گروه هنر / آرش شفاعی - « گینس» فیلم مهمی است، نه به دلیل ارزش‌های هنری یا فرهنگی آن، نه به دلیل توفیقش در گیشه و نه به هر دلیل دیگری از این دست؛  ...

 مگه می‌شه؟ مگه داریم؟

مهم است چون نخستین فیلمی است که محسن تنابنده آن را ساخته است، بازیگری که در بازیگری به یک «برند» بدل شده است و باید دید آیا در عرصه فیلمسازی هم توفیق خواهد داشت یا خیر؟پاسخ این پرسش را باید در «گینس» جست و جو کرد.

داستان فیلم به ماجرای سه برادر برمی‌گردد که در یک مزرعه پرورش 
شتر مرغ کار می‌کنند. یکی از سه برادر دچار بیماری است و عقب مانده ذهنی محسوب می‌شود و دوتای دیگر یکی با دختری به نام سیما ازدواج کرده است و دیگری به خواهر دوقلوی سیما یعنی شیما دل باخته است.

کش و قوس‌های در داستان به جایی می‌رسد که قرار می‌شود، یکی از دو برادر رکورد شترمرغ سواری را برای ثبت در گینس بشکند، اما به دلیل مرگ شترمرغ این اتفاق نمی‌افتد و آن‌ها سرانجام برای شکستن رکورد تهیه دراز ترین ساندویچ شترمرغ جهان وارد عمل می‌شوند که همین اتفاق هم با شکست روبه‌رو می‌شود.

چنان که می‌بینیم داستان برای بدل شدن به یک داستان طنز با داستانک‌های جالب و جذاب چه ظرفیتی دارد. بکر بودن ماجرای شکستن رکورد، فضای خاصی که شترمرغ می‌تواند به داستان ببخشد، شباهت شدید سیما و شیما و ماجراهایی که بر اثر این مسأله روی می‌دهد، توهم یکی از برادران به خاطر مصرف شیشه، فضای خاص سیرک و آدم‌های کوتاه قدی که در آن کار می‌کنند و... همه و همه بسترهای مناسبی برای ساخت یک داستان طنز سرشار از خنده را می‌تواند فراهم آورد.

 رها کردن ایده‌ها

اما « گینس» از خیلی از ظرفیت‌هایی که خود آفریده است، استفاده نمی‌کند. شکستن رکورد شترمرغ سواری می‌توانست لحظه‌های جذاب و پرکششی را ایجاد کند (بایسیکل ران را به یاد بیاورید که توانست چه داستان پرکشش و تأثیرگذاری را با تکیه بر موضوعی مشابه روایت کند) اما به ناگاه با کشته شدن شترمرغ بر اثر یک تصادف، موضوع در داستان خاتمه پیدا می‌کند و تنابنده از پیگیری این ایده خلاق منصرف می‌شود.برخی از ظرفیت‌های دیگر داستان هم بدون بهره برداری دراماتیک قابل توجه به حال خود رها می‌شوند. در یکی از صحنه‌های فیلم، یکی از برادران (رضا عطاران) در حال رانندگی است و ناگاه خانواده زنش را می‌بیند که مینی بوسشان خراب شده و کنار جاده ایستاده‌اند. دو برادر دیگر به او اعتراض می‌کنند و متوجه می‌شوند که او شیشه کشیده و توهم زده است. در ادامه وقتی دو برادر خواب هستند، او باز صحنه خراب شدن مینی بوس در کنار جاده را می‌بیند، اما چون فکر می‌کند بازهم توهم زده است به راه خود ادامه می‌دهد. در نهایت مشخص می‌شود که صحنه دومی‌که او دیده است، واقعیت داشته و او اینچنین وانمود می‌کند که برادرانش بی دلیل متهمش کرده‌اند. اما در نهایت و تا پایان داستان دیگر از ظرفیت توهم زدن برادر شیشه ای استفاده ای نشده است. تنابنده خود در فیلم لامپ صد به کارگردانی سعیدآقاخانی نقش مردی را که شیشه مصرف می‌کند، بازی کرده است. آن فیلم براساس همین تداخل واقعیت و توهمات براثر اعتیاد بنا شده بود و اگر تجربه بازی در آن فیلم بیشتر در نگارش «گینس» به کار تنابنده می‌آمد می‌توانستیم فیلم جذاب تری را ببینیم.

همچنین به یاد بیاورید، صحنه ای از فیلم را که در آن شترمرغ را به خانه ای مسکونی می‌برند و از برملا شدن راز حضور این حیوان پرسر و صدا و پرهیکل با وجود صاحبخانه ای دهن لق و مشکل آفرین، می‌ترسند. سوال اینجاست که ایده جالب بردن شترمرغ به خانه اجاره ای چه کارکردی در داستان داشته است؟ سرانجام شترمرغ سالم و سلامت بدون اینکه حتی یکی از ظروف و اثاثیه خانه را بشکند، از آنجا خارج می‌شود و این ایده جالب نیز بی نتیجه می‌ماند. نویسنده و کارگردان از وارد شدن داستان به فضای سیرک چه استفاده ای کرده است؟ آن همه آدم‌های کوتاه، حیوان‌های مختلف و فضایی که حضور دلقک و تلخک و مانندآن می‌توانست به داستان اضافه کند، هیچ نمود و اثری در داستان ندارند و صحنه درگیری لفظی یکی از قدکوتاه‌ها با برادر عقب مانده نیز اصلاً خنده دار نیست و چیزی هم به داستان اضافه نمی‌کند.

 

 استفاده از دو عنصر

تنابنده برای موفقیت فیلمش در گرفتن خنده از مردم با اضافه کردن دو شخصیت به داستان، سعی کرده ریسک کمتری کند. فیلم به جای بهره گیری از خلاقیت‌های تصویری و موقعیت‌های تازه و خاص، از پرگویی‌های برادر عقب مانده تا می‌توانسته استفاده کرده است. در حقیقت فیلمساز، ما را مجبور می‌کند، برخلاف میل خود به یک فرد بیمار بخندیم، چون چیز دیگری برای عرضه ندارد. برادر عقب مانده با پرگویی، انگلیسی بلغور کردن و آواز خواندن بار کمبود طنز خلاقه را به دوش می‌کشد؛ البته تنابنده از یک عنصر دیگر هم برای موفقیت فیلمش استفاده کرده است: رضا عطاران. حضور بازیگری که موفقیت یک اثر طنز را تضمین می‌کند و سابقه کارگردانی هم دارد، بسیار به کار تنابنده آمده است، اما مشخص است که رنگ حضور عطاران در فیلم بسیار پررنگ شده بخصوص در صحنه‌های دستشویی و شوخی‌های دارای جنبه‌های جنسی و مانند آن.

«گینس» می‌توانست یک فیلم درست و حسابی طنز باشد، اما کارگردان فکر کرده با تعبیه چندین صحنه دستشویی رفتن و بیان کردن حرف‌هایی که هزل محض‌اند می‌شود، فیلم طنز ساخت.به قول خود تنابنده در سریال پایتخت: «مگه می‌شه؟ مگه داریم؟» 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.