متن درس اخلاق آیت ا... مظاهری در پی می آید.
دوره امامت امام سجاد(ع) سی و چهار سال بوده است. آقا نظیر پدر بزرگوارشان 57 سال عمر کردند که 23 سال در زمان پدر و 34 سال هم پس از پدر و بعد از قضیۀ کربلا و دوران امامت آقا بود. دوران خیلی بدی بوده، اما امام چهارم توانسته است تشیع را حفظ کند. بلکه از تاریخ به خوبی استفاده میکنیم، محبت و مودّتی در میان مردم راجع به تشیع و راجع به اهلبیت(ع) پیدا شده بود و این از زحمات آقا امام چهارم بوده است؛ اما زمان پرتلاطمی بوده است. پس از قضیه کربلا با آن همه زحمتها و آن همه مشقّتها که آقا به مدینه آمدند و سال دوم قضیۀ حَرّه جلو آمد. یزید بن معاویه«لعنها...علیه» بیشتر از سه سال خلافت نکرد و سال اول امام حسین(ع) را شهید کرد و قضیه کربلا را جلو آورد؛ و چون بعد از قضیه کربلا شورش عجیبی در عالم اسلام شد، به دست و پا افتاد که چه کند و چارهای جز کشتن و نابود کردن پیدا نکرد.
داغ دوم برای امام سجاد(ع)
سال دوم قضیه حَرّه پیش آمد. معنایش این است که پنج هزار نفر از بنی امیّه و از آن جلادها را به مدینه فرستاد و مدینه را قتل عام کرد. بزرگ و کوچک و زن و مرد و چه کشت و کشتار عجیبی، به طوری که خون در کوچهها راه افتاد؛ و امام سجاد(ع) ناظر این قضیه بودند. داغ دوم برای امام سجاد، قضیّۀ حرّه بود.
در سال سوم، عبدا... بن زبیر که او هم نانجیبی مثل یزید بود، علیه یزید قیام کرد. یزید هم لشکر مجهّزی را فرستاد و خانه خدا را خراب کرد. منجنیق به خانه خدا بست و خانه خدا را سنگباران کرد و بعد هم خانه خدا را آتش زد.
در سال سوم یزید مُرد و نه تنها یزید مُرد، بلکه قضیه کربلا، حکومت چهل ساله بنی امیه را نابود کرد. بنابراین تأثیر اولی که قضیه کربلا داشت، آن بود که امام حسین(ع) میخواست بنی امیه نابود شود و آن حکومت چهل ساله معاویه و به قول قرآن، شجره خبیثه، نابود شود و این درخت خبیث را امام حسین(ع) از ریشه کند. یعنی بعد از قضیه حرّه و بعد از قضیۀ آتش زدن مکه، به مردن یزید و نابود شدن بنیامیه گذشت. البته یک درخت خبیثتر جلو آمد به نام مروانیان. برای امام سجاد(ع) بدتر شد، زیرا مروانیان میخواستند حکومت کنند و مردم زیر بار نمیرفتند و آنها هم دست به کشت و کشتار میزدند.
نبرد عاطفی امام سجاد(ع)
یکی از استاندارهای عبدالملک مروان، حجاج بن یوسف ثقفی بود که آدم ناجنس و خبیثی بود. در کوچه میرفت، یک ناشناسی به هیکل او نگاه کرد و گفت، این کیست؟ خودش برگشت و جواب داد و گفت، من کسی هستم که 120 هزار نفر را به جرم شیعهگری کشتهام.
دمیری نقل میکند که یک زندانی تشکیل داده بود در وسط بیابان که شبها سرد و روزها گرم و یک نان جو که یک ثلث آن هم خاکستر بود، به آنها میداد تا بخورند و آنها میمردند و جنازههایشان را دفن نمیکردند تا میگندید. جسد پدر در مقابل پسر و پسر در مقابل پدر میگندید و بعد هم دستور قتل عام میداد و همۀ آنها را نابود میکردند و اینها در زمان امام سجاد(ع) بود که آنها میخواستند حق را نابود کنند. به عبارت دیگر، امام حسین(ع) کار خودش را کرده بود و کربلا، کار خودش را کرده بود و تشیّع عاطفهوار، وارد شده بود؛ اما سرانجام با کشت و کشتار و همه در مقابل امام سجاد(ع) بود. با این همه، آقا امام سجاد(ع) توانستند مروانیان را که آخرین آنها مروان حمار بود، نابود کنند؛ البته با جنگ عاطفی، با آن سیاستی که امام چهارم به خرج میداد و مردم را تحریک عاطفه میکرد و سرانجام آقا امام سجاد(ع) توانستند مروانیان بعد از بنی امیه را نابود کنند.
بنابراین امام سجاد در آن 34 سال مبتلای به مروانیان بود. خیلی میکشتند، اما آقا امام سجاد(ع) در همین کشت و کشتارها و در همین بحرانها توانستند نه تنها شیعه را حفظ کنند، بلکه توانستند محبت و مودت عجیبی در دل مردم ایجاد کنند.
توصیف فرزدق از امام سجاد(ع)
قضیهای راجع به هشام بن عبدالملک مروان نقل میکنند که نانجیب بود و به مکّه آمده بود برای طواف و وقتی میخواست حجرالاسود را ببوسد، مردم نمیگذاشتند و جمعیت زیاد بود. در همان حین آقا امام چهارم رسیدند و تا مردم چشمشان به امام چهارم افتاد، راه باز کردند و در آن طواف هفتگانه، امام سجاد(ع) هفت مرتبه توانستند حجرالاسود را ببوسند و هشام که ادعای خلافت میکرد و با آن نوکرها و حشمها آمده بود، نتوانست. هشام میدانست، اما پرسید، این کیست؟! فرزدق بلند شد و چند شعر آبدار برای امام سجاد(ع) خواند.
هذَا الَّذِى تَعْرِفُ الْبَطْحاءُ وَطْأتَهُ
وَ الْبَيتُ يعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ...
گفت این کسی است که نه تنها مردم، بلکه بیابانهای مکه، حلّ و حرم مکه او را میشناسند و اگر تو نمیشناسی، خانه خدا میشناسد.
اشعار به اندازهای اهمیت دارد که مشهور در میان شیعه است که فرمودند، فرزدق به واسطۀ این اشعار بهشتی شد. جامی که یکی از علمای بزرگ تسنّن است، یک جمله دارد که جمله خیلی شیرین است. میگوید، اگر خدا همۀ دنیا را بیامرزد به خاطر این اشعار فرزدق، جا دارد. اشعار انصافاً خیلی بالاست و این اشعار را یک شیعه شاعر در مقابل کسی گفته که مثل یزید، خونخوار است، یعنی پسر عبدالملک مروان که استاندار او هم حجّاج است. همین دلیل بر این است که محبت عجیبی در میان مردم راجع به اهلبیت(ع) پیدا شده بود. البته کربلا زمینه را درست کرد، اما امام چهارم (ع) توانست قضیه کربلا را عملی کند. بنابراین باید بگوییم، امام چهارم در میان ائمۀ طاهرین(ع) این خصوصیت را دارد که در زمان ایشان، محبت خاصی در دل مردم راجع به اهلبیت(ع) پیدا شد؛ اما برای امام سجاد(ع) سخت بود. سی و چهار سال مصیبت و سی و چهار سال زجر بود. با امام چهارم کاری نداشتند، اما با شیعه کار داشتند و امام چهارم(ع) غصّه میخوردند و زجر میکشیدند.
امام سجاد(ع) روضه خوانی هم می کرد
کار دوّم امام سجاد(ع) که مهمتر از این کار هم هست، این است که روضه را به مردم یاد دادند. اسلام عزیز در مخاطره بود و امام حسین(ع) قیام کردند و به واسطۀ قیام امام حسین(ع) ، اسلام از مخاطره بیرون آمد و بعد اسارت جلو آمد و اسارت توانست آن موجی را که در کربلا ایجاد شده بود، سراسری کند؛ اما باید ادامه پیدا کند و به دست ما برسد و ادامۀ آن جلسات روضه بود؛ و کسی که به جلسات روضه فوقالعاده اهمیّت میداد و خودش روضهخوان بود، امام چهارم (ع) بود. همیشه به تناسبی جلسه روضه میگرفت. مثلاً وقتی میخواستند وضو بگیرند، نگاه به آب میکردند و گریه میکردند و میگفتند، حسین(ع) را با لب تشنه کشتند. یا نگاه به عیال امام حسین(ع) میکردند و گریه میکردند و میگفتند، اینها را اسیر کردند. از این شهر به آن شهر و از این دیار به آن دیار. یا نگاه به حضرت زینب(س) میکردند و یک جلسه روضه تشکیل میدادند. آقا گریه میکردند و زینب مظلومه گریه میکرد و بعد هم امام سجاد(ع) یک روضه میخواندند. میفرمودند، تو دیدی که پدرم را سر بریدند. و در این سی و چهار سال، امام سجاد(ع) این روضه را جا انداخت.
این روضهها خیلی تأثیر دارد و تشیع را تا اینجا آورده و یقین داشته باشید، اگر این روضهها نبود، الان تشیع نبود، چنانکه اگر شهادت امام حسین(ع) و اسارت امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نبود، تشیع نبود.
نظر شما