب حتی زمانی که شما در خوابید  یا در غفلت، به نبرد با خدا و ولایت ا... مشغول است، هر چند که نمی بینید پس به هوش باشید که در این نبرد او برنده نباشد.

این عبارت یعنی، ای انسان! شیطان برای اینکه شما اهل ولایت ا... را به ولایت خودش وارد کند، از هر تطمیع و شهوتی و از هر تهدید و رخوتی استفاده می کند، همه زمانها را و همه مکانها را جولانگاه نبرد ولایت ا... و ولایت شیطان بدانید و با اقتدای به مولایتان سیدالشهدا(ع) و یاران پاک او در این جولانگاه بارها و بارها جنود جهل و ابلیس را شکست دهید که اگر چنین کنید «یا لیتنا کنا معک فافوز و فوزاً عظیما»ی شما را ملایک آمین 
گفته اند و به اجابت رسیده است.

بنابراین «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» افزون بر هشدار نسبت به اصل واقعه، مدل و سبک مقابله را نیز فراروی ما قرار می دهد. سبک زیستن و نزیستن، سبک بودن و نبودن و سبک جهاد با ابلیس و ابلیسیان.

 

  این عبارت تاریخی چه راهبردهایی را برای مقابله با ابلیس و سپاه او توصیه می کند؟ در واقع نقشه راه امام (ع) در این رزم آرایی تاریخ چه بوده است؟

 در کربلا و عاشورا ابلیسیان از تمامی قوای خود بهره بردند؛ از تمامی قوای خود. اما این سوی میدان فرزند پیامبر(ص) حتی راضی نشد تا از قوای الهی که هیچ ارتباطی با عالم ماده نداشت، بهره ای ببرد تا مبادا این الگوی ابدی تَرَک بردارد، به چند دلیل:

یکم) با تمام هستی: در راه جهاد با ولایت شیطان باید از تمام هستی خود گذشت. از مال و مقام، از شأنیت اجتماعی، از فشار هنجاری، از خیرخواهی ناصحان ناعالم، از خانواده، از جان و مال و ناموس و آبرو.

دوم) با تمام وجود: اگر از عصمت سیدالشهدا(ع) بگذریم، از آن دعای عرفه اش، از آن وصیت نامه اش چشم بپوشیم، از خلوصی که بر اردوگاه ولایت ا... حاکم است، می توان رمز پیروزی خون بر شمشیر را کشف کرد. آنها با تمام وجودشان خود را مستغرق در ولایت ا... کرده بودند و از این رو ترس از آنها ترسیده بود و شوق از اشتیاق آنها به شهادت و نبرد با ولایت شیطان، به وجد آمده بود.

سوم) فقط با نیروی متعارف: بسیار و به تواتر گفته می شود که در آن روز و در آن سرزمین موجودات مبارک دیگری نیز در پی یاری رساندن به انصارا... بودند، اما آنها نپذیرفتند تا با قدرت ایمانشان و با قدرت بازوی مؤمنانه شان این نبرد را برنده شوند تا الگو بماند الی الابد، این رزمگاه!

چهارم) دست رد بر همه اغواها: سپاه کفر هر کسی را طعمه ای نهاده بود برای فریفتن و آنها که داخل در ولایت ا... شده بودند، نه ملک ری، نه ملک سیستان، نه کنیزکان رومی و نه امان نامه های بی امان! هیچ یک امان تشکیک و تردید را بدانها نداد.

پنجم) مقاومت: کربلا و روز عاشورا جولانگاه تمامی تحریمهاست. تحریم احترام، تحریم حرمت بانوان و سالخوردگان و کودکان، تحریم قرب و منزلت انسانی، تحریم انسان، تحریم آب، تحریم نان و حتی تحریم زمین! بماند تحریم تکه پارچه ای به نام کفن. فشار هنجاری، فشار روانی، فشار اقتصادی، فشار سیاسی، فشارنظامی و ...

ششم) جنس جور کربلا: الگودهی و الگوفرستی کربلا آن چنان کامل است که شاید هیچ گاه هیچ کسی با هیچ توجیهی نتواند از مقابله با شیطان و جنود جهل شانه خالی کند.

زن و مرد، کودک و نوجوان و جوان و میانسال و پیر، مسیحی و مسلمان، آهنگر و کشاورز و دامدار و تاجر، غلام و کنیز و ارباب، قبیله دار و اهل قبیله، گناهکار و بی گناه، فقیه و عابد و عارف و ... واقعاً جنس آن جور بود، کربلا و عاشورا

هفتم) غربال کربلا: شب واقعه، سیدالشهدا(ع) حجت خود را از همه بر می دارد؛ یعنی اینکه هر که می خواهد برود، اما روز واقعه ندای «هل من ناصر»ش عالم را پر می کند و رعشه بر اندام سپاه شیطان می اندازد. چه زیبا گفت، آن استاد نیکو سیرت که در کربلا حجت بر همه تمام شد. امام(ع) شبانگاه غربالی برداشت تا نکند در سپاه خدا ناخالصی و جنس ناجوری باقی‌مانده باشد و روز عاشورا صافی دیگری برداشت تا نکند در سپاه شیطان خالصی و مخلصی مستضعف جا مانده باشد. او با صافی خود بر همه حجت را تمام کرد.

هشتم) قبل، حین و بعد واقعه: و در نهایت اگر بخواهیم این الگوی مبارزه با جنود شیطان را برج مراقبت نبردگاه امروزین مان بدانیم، باید آن گونه که امام (ع) در قبل از واقعه و حین واقعه و زینب (س) و امام سجاد(ع) پس از واقعه، حجت را بر همگان تمام کردند و این نبرد به ظاهر باخته را در ظاهر و باطن به پیروزی لشگر خدا بدل کردند، عمل نماییم. این الگوی تمام عیار برای نبردی است جهانی، عالمگیر و فراگیر. فرازمانی و فرامکانی «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا».

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.