روح الله حسینیان در این باره می نویسد :پس از بازگشت پیروزمندانه ی امام خمینی و تشکیل دولت موقت حمایتگران داخلی و خارجی رژیم شاه به این نتیجه رسیدند که دیگر توان به تأخیر انداختن سقوط شاه را ندارند؛ به همین جهت هر نوع ابتکار عملی را از دست دادند و منتظر حوادث نشستند. تنها نقطه ی اتکای آن ها، ارتش بود. ارتش در مدت کوتاهی از هم پاشید و آخرین درگیری های درونی آن به سود انقلاب به پیش رفت و سرانجام با مسلح شدن مردم فرماندهان نظامی آخرین سند تسلیم خود را امضا کردند و قدرت به دست هواداران امام خمینی افتاد.
بیعت نظامیان با امام خمینی
همان طوری که امام خمینی پیش بینی میکرد، کم کم نیروهای نظامی به انقلاب پیوستند، فرار، نافرمانی، اعتصاب، شرکت در تظاهرات و سرانجام بیعت با امام خمینی پیروزی انقلاب را سرعت بخشید. با پیام های پی در پی امام خمینی فرار نظامیان خصوصاً سربازان، نظم را در ارتش به هم زد. به گزارش ارتشبد قره باغی، رئیس ستاد مشترک ارتش، در دی ماه در اثر «تبلیغات روحانیون به خصوص فتوای آقای خمینی دربارهی فرار نظامیان از سربازخانه ها، سبب ازدیاد روزافزون فرار پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی به خصوص پرسنل وظیفه گردید». فرار نظامیان، فرماندهان ارتش را نگران کرد: ژنرال خطر روزافزون غایبین و فراریان ارتش را با ارائهی آمار به عرض اعلیحضرت رسانید؛ اما شاه که هنوز نمیخواست عمق وقایع را درک کند گفت: «به این آمارها زیاد توجه نکنید، ارتش ما به قدری قوی است که این تعداد غایب نمی تواند در آن تأثیری داشته باشد». شاه نمی دانست یا نمی خواست بفهمد که فرار نظامیان روحیه ی باقی ماندگان را تضعیف می کند و با ارتشی که روحیه ندارد نمی شود استقامت کرد. هر روز بر تعداد فراریان افزوده می شد. برابر پروندهی موجود در ادارهی یکم ستاد، تعداد فراریان ارتش روزانه در حدود هزار نفر بود که این رقم به تدریج به 1200 نفر رسید. فرار نظامیان یکی از عواملی شد که باقیماندگان میل و ارادهی مقاومت در مقابل مردم و مخالفین را از دست داده به طرف روحانیون و مذهبی ها جلب شده و به جبهه ی مخالفین می پیوستند. گری سیک یکی از مشاورین امنیتی کاخ سفید تأکید میکند که هایزر فرار سربازان را به وزارت دفاع گزارش کرد و معتقد بود که این تعداد برای ارتش پانصدهزار نفری شاه ارقام کم اهمیتی است، ولی واقعیت این بود که پدیده ی مذکور حکایت از تغییر جهت تدریجی نیروهای ارتش به سمت انقلاب داشت. اولین بروز ناآرامی در ارتش در اربعین در تبریز آشکار شد. در این روز دو واحد ارتشی که بالغ بر هشتصد سرباز بودند از تیراندازی امتناع ورزیدند و آشکارا به مخالفین پیوستند.
بعد از آن نافرمانی به صورت اعتصاب یعنی غیرمنتظره ترین اقدام در ارتش آغاز شد. اولین اعتراض سازمان یافته در دبیرستان صنعتی نیروی زمینی ارتش در مسجدسلیمان شکل گرفت. هشتصد نفر از بیست و پنجم دی ماه در اعتراض به کشتار مردم دست به اعتصاب غذا زدند و به جای سرود صبحگاهی صلوات فرستادند. آن ها روز 24/ 10 دست به یک راهپیمایی و تظاهرات زدند.
مهمترین گروهی که در آغاز نافرمانی تأثیر شدید داشتند همافران بودند. همافران، عدهای فنی بودند که با تحصیلات بالا در قسمت های هوانیروز و نیروی هوایی مشغول خدمت در امور مکانیکی، الکترونیکی و رادار بودند. عجیب این بود که اینان از لحاظ علمی و مذهبی بالاترین قشر نیروهای نظامی را تشکیل میدادند. به گفته ی بختیار اینان کارمندان فنی بودند که با آخوندها سروسرّی داشتند. از طرف دیگر نسبت به کارکنان رسمی ارتش، علم و دانش بیشتری داشتند و مسئولیت نگهداری و تعمیر پیشرفتهترین تسلیحات ارتش را برعهده داشتند. این همافران بودند که جرقهای را پدید آوردند که در نهایت به از بین رفتن کامل نظم منجر گردید.
اولین اقدام آن ها حملهی مسلحانه به فرمانده هوانیروز کرمانشاه بود. صبح روز 21 دی ماه، یکی از همافران به نام علی اصغر روح بخش با سلاح خود فرمانده هوانیروز کرمانشاه، سرهنگ اسکندر عمادی و معاونانش را به رگبار بست. گرچه عملیات وی موفقیت آمیز نبود، ولی شدت نارضایتی در ارتش را آشکار کرد. دو روز بعد حدود 2800 همافر در پایگاه شاهرخی همدان دست به اعتصاب غذا زدند. به دنبال یک هفته اعتصاب آن ها عده ای از افسران و درجه داران نیروی هوایی به اعتصابکنندگان پیوستند. در همان زمان در پایگاه هوایی بندرعباس همافران دست به یک راهپیمایی زدند.
به دنبال بستن فرودگاه بر روی امام خمینی تعداد چشمگیری از همافران و درجهداران و افسران نیروی هوایی در چهارم بهمن در یک راهپیمایی در تهران شرکت کردند. این راهپیمایی که از سه راه آزادی آغاز شد تا میدان آزادی ادامه یافت. آن ها در طول مسیر شعارهایی به نفع نهضت می دادند. بعد از ظهر همان روز عده ای از همافران، درجه داران و افسران نیروی هوایی در مقابل ستاد نیروی هوایی، در خیابان فرح آباد دست به تظاهرات زدند. آن ها شعار می دادند «به فرمان خمینی، نظامیان ملی، از طاغوت گسستیم به ملت پیوستیم». در همان حال در خیابان آزادی عده ای از پرسنل نیروی هوایی دست به تظاهرات زدند و شعار می دادند: ما پرسنل هوایی هستیم، ما منتظر خمینی هستیم. این تظاهرات به پایگاه یکم شکاری مهرآباد نیز سرایت کرد و آنان همراه با خانوادههایشان دست به تظاهرات زدند. هم زمان پرسنل نیروی هوایی در شیراز و بوشهر که همراه با حمل عکس امام خمینی بود مورد استقبال بینظیر مردم قرار گرفت.
این تظاهرات وحشت فرماندهان نظامی را برانگیخت. سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی در کمیته ی بحران موضوع را مطرح کرد و گفت: «همه خشمگین شده اند و اقدامات برای قطع دست آن ها فوراً انجام خواهد شد». این حادثه برای ژنرال هایزر نیز بسیار تکان دهنده بود؛ زیرا به عقیده ی او نیروی هوایی جایی بود که ما حتی انتظار کم ترین ناآرامی را از نیروهای آن نداشتیم؛ زیرا سطح آموزش نیروی هوایی بالا بود و از نظر فرماندهی و آموزش با آمریکا ارتباطی نزدیک داشت.
به دنبال این درگیری در مردم شایع شد که 165 نفر از افسران جزء و خلبانان پایگاه هوایی اصفهان تیرباران شده اند. ارتشبد قره باغی مجبور شد طی مصاحبه ای اعلام کند که هیچ کس تیرباران نشده، ولی عده ای در این جریان تظاهرات و غیبت کرده اند که مطابق با مقررات با آن ها رفتار خواهد شد. نافرمانی به سرعت در حال گسترش به همهی ارکان ارتش بود. به دنبال تحصن روحانیون در دانشگاه کارکنان مسلسل سازی و صنایع نظامی در صبح روز نهم یک راهپیمایی بزرگی را ترتیب دادند. آنها شعار میدادند:
«ما پرسنل نظامی هستیم، همه منتظر خمینی هستیم
ما همه سرباز توایم خمینی، لشکر جانباز توایم خمینی».
راهپیمایان در ساعت 11 صبح به دانشگاه رسیدند و به تحصن کنندگان پیوستند. پرسنل نظامی مسلسل سازی و صنایع نظامی در فردای آن روز دست به راهپیمایی دیگری زدند. نیروهای فرمانداری نظامی چهارراه کالج- حافظ، راه را بر آن ها بستند. آن ها روی زمین نشستند تا پس از نیم ساعت مأموران حکومت نظامی راه را بر آن ها باز کردند و حرکت خود را به سوی دانشگاه ادامه دادند.
نیروی زمینی ارتش نیز از نافرمانی مصون نماند. به گزارش استمپل برخی از سربازان ایرانی که به حفاظت از سفارت آمریکا گمارده شده بودند به نفع آیتالله خمینی شعار میدادند و برای آمریکایی های سفارت فریاد یانکی به خانهات برگرد سر دادند.
حضور تعدادی از پرسنل نیروی دریایی در خدمت امام خمینی و سخنرانی امام خمینی و گفتگوی آن ها با امام خمینی و حضور چشمگیر هزاران نظامی در راهپیمایی حمایت از دولت بازرگان در 19 بهمن، همه ی این ها نشان از تحول سریع ارتش و پیوستن سریع نیروهای آن به امام خمینی می داد. با این همه نیروی هوایی خصوصاً همافران در پیوستن به انقلاب گوی سبقت را ربودند.
درگیری در پادگان دوشانتپه
جمعه، 20 بهمن ساعت حدود 21 تلویزیون دولتی ایران فیلم بازگشت امام خمینی را به نمایش گذاشت. پادگان دوشان تپه مرکز آموزش هوایی ارتش بود و دانشجویان و همافران نیروی هوایی هوادار امام خمینی در این مرکز آموزش می دیدند و دارای خوابگاه بودند. روح الله حسینیان در این باره می نویسد با پخش تصاویر امام خمینی موج احساسات صدها همافر و دانشجو را که برای دیدن این فیلم در سالن اجتماعات تجمع کرده بودند، با تکبیر و صلوات فضای پادگان را به لرزه انداخت. از آن جا که بیعت همافران و افسران نیروی هوایی با امام خمینی و شرکت آنان در تظاهرات موجب نگرانی فرماندهان نظامی شده بود، برای کنترل هواداران امام خمینی یک واحد تانک از لشکر گارد در پادگان مستقر شده بود. پرسنل گارد که ابراز احساسات همافران و دانشجویان را تحمل نکردند، سالن اجتماعات را به محاصره درآوردند و با آن ها درگیر شدند. با صدای تیراندازی، مردم از درگیری مطلع شدند و با سرعت اطراف پادگان اجتماع و به نفع نیروی هوایی شعار می دادند. نیروهای حکومت نظامی به مردمی که در اطراف پادگان تظاهرات میکردند، حمله کردند و با شلیک گاز اشک آور و ماشین آب پاش موفق به پراکنده کردن آنان نشدند. عدهای از مردم نیز توانستند به داخل پادگان نفوذ کنند و به کمک همافران بشتابند. در همان حال از درون پادگان خبر رسید که همافران با کمک نیروهای مردمی موفق به شکستن دَرِ اسلحه خانه شده و با غنیمت گرفتن ده ها قبضه مسلسل به سنگربندی در خیابان های پادگان پرداخته اند. صدای تیراندازی از داخل پادگان تا صبح به گوش می رسید و لحظه ای قطع نمی شد. درگیری در فردای آن روز هم چنان ادامه داشت.
با روشن شدن هوا سیل جمعیت از نقاط مختلف تهران برای کمک به مدافعان نیروی هوایی سرازیر شد. خبر درگیری بین نیروهای مسلح، مردم را به اوج هیجان کشاند. در گوشه گوشهی تهران مردم تجمع کرده بودند و مشغول تظاهرات بودند. آیتالله طالقانی با ارسال یک پیام فوری واقعهی دوشانتپه را یک توطئه برای برادرکشی خواند و از طرفین قضیه به عنوان یک پدر روحانی تقاضا کرد برای پیشبرد و تحقق هدف های انسانی و نجات بخش رهبر ملت، امام خمینی به ستیزه جویی و درگیری خاتمه داده، همه به سربازخانه های خود برگردند.
سرانجام جنگ نهایی آغاز شد. اینک چشم و گوش همهی جهانیان به سوی ایران نشانه رفته بود تا از پایان نهایی نبرد مطلع شوند. خبرگزاریها، بنگا ههای خبرپراکنی، جراید همه نماینده ای به سوی ایران گسیل داشته بودند تا از آخرین تحولات خبرگیری و اطلاعرسانی کنند. این واقعه اتفاق کمی نبود تا بتوانند از کنار آن عبور کنند. خبرگزاری ها گزارش کردند: طرفداران آیتالله خمینی در نیروی هوایی که جماعات مسلح غیرنظامی از آنان حمایت میکردند، دیروز در نبردی شبیه جنگ داخلی که بخشهای وسیعی از تهران را فراگرفت با نخبه ترین سربازان ارتش درگیر شدند. خبرگزاری ها از نبرد تانک و مسلسل سنگین و هلی کوپتر مسلح خبر دادند که در این درگیری ها یک هلی کوپتر سقوط و تعدادی تانک با کوکتل مولوتف منهدم گردید. خبرگزاری ها خبر از تغییر ساعت منع عبور مرور دادند که توسط آیت الله خمینی لغو گردیده و مردم به خیابان ها ریخته اند. خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش کرد که شورشیان با مسلسل هایی که از نظامیان گرفته بودند به سوی سربازان حکومت نظامی تیراندازی می کردند.
رویتر تعداد کشته شدگان این نبردها را صد تن و آسوشیتدپرس 64 تن گزارش دادند. خبرگزاری ها این نبرد را تأییدی بر شکاف بزرگ سیاسی در نیروهای مسلح ایران که 430 هزار عضو دارد تفسیر کردند و ردّی بر ادعای بختیار که مدعی شده بود: ارتش قویاً از دولت وی حمایت میکند.
فرمان بی اعتنایی به اعلامیه ی حکومت نظامی - بختیار در صبح روز 21 بهمن به سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران دستور داد تا ساعت عبور و مرور را محدود کند. فرمانداری نظامی با صدور اطلاعیهی شماره 40 بر ساعت منع عبور و مرور از ساعت 16:30 تا 5 بامداد افزود. به دنبال انتشار اطلاعیه ی حکومت نظامی در ساعت 14 از رادیو تهران در همه جا شایعه ی کودتا منتشر شد. یاران امام خمینی که از قبل توسط سرهنگ محمدرضا رحیمی از تصمیم حکومت نظامی مطلع شده بودند با اصرار از امام می خواستند تا به جای امنی منتقل شوند، ولی امام خمینی با این اقدام مخالفت ورزیدند.
به دنبال انتشار پیام امام خمینی مردم از خانهها بیرون ریختند و در سرتاسر تهران دست به تظاهرات زدند. این اقدام بسیار مهم امام خمینی آخرین ضربه ای بود که تمام توطئه های باقیماندگان رژیم را نقش بر آب کرد و ارکان پوسیدهی رژیم را ساقط کرد. بی شک این تصمیم از تصمیمات سرنوشت ساز و قاطعی بود که سرعت فروپاشی رژیم را بیش از حد تسریع کرد.
خنثی شدن همه ی برنامههای حکومت - ساعت 18 روز 21 بهمن جلسه ی شورای امنیت ملی در حضور بختیار تشکیل شد. فرماندهان نظامی وضعیت امنیتی را تشریح کردند. سپهبد رحیمی گزارش داد که تظاهرکنندگان به اعلان تغییر ساعت حکومت نظامی اعتنا نکردهاند. قرهباغی در تأیید سخن رحیمی گفت: «آنچه تیمساران گفتند صحیح است، موقع آمدن از ستاد بزرگ، من هم از هلی کوپتر مشاهده کردم مخالفین به تغییر ساعت ممنوعیت عبور و مرور توجه نکرده، به تظاهرات و اغتشاشات که امروز در نقاط مختلف شهر گسترش داشت ادامه می دهند». سپهبد ربیعی اظهار کرد: «چون مرکز آموزش هوایی از خیابان های اطراف به وسیله ی جمعیت زیادی از تظاهرکنندگان محاصره شده، نیروی هوایی بدون کمک فرمانداری نظامی یا نیروی زمینی قادر به جلوگیری نمی باشد.
واقع این بود که سیر حوادث به قدری سریع بود که در زمانی که شورای امنیت مشغول تصمیمگیری بود، حوادثی به وجود آمده بود که هر نوع ابتکار عملی را از نخستوزیر و فرماندهان ارتش سلب کرده بود.
آغاز فروپاشی
با شکستن مقررات منع عبور و مرور، تظاهرات در تمام نقاط تهران به اوج رسید. مردم سربازان گارد را خلع سلاح می کردند و اسلحه ی آن ها را به همافران می رساندند. عده ای از سربازان نیز خود را به مردم تسلیم می کردند و سلاح خود را تحویل مردم می دادند. حتی مردم توانستند چند دستگاه تانک را به غنیمت بگیرند. صدها قبضه تفنگ تا نزدیکی عصر به دست مردم افتاد. سلاح های به غنیمت گرفته شده از پایگاه هوایی دوشان تپه نیز بین مردم توزیع می شد. مردم سخت به ساختن موانع و سنگر مشغول بودند. پشت کیسه های شنی مملو از کوکتل مولوتف برای درگیری بود. ساعت 3 بعدازظهر مردم با کوکتل مولوتف و تیراندازی به کلانتری تهران نو حمله کردند و پس از زدوخورد شدید کلانتری را به تصرف خود درآوردند و سلاح های به غنیمت گرفته شده بین مردم تقسیم شد. در ساعات بعد کلانتری های 20 - 23 - 4 - 9 - 17 - 6 - 10 واقع در مجیدیه، سلیمانیه، بهارستان، میدان مجسمه، میدان خراسان، نازیآباد، خیابان گرگان و ایرانمهر با کوکتل مولوتف و سلاح گرم مورد حمله قرار گرفتند و به تصرف مردم درآمدند.
با تصرف کلانتری ها هر لحظه مردم بیشتر مسلح می شدند چنانچه روح الله حسینیان در این باره می نویسد جنگ و گریز شدت می یافت و فرماندهان نظامی آخرین تلاش بیهوده خود را به کار می بستند. هنوز ثقل درگیری ها در دوشان تپه بود. فرماندهان نظامی آن نقطه را به دلیل اهمیت سوق الجیشی مهم ترین مکان ها می دانستند. رئیس ستاد ارتش به فرمانده نیروی زمینی دستور داد تعداد ارابه ی جنگی آماده کنند تا برای کمک به سپهبد ربیعی به مرکز آموزش هوایی دوشان تپه بفرستند، اما تانک ها فاقد مهمات و ابزار شلیک بودند؛ چون بعد از جریان 17 شهریور 1357 دستور داده بودند که اراب ههای جنگی نباید مهمات داشته باشند. سرانجام در حدود ساعت 3 بامداد سی دستگاه تانک آماده شد و به فرماندهی سرلشکر ریاحی فرمانده لشکر 1 گارد عازم نبرد دوشان تپه شدند.
تانک ها در خیابان ها با موانع و کوکتل مولوتف های دستساز رو به رو می شدند. تانک فرمانده، سرلشکر ریاحی در ساعت 3:20 بامداد در زیر پل فوزیه به آتش کشیده شد و ریاحی مجروح شد. وی در حالی که به شاه ناسزا می گفت خود را تسلیم مردم کرد و مردم او را به اقامتگاه امام خمینی منتقل کردند.
هر لحظه مردم بیشتر احساس نیاز به سلاح می کردند. بعد از تسخیر کلانتری ها ساعت 21 نیروهای مردمی مسلح به کوکتل مولوتف و سلاح های به غنیمت گرفته شده به تسلیحات ارتش که حاوی چندین کارخانه ی مسلسل سازی بود حمله و آنجا را به محاصره ی خود درآوردند.
سقوط کارخانجات اسلحه سازی به معنای سقوط رژیم بود. ارتشبد قرهباغی که سخت به وحشت افتاده بود، تصمیم گرفت به کمک نگهبانان تسلیحات ارتش بشتابد، ولی سرلشکر خسروداد فرمانده هوانیروز و معاونش نبودند. قرهباغی به ناچار با سرتیپ اتابکی فرمانده یکی از یگان های هوانیروز صحبت کرد و دستور داد فوری تعدادی از درجه داران زبده را با هلیکوپتر در داخل مسلسل سازی پیاده کنید که در مقابل مهاجمین به مسلسل سازی به نگهبانان کمک کنند. ساعتی بعد قرهباغی با اتابکی تماس گرفت، ولی اتابکی هیچ کاری نتوانسته بود انجام دهد. وی به قره باغی گفت: «معذرت میخواهم تیمسار، وضع یگان هرج و مرج است؛ به هر کس دستور می دهم اطاعت نمیکند و کسی حاضر نیست که مأموریت را قبول کند. سرانجام ادارهی تسلیحات ارتش در ساعت 8 صبح سقوط کرد و به دست مردم افتاد. به گزارش کیهان «پیر و جوان و بچه هر اسلحهای که به دستشان می آمد برمی داشتند و به خارج می آمدند. تیربارهای سنگین، تفنگهای ژ-3، اسلحه ی کمری. کسانی که با طرز کار اسلحه آشنایی داشتند قطعات اسلحه را سوار کرده و به مردم می دادند. در خیابان فرحآباد تا چشم کار میکرد، مردم بودند که سلاح به دست به سمت محله های خود میرفتند».
سحرگاهان 22 بهمن خبرهای مأیوسکننده غباری از غم را بر ستاد بزرگ ارتشتاران پاشید. اخبار یکی پس از دیگری چون پتکی بر مغز نظامی رژیم فرو میآمد: کلانتری ها یکی پس از دیگری در حال سقوط اند، سربازان به مردم می پیوندند. همافران، گارد یها را شکست داده اند، مردم ادارهی تسلیحات ارتش را به محاصره ی خود درآورده اند. مردم در سرتاسر تهران با نیروهای حکومت نظامی درگیرند. مردم در حال مسلح شدن هستند، ستون زرهی اعزامی به دوشا نتپه مورد حمله قرار گرفته، تعدادی تانک به آتش کشیده و فرمانده ستون اسیر شده است، نیروهای هوانیروز از فرمان سرپیچی می کنند و حاضر به رفتن به اداره تسلیحات نیستند، سرلشکر نشاط فرمانده گارد جاویدان از فرمان فرمانده نیروی زمینی سپهبد بدره ای سرپیچی می کند و نیرویی برای حمایت از فرماندار نظامی نمی فرستد.
علاوه بر آن در آن شب در ستاد مدرسه ی علوی بیسیم های حکومت نظامی توسط انقلابیون کنترل می شد. هرجا درگیری پیش می آمد و درخواست کمک می کردند ستاد به کارکنان برق دستور قطع برق آن منطقه را صادر میکرد و بر مشکلات آن ها میافزود و موجب رعب و وحشت آن ها میشد.
اما با بالا آمدن آفتاب 22 بهمن همه ی کلانتری ها، قرارگاه شهربانی در میدان سپه، ستاد ژاندارمری در میدان انقلاب سقوط کرده بودند و ده تانک و هزاران مسلسل و موشک انداز به دست مردم افتاده بود. صدها فرمانده نظامی و انتظامی اسیر شده بودند و در ستاد امام خمینی، مدرسهی علوی نگهداری می شدند. هر لحظه جنگ شدت میگرفت و اینک مردم مسلح مصمم بودند تا شب نرسیده بقایای رژیم را نابود کنند.
منابع:
1-هایزر، رابرت، ماموریت در تهران، ترجمه رشیدی، تهران، اطلاعات: 1365.
2-سیک، گری، همه چیز فرو می ریزد، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی: 1384.
3-قره باغی، عباس، اعترافات ژنرال، تهران، نشرنی: 1365.
4-برژینسکی، زبیگنیو، چگونه ایران را از دست دادیم، ترجمه محمود طلوعی، تهران، هفته: 1362.
5-امام خمینی، صحیفه امام ج4، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی: 1379.
*حسینیان، روح الله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی: 1387.
نظر شما