انقلاب اسلامی با درک نیازهای اساسی جامعه و ضرورت امتزاج گفتمان فرهنگی با نگرش های سیاسی و اقتصادی منشا ایفای نقش بیش از پیش روشنفکران دینی در فرآیند نظام برنامه ریزی و تصمیم سازی کشور گردید؛ موضوعی که تا مدتها پیش از این به دلیل حاکمیت روح استبدادی به رغم گسترش فعالیت های روشنفکران چپ گرای دولتی و حتی جریان غربگرای غیر دولتی ، نه در محاق که در انزوای کامل به سر می برد. شاهد این مدعا امکان فعالیت آزادانه گروههایی همچون «حلقه فرح» و تلاش آنها در ترویج مظاهر فرهنگ غرب ، بویژه با رویکرد اسلام ستیزی به ترویج افراط گرایانه باستان گرایی و یا فعالیت فرهنگی «کانون نویسندگان ایران» است که می توان از آن با عنوان عقد تفاهم نامه نانوشته با نظام فکری رژیم شاهنشاهی یاد کرد. در این میان و در فرآیند شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران روشنفکری دینی را باید مهمترین عامل در تقابل با جریان غیر دینی روشنفکری و دمیدن روح پرسشگری در افواه عمومی دانست.
گرچه برخی معتقدند در بررسی و یا شناخت روشنفکری دینی باید نهاد روحانیت را بطور مستقل و مجزا از سازمان حاضر مورد بررسی قرار داد ، اما به دلیل رابطه عمیق بخشی از عناصر تاثیرگذار در این جریان با روحانیت آگاه نمی توان چندان به ترسیم مرزی متفاوت میان شعبه های دیگر این روشنفکری خواه همجنس و خواه غیر همجنس همچون جریان روشنفکری دینی التقاطی اصلاح گرا، جریان روشنفکری دینی التقاطی انقلابی و یا جریان روشنفکری دینی اصیل معتقد بود. در عین حال آنچه در بررسی تفاوت میان مبارزه آگاهانه نهاد روحانیت با فعالیت های فرهنگی سایر گروههای این جریان باید به آن اذعان و اعتراف نمود، لزوم بی قید و شرط تغییر در نظام سیاسی و نفی سازش با نظام حاکم است. این جریان که اندیشه اصلاح در جامعه را به بهانه اعتقاد به قانون اساسی بر نمی تابد برای احیا و بازگرداندن دین به جامعه لزوم حضوری انقلابی در مبارزه با نهاد سیاسی را مورد تاکید قرار می دهد.
نهاد روحانیت برخلاف بخش دیگری از جریان روشنفکری دینی که مبارزه را حتی در تبیین اصول دینی در میان بخشی از اقشار تحصیلکرده و به ویژه دانشگاهیان خلاصه کرده بود و گاه امکان سوار کردن توده های مردم بر مرکب خویش را نداشت ، به دلیل مقبولیت پایگاه غیر رسمی خویش و نیز درک عمومی و صادقانه از نهاد دین ، در میان تمامی گروههای اجتماعی حضوری فعالانه و تاثیرگذار داشت.
در واقع باید گفت روحانیت در بستر روشنفکری دینی، جریانی است که علاوه بر آنکه از ویژگی های روشنفکری برخوردار است ، فارغ از نگاه التقاطی خود ، بر لزوم نقد ، اصلاح و در صورت لزوم تغییر بنیادین در نظام فکری و سیاسی جامعه تاکید می کند. همان مفهومی که رهبر انقلاب نیز از آن به عنوان روشنفکری حقیقی یاد می کنند و می فرمایند : «البته به نظر ما، در روشنفکری به معنای حقیقی کلمه، نه ضدیت با مذهب هست و نه ضدیت با تعبد، یک انسان میتواند هم روشنفکر باشد؛ همان معنایی که همه روشنفکر را تعریف کردهاند ـ کسی که به آینده نگاه میکند،کار فکری میکند، رو به پیشرفت دارد ـ و هم میتواند مذهبی باشد میتواند متعبّد باشد، میتواند مرحوم دکتر بهشتی باشد، میتواند، شهید مطهری باشد، میتواند بسیاری از شخصیتهای روشنفکر مذهبی کاملاً مؤمن ما باشد، که ما دیدهایم، هیچ لزومی ندارد که مخالف مذهب باشد».
روشنفکری دینی در مقطعی از شکلگیری انقلاب اسلامی بویژه با فرصتی که از ادعای فضای باز سیاسی توسط رژیم حادث گردید کوشید بر ضرورت اصلاح باورها و تغییر بنیادین نظام سیاسی به عنوان بارزترین گام در تبیین نگاه دینی در جامعه شتاب بیشتری بخشد. نتیجه ارتباط عمیق نهاد روحانیت با مردم و تاثیرپذیری انقلابیون از این مجموعه را می توان در شواهد متعددی ، تناسب زمانی تظاهراتهای مردمی با ایامی همچون تاسوعا و عاشورا ، فرار سربازان و درجهداران از پادگانها ، تظاهرات خونین تاسوعا و عاشورای سال 1357 به دعوت امام، راهپیماییهای روزهای 17 شهریور، 19 دی و 29 بهمن به فرمان امام و درخواست روحانیت انقلابی و... جست و جو کرد. واقعیت آن است که گزارشهای منتشر شده از سوی ساواک نیز مویدآن است که بخش عمده ای از مردم با تأثیرپذیری از روحانیونی همچون شهید مرتضی مطهری، شهید آیت ا... بهشتی، شهید دکتر مفتح، شهید دکتر باهنر و شهیدان صدوقی، قاضی طباطبایی، اشرفی اصفهانی و... در راهپیمایی های انقلاب شرکت کرده اند.
گو اینکه به اعتقاد “نیکی آرکدی” پژوهشگر و خاورشناس آمریکایی و نویسنده کتاب «ایران مدرن: ریشهها و پیامدهای انقلاب ایران» در ترسیم اهمیت جایگاه نهاد روحانیت و رهبری انقلاب ، (امام) خمینی از محبوبیت شخصی قابل ملاحظهای بویژه در میان طبقات پایین بازاری و طبقات محرومتر مناطق شهری ـ که بار عمده انقلاب را به دوش داشتند ـ برخوردار است. »
خلاصه آنکه باید گفت بارزترین مصداق حضور روشنفکری دینی و بویژه نهاد روحانیت در انقلاب اسلامی پذیرش نقش رهبری و مقبولیت آن از سوی مردم و نیز تاثیر ژرف آن در نظام اعتقادی جامعه ای است که به تغییر در نگرش ها و لزوم احیای باورهای دینی خویش باور داشت.
نظر شما