قدس انلاین: یکی از ویژگی های ممتاز امام خمینی (ره) بی شک سخنانِ کوبنده، بیدار کننده و هشدار دهنده ایشان به مردم ایران بوده است که تنها نمود یکی از آن ها در باره ی تاثیر غرب زدگی بر مردم ایران، حتی قشر تحصیل کرده می باشد.

توصیه های امام خمینی (ره) به نویسندگان و پزشکان غرب زده

امام خمینی (ره) در سخنرانی خود در سال 1358 درباره تاثیر غرب زدگی و خودباختگی در برابر غرب بیان داشتند: دردی که برای ملت ما پیش آمد و الان به حال یک مرض، یک مرض مزمن، تقریبا هست، این است که کوشش کرده اند غربی ها که ما را از خودمان بی خود کنند؛ ما را میان تهی کنند؛ به ما این طور بفهمانند و فهماندند، که خودتان هیچ نیستید و هر چه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید. آتاتورک- در ترکیه من مجسمه او را دیدم- دستش این طور بالا بود. گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب که باید همه چیز ما غربی بشود! یکی از اشخاصی که در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم بود و معروف هم بود- حالا من میل ندارم اسمش را ببرم- اولش هم معمم بود و بعد هم وکیل و بعد هم در «سنا» و اینها راه داشت آن هم گفته بود که همه چیز ما باید انگلیسی بشود! این طور نقشه بوده است، این طور طرح بوده است، که ما را از خودمان بی خبر کنند و تهی کنند و به جای او یک موجود غربی درست کنند. طوری باشد که ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یک از اسمایی که غربی ها دارند بگذاریم. اسم خیابانهایمان هم به اسماء غربی ها نامگذاری بشود. دواخانه ها و موسساتمان هم با آن اسماء.

کتاب هایی که در این نیم قرن نوشته شده است، استشهاد صاحب کتاب ها همه به حرف های غربی هاست. اگر یک مطلبی را می خواهند بگویند، دنبالش می گویند این را هم گفته است و یکی از فلاسفه ی غرب را اسم می برند. هم آنهایی که کتاب می نویسند از خودشان بی خبر شده اند و هم ماها و مردم از خودمان تهی شده ایم و به جای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی بر ما تحمیل شد خودمان را گم کرده ایم و به جای مغز شرقی، مغز غربی نشسته است. تا استشهاد به آنها نباشد، مشتری کم می شود. استشهاد به کلام غربی ها بشود تا اینکه مردم توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک مرضی است. که تا این مرض هست شرق نمی تواند صحیح باشد. تا این مرض هست، شرق؛ انگل است؛ تبع است. تا ما یکیمان مریض می شود، فورا راه می افتد به انگلستان، به فرانسه، به امریکا.

در زمان محمدرضا، در ذهنم این است که یک لوزه ای می خواستند عمل کنند، یکی از این بچه های آنها بود- حالا درست یادم نیست- لوزتین را می خواست عمل کند. می گفتند از خارج باید بیاید. نه اینکه اینجا طبیب نبود؛ طبیب بود؛ لکن هم طبیب و هم آن که محتاج به طبیب است از خودشان بی خبر بودند؛ خودشان را نمی شناختند؛ هرچه می شناختند غرب را می شناختند. الان هم هر که مریض می شود، در عین حالی که در اینجا طبیب متخصص هم هست، همان طبیب متخصص هم که این معنا را می تواند عمل بکند، لکن از باب اینکه مغزش غربی شده است، می گوید ببرید او را انگلستان.

چند روز، چند وقت پیش از این، چند تا از اطبا اینجا بودند و من راجع به همین مسائل که خوب، چه شده است که- من این طور می گفتم- نگذاشتند طبیب پیدا بشود در ایران و از این جهت است که می برند به خارج. او می گفت که نه، ما طبیب هستیم. اینها را هم که به خارج می برند، در خارج هم اطبای ایرانی زیاد هستند و بسیاری از اینها را هم، همان اطبای ایرانی معالجه می کنند! گفتم خوب، بدتر! برای اینکه شما حالا طوری شده اید که دیگر خودتان هم نمی توانید خودتان را بفهمید؛ خودتان را گم کرده اید؛ به جای خودتان یک موجود غربی نشسته است.

منبع:

*سخنرانی امام خمینی در جمع خانواده شهدا و بانوان مکتب ولی عصر در مورخه 12/6/1358.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.