کیوان سرافرازی: انقلاب بیانگر آرمان‌ها ، آرزوها و تبیینی از ارزشها و ایده آلهای برگزیده و ترکیبی از تصورها و احساسهای مطلوب در راستای به کارگرفتن مقاصدخاص و گوناگون می باشد.

 انقلاب فرانسه ، کبیر است یا انقلاب اسلامی ایران

پس از جنگ جهانی دوم گسترش روند انقلابی که برای مدتی طولانی در جریان بود، چین لرزان و در هم ریخته را به کشوری قوی و وحدت یافته تبدیل کرد و انقلابهای اجتماعی جدید کشورهای استعمار زده و گرفتار استعمار چون کوبا و ویتنام و نیکاراگوئه را قادر ساخت زنجیرهای وابستگی خود را پاره کنند و انقلاب اسلامی در مدت کوتاهی که از عمرش می گذرد، آنچنان شگفتی‌هایی آفریده است که به قول دیلیپ هیرو در طول شصت سال گذشته هیچ یک از ممالک دنیا نیافریده بودند.

در گفت و گویی با دکتر منوچهر محمدی تلاش کرده ایم به بررسی تفاوت انقلاب ایران با چند انقلاب دیگر بپردازیم: 

  برخی مفاهیم با انقلابها ایجاد می شوند، همین مفهوم استکبار است. این مفهوم در سایر انقلابها چگونه شکل گرفت؟

مسلماً همه انقلابها دشمنانی داشتند و دشمنان خود را با اصطلاحات و واژگانی تعریف می کردند، مثلاً لنین امپریالیسم و کاپیتالیسم و سرمایه داری را دشمن نخست انقلاب بلشویکی می دانست و در فرانسه استبداد و دیکتاتوری فردی به عنوان عنصر سلطه و به عنوان دشمن خود تلقی می کردند.

امپریالیسم بطور کلی حتی برای کشورهای جهان سوم به عنوان یک دشمن مطرح بود، منتهی حوزه آن محدود بود. مثلاً فرض کنید بلشویکها وقتی از امپریالیسم سرمایه داری تعریف می کردند، در عین حال دیکتاتوری پرولتاریا را نیز تمجید می کردند، یعنی همه دیکتاتوری را نفی نمی کردند، متقابلاً وقتی لیبرالها در انقلاب فرانسه بحث مقابله با دیکتاتوری را مطرح
 می کردند و به آزادی فرد معتقد بودند؛ در مورد دیکتاتوری سرمایه سخنی نمی گفتند و آن را قبول داشتند. وقتی بطور کلی در مورد امپریالیسم صحبت می کردند، حرفی از امپریالیسم فرهنگی نمی کردند و همه آنها امپریالیسم را از دیدگاه مادی و اقتصادی مطرح می کردند. انقلاب اسلامی اولین نظامی بود که بر پایه معیارهای ایدئولوژیک خود کلمه استکبار را در مقابل استضعاف به کار برد. این انقلاب مستضعفانی را هم که استضعاف را بپذیرد، محکوم می کرد؛ بنابر این واژه استکبار پدیده جدیدی است که با انقلاب اسلامی در سطح جهان مطرح شد و نتوانستیم در لاتین معادلی برای آن پیدا کنیم.

   انقلاب با تحولات دیگر اجتماعی مثل رفرم ، نهضت و یا کودتا چه تفاوتی دارد؟

بسیاری از تحولات سیاسی و اجتماعی را به غلط انقلاب نامیده اند؛ انقلاب یکی از انواع تحولات سیاسی و اجتماعی است، ولی همه تحولات سیاسی و اجتماعی نیست. همانگونه که شما اشاره کردید ما حداقل 6 نوع تحول سیاسی و اجتماعی را در تاریخ معاصر جهان شناسایی کرده ایم که عبارتند از کودتا ، رفرم ، شورش ، نهضتهای آزادیبخش ضد بیگانه و نهضتهای تجزیه طلبانه .در عین حال انقلاب هم یکی از این موارد است.کودتا حرکتی است توطئه آمیز و غیر قانونی که به وسیله
 عده ای از درون ساختار که عموماً هم نظامی هستند، علیه نظام حاکم شکل می گیرد؛ در این حرکت مردم هم هیچگونه نقشی ندارند. این حرکت می تواند ایدئولوژی داشته باشد و می تواند نداشته باشد.رفرم حرکتی است قانونی و تدریجی برای اصلاح نظام حاکم و نه برای تغییر آن نظام.

  با این تعریف ، بهتر نیست حرکتی مثل انقلاب مشروطه  را هم رفرم بنامیم تا انقلاب ؟

بله، دقیقاً .مشروطه را می توان رفرم دانست، چون نهضت مشروطه اگر چه به نام انقلاب مشروطه از آن یا می شود، ولی واقعیت این است که این نهضت نیامد تا نظام شاهنشاهی را در آن دوره تغییر دهد؛ بلکه برای این شکل گرفت تا آن را اصلاح کند و از حالت استبدادی تبدیل به نوعی قانون گرایی و نظام مشروطه تبدیل شود ، اما  شورش حرکتی مردمی است، برای نفی حاکمیت موجود، ولی برنامه ای را برای جایگزینی آن ندارد و معمولاً شورشها یا تبدیل به کودتا می شود و یا انقلاب ، لذا 
می توان گفت شورش حرکت کوری است که هدف آن نفی نظام موجود است.برای مثال می توانیم به شورشهایی که در زمان جعفر نمیری و یا شورشی که در فیلیپین علیه فردیناند مارکوس شد، اشاره کنیم؛ تمامی این شورشها در پی نفی شخص بودند .

نهضتهای آزادیبخش ضد بیگانه نیز حرکتهای مردمی است که برای نفی حاکمیت بیگانه مطرح است و معمولاً در اینجا تلاش است تا سلطه بیگانه را از کشور و جامعه خودشان دور کنند ، انقلاب الجزایر در حقیقت نهضتی ضد استعماری و ضد امپریالیستی بود . در هند نیز حرکت گاندی نهضتی آزادیبخش از سلطه بیگانه بود و به همین علت می بینیم که در این کشورها فرهنگ بیگانه باقی می ماند، یعنی سلطه گران می روند، ولی فرهنگ آنها باقی می ماند .مثلاً هنوز فرهنگ فرانسوی در الجزایر باقی مانده است. نهضتهای تجزیه طلبانه حرکت جمعی مردمی علیه حاکمیت مرکزی است، یعنی بخشی از جامعه  که مایل نیست زیر سلطه حکومت مرکزی باشد، برای جدا شدن قیام می کند و به همین دلیل به آن نهضت جدایی خواهان 
می گویند؛ مانند آنچه در بنگلادش اتفاق افتاد. بنگلادش جزیی از پاکستان بود که مرکز آن در راولپندی قرار داشت، ولی مردم این کشور قیام کردند، یعنی هدفشان محدود به همین جداشدن از مرکز بود و یا در اریتره که این کشور با نهضتی که بر پا شد از اتیوپی جدا شد .در یوگسلاوی  نیز این اتفاق افتاد و باعث جدایی قسمتهای زیادی شد .اما انقلاب یک پدیده بسیار نادر و دارای حرکتهای بنیادین است.

  با آنچه اشاره کردید ، ممکن است تعریفی دقیق‌تر از انقلاب ارایه بدهید.

 در تعریفی که ما از انقلاب داریم، انقلاب را حرکتی بنیادین در جهت تغییر نه تنها ساختارحاکم، بلکه ارزشها و روشهای حاکم و جایگزینی آن توسط حکومتی مردمی و توام با خشونت می دانیم، یعنی بسادگی و از طریق مبارزه ساده نمی توان انقلاب کرد. به هر حال نیاز به در گیری و برخورد بین مردم و نیروهای مخالف انقلاب است.

  انقلاب چه امتیازی نسبت به انواع مختلف حرکتهایی که به آن اشاره کردید، دارد؟

 در انقلاب کاملترین نوع تحول و تغییر سیاسی و اجتماعی وجود دارد، سه عنصر نقش مهمی  در اینجا دارد  ؛ نقش حضور مردم در انقلاب حتماً ضروری است و به عنوان یک رکن اساسی مطرح است. در انقلاب به ایدئولوژی نیازهست؛ چون ایدئولوژی دو کار می کند ، اول آنکه نظام موجود را نفی می کند و دیگر اینکه نظام مطلوب را ارایه می کند .عنصر سوم در این میان رهبری است.شورشها رهبری ندارند، ولی مردم در آنها نقش و حضور دارند. در کودتا رهبری حضور دارد، ولی مردم نیستند.در انقلاب هر سه عنصر وجود دارند و مانند سه عنصر وجود انسان یعنی جسم و روح و مغز، که مغز رهبری می کنند ، روح به جسم حرکت می دهد  و جسم هم حرکت می کند .

  با این وجود تعداد انقلابها از انگشتان یک دست فراتر هم نمی رود؟

بله، اگر بخواهیم انقلابهایی را که نه کودتا هستند و نه رفرم و نه شورش بشناسیم ، مجموع این انقلابها در طی دویست و پنجاه سال گذشته 6 انقلاب بیشتر نمی تواند باشد. اولین انقلاب ، انقلاب فرانسه، دومین آن در یکصد و بیست سال بعد انقلاب روسیه  و بعد از آن انقلاب چین و بعد کوبا و ایران و نیکاراگوئه است. این 6 انقلاب بودند که هیچ فرم دیگری نمی توان بر آنها اسم گذاشت.

  انگلستان چطور؟

انگلستان هم رفرم بود، یعنی حرکت کرامول حرکتی برای سرنگونی رژیم حاکم نبود، هرچند رژیم حاکم باقی ماند در حقیقت در راستای اصلاح رژیم بود.حرکت کرامول شبیه حرکتی بوده است که ستارخان و باقر خان و رهبران مشروطه در ایران دنبال کردند و شما می بینید که همچنان نظام سلطنتی در آنجا باقی است؛ حتی آنچه در آمریکا موجب استقلال این کشور شد، نهضت ضد بیگانه بود، یعنی آنها دیگر نمی خواستند زیر بار استعمارگران اروپایی باشند، ولی در عین حال شما می بینید که همچنان ارزشهای اروپایی در جامعه آمریکا حاکم است و رابطه و رفاقت و همرنگی آنها هم تغییر نکرده است و همچنان وجود دارد.

  انقلاب ایران با  انقلاب های دیگری که به آن اشاره کردید، چه تفاوتی دارد؟

 انقلابها در عین حال دو نوع اند ؛ یکی انقلابهایی که می آیند و ساخته نمی شوند و دوم انقلابهایی که نمی آید، ولی ساخته می شوند.به این معنا که انقلابهایی وجود دارد که در اثر ضعف نظام حاکم و در اثر ضعف در مسایل اقتصادی و نظامی و سیاسی و مدیریتی و حمایت بین المللی خود به خود آماده فروپاشی اند؛ تقریباً می توان گفت غالب انقلابها بجز انقلاب اسلامی در این مقوله جای می گیرند؛ یعنی در واقع این انقلابیون نبودند که موجب سقوط رژیم حاکم شدند، بلکه رژیم حاکم به خودی خود در حال فروپاشی بود و انقلابیون بر ویرانه های آن رژیم حاکم سوار شدند. در حالی که انقلاب اسلامی از نوع دوم است، یعنی انقلاب اسلامی ساخته شد و نیامد. در شرایطی که رژیم حاکم شاه در قدرتمند ترین شرایط خود قرار داشت،  ازلحاظ اقتصادی با افزایش بهای نفت دولت شاه ، دولتی ثروتمند بود که نه تنها مقروض نبود،که پولش را هم بین کشورهای دیگر سخاوتمندانه تقسیم می کرد. ارتش هم نه تنها برای مدتی طولانی شکست نخورده بود، بلکه به همه امکانات مدرن نظامی مجهز بود؛ ضمن اینکه وفادار هم بود و از حمایت بین المللی نیز از تمامی کشورها برخوردار بود . با وجود نظام دو قطبی هم شرق و هم غرب از این رژیم حمایت می کردند و هیچ نقطه ضعفی در آن نمی توانیم ببینیم، حتی در مدیریت سیاسی با برخورداری از بیش از صدهزار نفر کارشناس طراز اول دنیا بخصوص کارشناسان آمریکایی  دارای مدیریتی توانمندی بود و وضعیت آن اصلاً شباهتی به روسیه زمان نیکولای دوم نداشت ، شباهتی به لویی شانزدهم فرانسه هم نداشت؛ این کشورها واقعاً از اداره کشور ناتوان بودند، ولی در ایران کشور را آمریکایی ها و انگلیسی ها با داشتن کارشناسان طراز اولی که فرستاده بودند، اداره می کردند و به همین علت انقلاب اسلامی نوعی بی بدیل است.اما اینکه چرا این انقلاب توانست با وجود قدرتمندی نظام حاکم توفیق یابد، می توان گفت در مورد ارکان سه گانه انقلاب هیچیک از انقلابها به قدرت انقلاب اسلامی نمی رسد، یعنی حضور مردم در انقلاب ایران یکپارچه بود. شما از انقلاب فرانسه می شنوید که می گویند انقلاب اشراف و بورژواهاست، یعنی اقلیت خاصی انقلاب کردند؛ در انقلاب روسیه کارگران و سربازان انقلاب کردند .انقلاب  فرانسه از پاریس فراتر نرفت و انقلاب روسیه هم از مسکو و سن پطرزبورگ فراتر نرفت. انقلاب چین هم که انقلابی وسیعتر بود به انقلاب کشاورزان محدود شد، یعنی دیگر نه کارگران نقشی داشتند و نه دانشجویان و نه کارمندان .

  کوبا چطور؟

انقلاب کوبا انقلابی چریکی بود، یعنی گروه جوانی به صورت چریکی انقلاب کردند، ولی انقلاب اسلامی انقلابی یکپارچه بود و شهر و روستا ، کارگر ، کشاورز ، دانش آموز ، دانشجو و ... همه در این انقلاب شرکت داشتند و شما نمی توانید هیچ قشری را بجز اقلیتی که از رژیم شاه منتفع می شدند، از شرکت در انقلاب مستثنا کنید. همه مناطق جغرافیایی در انقلاب ایران نقش داشتند ؛ شما می بینید که حتی شهرهایی مثل شیراز و مشهد و اصفهان زودتر از تهران سقوط کردند و به دست انقلابیون افتادند و لذا انقلابی به تمام معنا مردمی در ایران شکل گرفت.

  اما با این وجود انقلاب فرانسه را انقلاب کبیر می دانند؟

ببینید، انقلاب اسلامی با ویژگی‌های منحصر به فرد به پیروزی رسید. ما اگر بخواهیم انقلاب فرانسه را انقلاب کبیربنامیم، انقلاب اسلامی در برابر آن انقلاب اکبر است، چرا که برد انقلاب اسلامی هم فوق العاده وسیع و گسترده بود .انقلاب فرانسه تحولی را در منطقه ای از دنیا و در اروپا ایجاد کرد ، انقلاب روسیه تحولی را در همسایگان خود ایجاد کرد و خیلی زود هم این تحول متوقف شد، ولی انقلاب اسلامی تحول عظیمی را ایجاد کرد که اگر بخواهیم آن را درست تشریح کنیم، حداقل در چهار سطح می توانیم ببینیم ؛ نخست از حیث تاریخی ، انقلاب ایران نقطه عطفی تاریخی است، از سه نقطه عطف تاریخ دنیا که توانست تاریخ بشریت را رقم بزند؛ اولین آن بعثت پیامبر بود که تمدن و پیشرفت ایران باستان را به جامعه اسلامی منتقل کرد و به مدت هزار سال مسلمانان حرف اول را می زنند و غربی ها این دوران را دوران تاریکی می نامند .

نقطه عطف دوم رنسانس است که موجب بیداری غرب و به خواب رفتن مسلمانان شد و به مدت پانصد سال غرب را بر تمام دنیا مسلط کرد. انقلاب اسلامی نقطه عطف سوم است که موجب بیداری یک و نیم میلیارد مسلمان شد .این تعداد
 می روند تا تاریخ دنیا را با توجه به اعتقادهایشان و با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی و با توجه به منابع و ذخایر عظیمی که خداوند در اختیارشان گذاشته است تعریف کنند؛ بنابر این انقلاب اسلامی تاریخ عظیمی را در تاریخ بشری  به وجود آورد. در سطح جهانی نظام حاکم را که نظام سلطه غرب بود، به چالش کشاند، به این معنا که انقلاب اسلامی در دوران نظام دوقطبی شکل گرفت  و اولین حرکتش حتی زمانی که امام (ره) قیام کردند، علیه نظامهای بین المللی بود. زمانی که ایشان فرمودند آمریکا از شوروی بدتر شوروی از آمریکا بدتر و انگلیس  از هردو پلیدتر و همه از هم پلیدتر به این مسأله اشاره دارد. شما اگر تاریخ تحولات جهانی را بعد از جنگ جهانی دوم مرورکنید ملاحظه می کنید که تمامی تحولات تابع نظام  دو قطبی حاکم بوده است، یعنی یک سوی ماجرا شرق و سوی دیگر آن غرب بوده است ، حتی انقلاب چین و کوبا ولی انقلاب اسلامی تنها
 پدیده ای بود که از این قانون مندی تبعیت نکرد و جالب اینکه نظام دو قطبی برخلاف اختلافاتی که با هم داشتند، علیه انقلاب اسلامی متحد شدند و تا پایان جنگ تحمیلی هم چنین شرایطی هم بود، ولی انقلاب اسلامی نظام شکن بود و امروز هم نظام حاکم را قبول ندارد و لذا مهمترین معضل آنها که می خواهند نظام تک قطبی را حاکم کنند؛ این است که انقلاب اسلامی اجازه  حاکمیت آن را نداد .بطورکلی انقلاب اسلامی ارزشهای حاکم بر نظام را به زیر سوال برده است، یکی از این ارزشها حاکمیت سلطه بر ملتهاست .

انقلاب اسلامی تعریف جدیدی از قدرت ایمان شهادت را ارایه داده است، لذا در سطح جهان اسلام هم تحول عظیمی ایجاد شد و موجب پدیده های جدیدی شد؛ یکی بیداری اسلامی است یک و نیم میلیارد مسلمان قبل از انقلاب در خواب غفلت به سر می بردند؛ دوم بازگشت به خویشتن بود یعنی دیگر نگاه نمی کردند که مارکسیستها و سوسیالیستها چه می گویند، بلکه می خواستند ببینند که اسلام چه می گوید و این بسیار مهم است که خودشان را هم باور کردند و متوجه شدند که دارای قدرت لایزال الهی هستند که می تواند در برابر  قدرتهای سلطه گر با تمام توانمندی‌های مادی شان مقابله بایستند و پیروز شوند و این بسیار مسأله مهمی است.

شما می بینید که بعد از انقلاب اسلامی دیگر نهضتهای سوسیالیستی و مارکسیستی از جهان اسلام رخت بر بستند و به تاریخ سپرده شدند و این حرکتها حرکتهای اسلامی است و از سوی دیگر نظامی را ایجاد کرد که بر پایه معیارهای عقیدتی و مذهبی بود و نهادی را به نام جمهوری اسلامی به وجود
 آورد .

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.