احسان رحیم زاده : اگر «رخ دیوانه» نبود منتقدانی که روز پنجشنبه به کاخ جشنواره آمده بودند ناامید و دست خالی به منزل باز می‌گشتند.

 قرار  اینترنتی و زندگی دوم

قبل از آغاز نمایش «رخ دیوانه» دو نکتۀ کنجکاوی برانگیز مخاطبان سالن همایش‌های برج میلاد را تشویق به دیدن فیلم می‌کرد. مؤلفۀ اول صدرنشینی این فیلم در آرای مردمی‌ جشنواره بود. تجربه نشان داده که مخاطبان حرفه‌ای جشنواره در انتخاب‌هایشان اشتباه نمی‌کنند و دست روی فیلم‌هایی می‌گذارند که در کنار وجه سرگرم‌کنندگی ارزش‌های محتوایی و هنری هم دارند. نکتۀ دوم سکوت شش ساله «ابوالحسن داوودی» بود که اشتیاق مخاطب را برای دیدن «رخ دیوانه» بیشتر می‌کرد. داوودی شش سال پیش فیلم ارزشمند «زادبوم» را ساخت که تعداد زیادی از جوایز جشنواره فیلم فجر را درو کرد. او در این شش سال موفق به اکران فیلمش نشد و پایش را توی یک کفش کرد که تا «زادبوم» اکران، نشود فیلم دیگری نمی‌سازم. با این حساب «رخ دیوانه» نوعی فیلم واکنشی محسوب می‌شود که کارگردانش می‌خواهد توانایی‌های خود را با آن به اثبات برساند.

«رخ دیوانه» هم به لحاظ محتوایی و هم ساختاری یک تجربه جدید در سینمای ایران محسوب می‌شود. در بین فیلم‌های ایرانی اثری نداشته‌ایم که بخواهد تأثیر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی روی زندگی جوانان را به عنوان مضمون محوری‌اش انتخاب کند. به لحاظ ساختاری نیز هم روایت موازی و غیرخطی فیلم بدیع است و هم تغییر زاویه دیدی که در هر اپیزود اتفاق می‌افتد. ماندانا (طناز طباطبایی)، غزل (نازنین بیاتی)، مسعود (ساعد سهیلی) و بقیه جوان‌ها در هر یک از اپیزودها در نقش قهرمان قصه ظاهر می‌شوند و ماجرا را از دید خودشان روایت می‌کنند. از آنجا که در حادثه مورد نظر هر هفت نفر حضور داشته‌اند هیچ لکنتی در روایت به وجود نمی‌آید و هر بار اطلاعات جدیدی از یک ماجرای واحد ارایه می‌شود. هر بار که زاویه دید عوض می‌شود، مخاطب در جایگاه شش شخصیت دیگر می‌نشیند؛ همانطور که آنها اطلاعاتی از زیر و بم ماجرا ندارند، مخاطب هم از خیلی چیزها بی‌خبر است؛ به همین خاطر مخاطب هر بار که خبر جدیدی می‌شنود، همچون دیگر شخصیت‌ها غافلگیر می‌شود.

فیلم «رخ دیوانه» ترجمۀ تصویری نظریه‌ای است که با عنوان «زندگی دوم» ارایه شده است. شبکه‌های اجتماعی زمینه‌ای را فراهم کرده‌اند تا شهروندان امروزی بتوانند چهرۀ غیرواقعی از خودشان در فضای اینترنت ارایه کنند. خیلی از جوانان امروزی دو هویت جداگانه دارند؛ یکی هویت واقعی که در زندگی شخصی و اجتماعی‌شان بروز می‌دهند و دیگری هویت مجازی که خودساخته و نمایشی است. در فیلم «رخ دیوانه» جوانان به دنبال یک قرار اینترنتی با هم آشنا می‌شوند و بنابراین شناختی که از یکدیگر دارند، واقعی نیست. آنها مدام برای هم نقش بازی می‌کنند و زندگی دومی ‌را که قرار بوده در اینترنت ترسیم کنند، این بار در زندگی واقعی به نمایش می‌گذارند. سکانس‌های فیلم ترکیب متوازنی از صحنه‌های واقعی و دورغین است.

فیلمنامه «رخ دیوانه» بیشتر روی زندگی جوانان متمرکز شده و دغدغه‌ها و هراس‌های این نسل را نمایش می‌دهد. در لابلای معرفی شخصیت‌ها گریزی هم به زندگی شخصیت نسل دوم می‌زند و نشان می‌دهد پدر و مادر این جوانان چه ویژگی‌هایی دارند.  پدرغزل( بیژن امکانیان) و مادر ماندانا (گوهر خیراندیش) در چند سکانس کوتاه پیشینۀ خودشان را بیان می‌کنند. کاش قصه مسیرش را به سمت این دو نفر منحرف نمی‌کرد و همان قصۀ جوانان با تاکید و تمرکز بیشتری دنبال می‌شد.

«رخ دیوانه» به آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی می‌پردازد و مدعی می‌شود که اعضای این شبکه‌ها آدم‌هایی کلاهبردار هستند و برای رسیدن به اهدافشان دست به هر کاری می‌زنند. از این داستان باید نتیجه بگیریم که عضویت در شبکه‌های اجتماعی عاقبت خوشی ندارد. این درونمایه ممکن است به مذاق مسوولان فرهنگی خوش بیاید؛ چون آنها در صحبت‌هایشان مدام به تهدیدهای شبکه‌های اجتماعی اشاره می‌کنند. اگر داوودی به فرصت‌های مثبت این شبکه‌ها هم می‌پرداخت، قضاوت فیلم منصفانه‌تر می‌شد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.