قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) برمی آید که مقام والدین خصوصا مادر در پیشگاه الهی آنچنان والا و پرارزش است که هیچ کس در هیچ جایگاه و مقامی نمی تواند در برابر آن بایستد و اندکی از ارزش آن بکاهد.

ماجرایی خواندنی از عقوبت بی حرمتی به مادر!

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی از بی احترامی فرزندش او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.

در این باره از امام محمد باقر (عَلیه السَلام) روایت شده است که ایشان فرموده اند: در میان بنی اسرائیل، عابدي به نام جریح بود .او همواره در صومعه اي به عبادت می پرداخت.

روزي مادرش نزد وي آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانه اش بازگشت. مادر بار دیگر پس از ساعتی به صومعه آمد و جریح را صدا زد، باز جریح به مادر اعتنا نکرد. براي بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابی نشنید.

از این رفتار فرزند دل مادر شکست و او را نفرین کرد. فرداي همان روز، زن بدکاره اي که حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زایمانش گرفت و بچه اي را به دنیا آورده و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه فرزند نامشروع این عابد است.

پس این موضوع شایع شد و سر زبان ها افتاد. مردم به یکدیگر می گفتند: کسی که مردم را از زنا نهی می کرد و سرزنش می نمود، اکنون خودش زنا کرده است. ماجرا به گوش شاه وقت رسید که عابد زنا کرده است. شاه فرمان اعدام عابد را صادر کرد.

 در آن هنگام که مردم براي اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتی او را آن گونه رسوا دید، از شدت ناراحتی به صورت خود زد و گریه کرد. جریح به مادر رو کرد و گفت: مادرم آرام باش و سکوت اختیار نما! چرا که نفرین تو مرا به اینجا کشانده است وگرنه من بی گناه هستم.

وقتی که مردم این سخن را از جریح شنیدند به عابد گفتند: ما از تو نمی پذیریم، مگر اینکه ثابت کنی این نسبتی که به تو می دهند دروغ است. عابد که در این هنگام مادرش دیگر از او نارضایتی نداشت گفت: طفلی را که به من نسبت می دهند، پیش من بیاورید! طفل را آوردند و اوبه اذن الهی  با زبان واضح گفت: پدرم فلان چوپان است. به این ترتیب، پس از رضایت مادر، خداوند آبروي از دست رفته عابد را بازگردانید و تهمت هایی که مردم به جریح می زدند برطرف شد. پس از آن، جریح سوگند یاد کرد که هیچ گاه مادر خویش را از خود ناراضی نکند و همواره در خدمت او باشد.

منابع:

1- علامه مجلسی. بحارالانوار،ج14: 111.

2-ناصري، محمود. داستانهاي بحار الانوار، ج1: 57.

3-بهشتی، سید مصطفی. عواقب آه و نفرین مادر: 1.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.