دکتر محمدرضا جواهری: وجود شخص یزید در رأس حکومت در سال 60 و 61 هجری قمری بزرگترین منکر بود و اباعبدا... الحسین(ع) در راه براندازی این طاغوت و مبارزه با این منکر خطرناک قیام کرد و به شهادت رسید.

 پرونده جنایات یزید در شام

اقدام یزید بر اخذ بیعت اجباری از امام حسین(ع) همراه با تهدید بر قتل نیز منکر دیگری بود که در کارنامه باند اموی ثبت شد.

پست‌ترین و زشت‌ترین جنایت یزید که در تاریخ اسلام بی‌سابقه بود، درگیری وی با امام زمان و حجت خدا در روی کره زمین و فرزند دختر پیامبر خدا(ص) بود که منتهی به ذبح سبط پیامبر اعظم(ص) در سرزمین کربلا گردید. «ذبح»، زنده سر بریدن است و باند اموی به سرکردگی یزید بن معاویه در نینوا بزرگترین فاجعه در تاریخ اسلام و تاریخ امامت و تشیع را انجام دادند و آن زنده سر بریدن سیدالشهدا(ع) است.

امام رضا(ع) در رهنمودهای خود به ریان بن شبیب از این جنایت یزیدیان یاد کرده‌اند و گریه بشریت بر این مصیبت خونین را بسیار باارزش و اثرگذار دانسته‌اند و از گریه آسمانها و زمین بر این رخداد دردناک سخن گفته‌اند (بحارالانوار، ج 101، ص 103- وسائل الشیعه، ج 10، ص 393)

همراه با سیدالشهدا(ع) نیز هجده تن از جوانان
 بنی هاشم و اهل بیت امام که در جهان بشری بی‌نظیر بودند، همه به قتل رسیدند و سر همه پس از شهادت بریده و از تن جدا شد.

علی اکبر(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع)، قاسم بن الحسن(ع) از همان جوانان رعنای بنی هاشم بودند.

این جنایت بزرگ تاریخی با اسارت اهل بیت و خاندان رسالت و سفر اجباری آنان با غل و زنجیر به کوفه ادامه یافت.

 

   جشن یزید

فرمان یزید مبنی بر احضار اسیران کاروان اهل بیت(ع) به شام، دلیل نقش مستقیم یزید در همه این جنایات است. برقراری جشن شادی برای ورود کاروان اهل بیت(ع) به همراه سرهای شهیدان به دمشق، نشان دهنده خشنودی یزید از همه جنایات باند اموی در کربلا و کوفه و در راه‌هاست.

ابن جریر طبری از قول عمار دهنی از امام باقر(ع) در ارتباط با مجلس جشن یزید و تهنیت و تبریک فاسدان و تبهکاران حاضر به وی نوشته است: «فما قدموا علیه جمع من کان بحضرته من اهل الشام ثم أدخلوهم فهنوه بالفتح» (تاریخ طبری، ج 5، ص 390 تهذیب الکمال، ج 6، ص 429). هنگامی که بر او وارد شدند، یزید همه کسانی را که در شام حضور داشتند، گردآورد، آن گاه همه اسیران را وارد کردند و حاضران پیروزی را به یزید تبریک و تهنیت گفتند.»

این خوشحالی یزید از آن چه اتفاق افتاده است، شرکت یزید در پیدایش مصیبت بزرگ جهانی شهادت امام حسین(ع) و یاران وفادار امام را آشکار و ثابت می‌سازد.

این گزارش تاریخ طبری از قول امام محمدباقر(ع) است که خود در میان اسیران اهل بیت(ع) در شام بوده‌اند. دعوت و فراخوان از عموم سرشناسان از اهل شام و «تهنیت» آنان به یزید برای «فتح» نشان دهنده این واقعیت دردناک است که آنان جنایات بی‌نظیر یزید را فتح می‌شمرده‌اند و یزید را فاتح قلمداد نموده‌اند و یزید نیز سر مست از این ستایشهای تبهکاران، فاسدان و گمراهان، در جشن فتح شادمان بوده است!

 

   خاندان پیامبر(ص) در مجلس یزید در شام

تشکیل مجلس جشن با حضور اسیران از اهل بیت(ع) و سرهای بریده شهیدان و سر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع)، خباثت و پستی بنی امیه و شخصیت حیوانی و شیطانی یزید را آشکار ساخت.

امام زین العابدین(ع) را نیز با غل و زنجیر از کوفه تا شام گرداندند و در مجلس جشن یزید وارد کردند. امام سجاد(ع) فرموده‌اند: «أدخلنا علی یزید و نحن اثنا عشر رجلاً مغلّلون فلما وقفنا بین یدیه. قلت: انشدک ا... یا یزید ما ظنک برسول ا... لو رآناعلی هذه الحال؟ و قالت فاطمه بنت الحسین؛ یا یزید بنات رسول ا... سبایا؟ فبکی الناس و بکی اهل داره حتی علت الاصوات.» « ما را که دوازده مرد در غل و زنجیر و بند بودیم، بر یزید وارد کردند. هنگامی که پیش روی او ایستادیم، گفتم: ای یزید! تو را به خدا سوگند می‌دهم که گمان می‌بری، اگر پیامبر خدا ما را بر این حال می‌دید چه می‌کرد؟ فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز گفت: ای یزید! دختران پیامبر خدا، اسیر می‌شوند؟! مردم گریستند و اهل خانه یزید هم گریستند تا آنجا که ناله وشیون بلند شد.

امام چهارم در ادامه این گزارش از مجلس جشن یزید فرموده‌اند: «من در غل و زنجیر بودم، گفتم: آیا اجازه سخن گفتن به من می‌دهی؟ گفت: بگو، ولی بیهوده گویی مکن! گفتم در جایی ایستاده‌ام که سزامند همچون منی نیست که بیهوده گویی کند. «ما ظنک برسول ا... لو رانی فی غل؟ گمان می‌بری اگر پیامبرخدا(ص) مرا در غل و زنجیر می‌دید، چه می‌کرد؟! (مثیرالاحزان، ص 98- بحارالانوار، ج45، ص 132).

امام محمدباقر(ع) نیز این وضعیت ورود کاروان اهل بیت بر یزید در کاخ دمشق را گزارش فرموده‌اند. در گزارش امام پنجم نیز چنین آمده است: «قدم بنا علی یزید بن معاویه لعنه ا... بعد ما قتل الحسین(ع) و نحن اثنی عشر غلاما لیس منا احد الا مجموعه یداه الی عنقه و فینا علی بن الحسین(ع) (شرح الاخبار، ج 3، ص 267- شهادت نامه امام حسین(ع) بر پایه منابع معتبر، محمدی ری شهری، ص 783). پس از شهادت امام حسین(ع) ما را که دوازده نوجوان پسر بچه بودیم، بر یزید بن معاویه- که خدا لعنتش کند- وارد کردند. هیچ یک از ما نبود جز آن که دستانش را به گردنش بسته بودند و پدرم علی بن الحسین(ع) نیز در میان ما بود.»

سیدبن طاووس نوشته است: «أدخل ثقل الحسین و نسائه و من تخلف من اهله علی یزید و هم مقرّنون فی الحیال... اثاث،» «زنان و هر که را از خاندان حسین(ع)  مانده بود، طناب پیچ آوردند و چون به همان حال پیش روی یزید ایستادند، علی بن الحسین(ع) فرمود: «تو را ای یزید به خدا سوگند می‌دهم گمان می‌بری اگر پیامبر خدا ما را بر این حال می‌دید، چه می‌کرد؟» اللهوف، ص 213- بحارالانوار، ج 45، ص 131).

این گزارشها نشان دهنده چهره کریه و سیمای زشت و سیاه یزید بن معاویه سردسته تبهکاران تاریخ است. یزیدیان، امام معصوم و ولی عصر خویش را به قتل می‌رساندند و امام معصوم پس از وی خاندان پیامبر(ص) را به اسارت می‌گیرند و به دستور یزید به شام آوردند و یزید مجلس جشن برای تبهکاری‌ها و تبهکاران تشکیل می‌دهد و اهل بیت(ع) را دست به گردن بسته و به غل و زنجیر کشیده و طناب پیچ به کاخ خود در جشن فتح به شامیان نشان می‌دهد.

 

   نهایت قساوت قلب و بی‌رحمی یزید

برپایه گزارشهای تاریخ، قیام سیدالشهدا(ع)، یکی از رخدادهای زشت باند اموی «ذبح» و بریدن سر مبارک سبط پیامبر خدا(ص) و بر نیزه قرار دادن آن و گرداندن در شهرهاست. آوردن سر اباعبدا... الحسین(ع) در مجلس عبیدا... بن زیاد ملعون در کاخ کوفه و سپس در مجلس یزید ملعون در کاخ شام، از رخدادهای بسیار دردناک و اسفبار تاریخ است.

تجسم این رخداد و تصور آن، دل هر انسان آزاده‌ای را به رنج می‌آورد و قلب انسانها را می‌سوزاند و اشک بر دیدگان جاری می‌سازد.

صورت و سر فرزند و دختر پیامبرخدا همواره که پیامبر آن را می‌بوسید، از بدن مطهر جدا می‌گردد و اکنون جلوی کثیف ترین و بی‌رحم ترین جنایتکار زمان قرار دارد.

اهل بیت و دختران و بستگان داغدار و ستمدیده به غل و زنجیر کشیده شده نیز در کنار سر بریده‌اند. یزید به سر بریده جسارت می‌کند! و شعر می‌خواند و ماهیت وی بیشتر آشکار می‌گردد. این جنایت بزرگ، شخصیت پلید یزید بن معاویه را نشان داد و سند و مدرک روشنی بر خشنودی یزید از رخدادهای تاریخ عاشوراست.

امام سجاد(ع) از مجلس یزید چنین گزارش داده‌اند که: «ثم وضع رأس الحسین(ع) بین یدیه (مثیرالاحزان، ص 98- بحارالانوار ج 45، ص 142). سپس سر حسین(ع) را پیش روی خود نهاد! در گزارشهای معتبر تاریخی جزییات این رخداد و جنایت بزرگ بیان شده است.

طبرسی و سید بن طاووس نوشته‌اند: «لما دخل علی بن الحسین و حرمه علی یزید و جئ برأس الحسین(ع) و وضع بین یدیه فی طست، فجعل یضرب ثنایاه. بمخصره کانت فی یده. هنگامی که امام زین العابدین(ع) و اهل حرم امام بر یزید وارد شدند و سر امام را آوردند و پیش روی او در تشت گذاشتند یزید با چوب دستی‌اش بر دندانهای پیش امام حسین(ع) می‌زد.»

در ادامه این گزارش آمده است: «یزید بر دندانهای سیدالشهدا(ع) چوب می‌زد و شعر می‌خواند:
 لعبت هاشم بالملک فلا- خبر جاء ولاوحی نزل/ لیت اشیاخی ببدر شهدوا، جزع الخزرج من وقع الأسل... (الاحتجاج طبرسی، ج 2، ص 124، اللهوف، ص 214). بنی هاشم با فرمانروایی و حکومت بازی کردند، وگرنه نه خبری آمده و نه وحی نازل شده است.

کاش پدرانم در جنگ بدر اکنون بودند

و بی‌تابی خزرج را از زخم سلاح می‌دیدند!

هلهله می‌کردند و از شادی، فریاد می‌کشیدند

و می‌گفتند: ای یزید! پاینده و سربلند باشی ما جزای بد را به آنان دادیم.

و مانند آن را بر سرشان درآوردیم و اکنون، برابریم! من از (قبیله) خندف نیستم، اگر انتقام آن چه را خاندان احمد کرده‌اند، از آن‌ها نگیرم.

با لحظه‌ای درنگ در این اشعار یزید ماهیت کثیف این تبهکار تاریخ روشن می‌گردد. وی خدا و وحی الهی و رسالت پیامبر خدا(ص) و دین اسلام را انکار می‌کند و از انتقام نژادی از اهل بیت پیامبر(ص) سخن می‌گوید و «عاشورا» را انتقام از بدر توصیف می‌کند.

شیخ صدوق نیز نوشته است: «أدخل نساء الحسین(ع) علی یزید بن معاویه و وضع رأس الحسین بین یدیه فقالت سکینه: وا... ما رأیت أقسی قلباً من یزید و لا رأیت کافراً و مشرکاً شرأ منه و لا أجفی منه و أقبل یقول و ینظر الی الرأس: لیت اشیاخی ببدر... ثم أمر برأس الحسین فنصب علی باب مسجد دمشق» (الامالی، ص 230).

«زنان حسین(ع) را بر یزید بن معاویه وارد کردند، سر امام حسین(ع) پیش روی یزید نهاده شد. سکینه گفت: به خدا سوگند، سنگدل تر از یزید و کافر و مشرکی بدتر و جفاکارتر از یزید ندیدم، یزید در حالی که به سر می‌نگریست، شروع به خواندن کرد.

کاش پدرانم در بدر، اکنون بودند... سپس فرمان داد سر حسین(ع) را بر در مسجد دمشق نصب کنند!»

امام زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س) و سکینه(س) در چنین مجلس تاریک و سیاه و سراسر وحشی گری و قساوت و بی‌رحمی، رویاروی طاغوت زمان بپاخاستند و با سخنان خویش، کاخ یزید را لرزاندند، به گونه‌ای که آه و اشک سراسر آن را فرا گرفت و تبلیغات باند اموی خنثی شد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.