خودخواهی، مردم را مانند خود دارا و مستغنی انگاشتن و سر خود را مانند کبک زیر برف فروبردن و تظاهر به ندانستن حال و روز مردم. آمدهاند 10 تا سی درصد بهای نان را اضافه کرده، اما بهای آرد را 60 درصد افزودهاند. تازه قرار است به بیست درصد از نانواییها اجازه آزادپزی داده شود. و با این رویه این بیست درصد به دویست درصد خواهد رسید و عنقریب همه آزادپزی خواهند کرد. آقای رئیس جمهور در کتاب خاطراتشان مرقوم فرمودهاند موقعی که در قم در دهه 1340 طلبگی میکردند پدر مرحومشان روزی یک تومان از قرار ماهی سی تومان به عنوان مخارج زندگی در اختیارشان گذاشته بودند به اضافه چند من پیاز و سیب زمینی و مقادیری نخود و لوبیا و لیموعمانی، ایشان نوشتهاند روزانه پنج قران گوشت آبگوشتی شامل یک استخوان گوسفند، به اندازه یک گردو گوشت و به اندازه یک گردو چربی از قصاب میخریدند، یک نان سنگک 5/3 قران میخریدند که از بس سنگکهای آن زمان بزرگ و طویل بودند قسمت فوقانیاش را صبح و قسمت وسطیاش را ناهار و قسمت پهن آن را با شام که پنیر یا حلوا ارده یا شیره انگور بوده تناول میکردند. از یک تومان مقرری روزانه 5/2 ریال صرف خرید پنیر و حلوا ارده یا شیره انگور میشده است. حالا چقدر خوب است ایشان خود را جای طلبهای بگذارند که این روزها در قم زندگی میکند و باید نان لواش 225 تومانی و نان سنگک هزار تومانی و نان تافتون 400 تومانی خریداری کند.
ان شاءا... با مساعی جمیله وزیر نیرو که وزارتخانهاش جرینگی 32 میلیارد تومان به یک وکیل حقوقی داده بود که جلوی خصوصی شدن شرکتهای تابعه وزارت نیرو و رابگیرد و گندش درآمد آب شرب هم در بطری خواهد رفت و ملت ایران هر خانواده باید روزی چهار و پنج هزار تومان پول آب آشامیدنی بدهند. وزیر سالمند صنعت، معدن و تجارت هم که بیدریغ حامی هر گرانفروشی است. به هر حال اگر رئیس دولت و وزیران او کمی تاریخ ایران بخصوص از عصر مشروطه به بعد را خوانده بودند نان را گران نمیکردند دو سه روز پیش فردی که برای ما نان میخرد تعدادی نان لواش خرید و آورد و گفت؛ دانهای 250 تومان حساب کردند، گفتم: قرار بود 30 درصد اضافه شود. گفت تذکر دادم، گفتم 225 تومان باید بفروشید گفتند پول خرد نداریم، سکه 25 تومانی پیدا نمیشود گفتم: تو که یک دانه نان نخریدی. گفت: حالیشان نیست. گفتهاند دولت قیمت آرد را گران کرده پول برق و آب و گاز گران شده ما هم لواش را کمتر از 250 تومان نمیفروشیم هر کس میخواهد به هر جا که دلش میخواهد شکایت کند. بهای نان تافتون 400 تومان شد، سنگک 1000 تومان و یا بیشتر شده است، تازه دولت اعلام کرده بزودی نان بهای واقعی خود را خواهد یافت. آقای رئیس دولت به صورت فقط ناظر نشستهاند و تماشا میکنند و مردم میگویند قرنها چقدر ما ارزان زندگی کرده بودیم آخر یک نان لواش مگر چقدر آرد میبرد که 250 تومان بها برایش گذاشتهاند. امیدواریم گرانی نان بر بهای دیگر مایحتاج اثر نگذارد در نوشتههای مورخان یونانی چون هرودوت، گزنفون، کتزیاس بدان اشاره شده (برنج در عصر اشکانی از چین به ایران آورده شد، بذر سیب زمینی و گوجه فرنگی حدود دویست سال پیش به وسیله انگلیسی ها از آمریکا به هند و از آنجا به ایران انتقال یافت.)
تمام سلسلههای گذشته ایران نسبت به نان حساسیت نشان میدادند نان و گوشت غذای اصلی مردم ایران بوده، الحمدا.... گوشت که فاتحهاش خوانده شد و دیگر طلبههایی که جانشین آقای روحانی و ساکن مدارس علمیه قم شدهاند نمیتوانند 5 ریال گوشت و استخوان و چربی خریداری کنند نان را هم که فاتحهاش را دارند میخوانند حدود 250 سال پیش در زمان کریم خان زند- که هر چه خاکش هست عمر هیأت دولت کنونی شود و به عمر آقایان بیفزاید- عدهای از خاصان رفتند و خواهان حقوق و سور و سات اضافی شدند. کریم خان فرمود در ایران ماکولات، البسه و مایحتاج کلیه اهالی بسیار ارزان تمام میشود هر کس در روز سیصد دینار اجرت دریافت کند آن سیصد دینار قیمت دوازده من گندم به وزن تبریز یا بیست و چهار من جو یا چهل من ارزن به همان وزن باشد. در یک ماه باجمعی از عیال کافی است او را. وارینگ سیاح انگلیسی که 21 سال بعد از مرگ کریم خان در سال 1193 هـ .ق به ایران آمده مینویسد یک کارگر با 300 دینار حقوق روزانه میتوانسته شش کیلو گندم، نیم کیلو گوشت گوسفند، نیم کیلو حبوبات، 150 گرم روغن حیوانی، 120 گرم پنیر، یک کیلو ماست، یک کیلو و نیم میوه، یک کیلو سبزی، 150 گرم شکر، 30 گرم قهوه، 75 گرم تنباکو، پنج کیلو هیزم، 500 گرم روغن چراغ (به جای نفت) خریداری کند. وارینگ جمع این مبالغ را زده که 200 دینار (2 قران) شده و تازه 100 دینار (یک قران) هم برای آن مرد ایرانی باقی مانده. از ده تومان درآمد سالانه تازه دو تومان و هفت هزار دینار برای سایر مخارج باقی میمانده این حد متوسط درآمد یک کارگر ساده در روز بوده که سالی ده تومان میشد. و این ده تومان برابر پانصد مارک طلای آن روز کشور آلمان (اواخر قرن 18 میلادی) بوده است. حساب کردهاند هفت سر خانواده یک کارگر ساده با این درآمد که تازه یک سوم آن صرفه جویی و ذخیره میشد میتوانستند زندگی بسیار مرفهی داشته باشند. ملاحظه میفرمایید کریم خان پهلوان لر مشهوری بود که سواد هم نداشت و در اواخر عمر شروع به سوادآموزی کرده بود اما درک و فهم و مردم شناسی او بر کارشناسان پرادعای امروز که در اتاق دربسته مینشینند و نان مردم را گران میکنند و از سفره خالیشان میزنند به مراتب بیشتر بوده و چقدر خوب قادر به اداره مملکت و سیر کردن شکم مردم و جلب رضایت آنان بوده است.
نظر شما