گروه هنر / لیلا کردبچه- در چندسال اخیر، اوضاع چاپ و نشر شعر نسبت به حدود یک دهه پیش، تفاوتی جدی و چشمگیر کرده است ...

حالا نوبت ترانه است

 و بی‌اغراق می‌توان گفت که این‌روزها هرکسی می‌تواند با تعداد محدودی دلنوشته ساده و بی‌محتوا و البته پرداخت مبلغی که از ناشری به ناشری دیگر تفاوت دارد، به‌سرعت صاحب تألیف شود. شاید در دهه‌های پیش لازم بود تا شاعری پیش از چاپ اثری مستقل با ‌عنوان مجموعه شعر، برادری‌اش را به ادبیات ثابت کند، آن‌هم از طریق فرستادن پی‌درپی  شعرهایش برای نشریات  محدود امّا معتبر  آن ‌روزگار، تا شاید مقبول طبع  گردانندگان  صفحات شعر آن نشریات قرار گیرد و منتشر شود و گردانندگان  آن صفحات هم که اغلب از شاعران  بنام و مطرح  آن روزگار بودند، الحق که نوآمدگان به عرصه شعر و شاعری را در همان آغاز  راه غربال می‌کردند و آنکه انتخاب می‌شد، امید  بسیاری به آینده شعری‌اش می‌رفت و سال‌ها بعد که اثری مستقل به دست چاپ می‌سپرد، کسی در شعر  بودن  محتویات  مجموعه‌اش شکی نداشت و تنها بحث بر سر  نوع شعر و کیفیّت  آن و وابستگی  آن به نحله‌ها و جریان‌های شعری و اندیشگی و... بود. این‌روزها امّا دیگر غربالی در کار نیست.

 

 دیگر ربطی به اجرا ندارد

متأسفانه معضلی که در چندسال اخیر گریبان شعر امروز، و بویژه شعر بی‌وزن را گرفته و نتیجه آن انتشار بی‌رویه نثرها و قطعات ادبی و یادداشت‌های بی‌محتواست، به حوزه ترانه نیز کشیده شده است. پیشترها ترانه‌سرا، پس از سال‌ها سرایش، گزیده‌ای از ترانه‌های اجراشده موفقش را منتشر می‌کرد که حاصل  آن، مجموعه‌ای نوستالوژیک بود برای خاطره‌بازها، یعنی ارزش ترانه‌های مذکور بر کاغذ، به قابلیّت  تداعی آوازهای خاطره‌انگیز بود. این‌روزها امّا چاپ مجموعه ترانه، ربطی به اجرای ترانه‌ها ندارد.

در سال‌های اخیر، تمایل زیادی به چاپ مجموعه ترانه پیدا شده و ترانه‌سرایان  جوان و تازه‌کار  بسیاری، پس از سرودن تعدادی کار که اغلب در فضایی میان ترانه و شعر محاوره معلق‌اند و برخی از آن‌ها حتی از فقدان بدیهیاتی چون وزن و قافیه درست رنج می‌برند، دست به انتشار مجموعه‌های ترانه می‌زنند، به‌گونه‌ای که همان‌طور که این روزها می‌توانیم بگوییم در عرصه شعر (بی‌وزن و موزون) به تعداد مخاطبان، شاعر صاحب تألیف داریم، باید گفت که به تعداد شنونده‌ها هم ترانه‌سرا داریم و به تعداد خواننده‌ها، مجموعه‌های ترانه؛ مسأله‌ای که تحلیل و بررسی  آن نیاز به آسیب‌شناسی  جدی دارد.

مگر نه این است که ترانه باید شنیده شود؟ ترانه روی کاغذ، آن هم ترانه‌‌ای که پیشتر اجرا نشده و مخاطب از آن هیچ خاطره آوایی در ذهن ندارد، چه محلی از اعراب دارد و آیا تمایل ناشران به چاپ چنین آثاری که یقیناً همراه با توجیه اقتصادی است، به این مسأله دامن نمی‌زند و آیا توجه مخاطب به چنین مجموعه‌هایی، خطری جدی برای شعر امروز به شمار نمی‌رود؟

 

 قافیه هم که اصلاً مهم نیست

بدفهمی و کج‌فهمی  جریان ساده‌نویسی، در کنار چندین و چند عامل  دیگر، شعر سپید  این روزگار را تا حدّ زیادی به‌قهقرا کشانده و به‌نظر می‌رسد، حالا این آسیاب گشته و گشته و گشته و نوبت به شعر کلاسیک رسیده است. به نظر می‌رسد حالا نوبت  آن است که شعر کلاسیک که همواره در سنگرهای محکم سنت‌های شعری، تا حدّ زیادی از بلایای روزگار مصون مانده بود، دستخوش آفت ابتذال پسند عامه شود، یعنی آن فخامت و استواری و سلاست و سلامت را کنار بگذارد و به بیان دغدغه‌های روزانه و ساده‌لوحانه، با زبانی همه‌فهم و عوامانه بپردازد و چندان هم درگیر مسایل پیش پا افتاده‌ای مثل وزن و قافیه نباشد، چراکه خیلی از خلأهای وزنی با نوع خواندن  خواننده پر می‌شود و قافیه هم که اصلاً چیز مهمی نیست!

آیا توجه مخاطب به مجموعه ترانه‌های اغلب ضعیف و بی‌محتوا و سرشار از غلطهای وزنی و قافیه‌ای، نشان از فعالیّت  ناخودآگاه  شاعران و ترانه‌سرایان برای فراهم آوردن خوراک مثلاً فرهنگی مخاطب عام نیست؟ یعنی خلق آثاری در حد و اندازه درک و فهم قشری از جامعه که توان و سواد و حوصله خواندن آثار بهتر را ندارد و ترجیح می‌دهد، سرش را با شبه ترانه‌هایی گرم کندکه حتی مشکلاتش را نمی‌فهمد. آیا شاعر و ترانه‌سرایی که چنین خوراک فرهنگی را فراهم می‌کند، به فرهنگ خیانت نمی‌کند و آیا ناشران در همدستی با ایشان، گناهی کمتر از آنان دارند؟

 

 همسویی با مخاطب عام

گذشته از این مسأله که در چاپ و انتشار مجموعه‌هایی از ترانه‌های بی‌کیفیّت  اغلب اجرانشده، نوعی همسویی  نامحسوس امّا بسیار قوی شاعر با مخاطب عام دیده می‌شود، توجه به این نکته نیز حایز اهمیّت است که انتشار  مجموعه‌ای از ترانه‌های اجرانشده، یا اجراشده ناموفق که هیچ سهمی در حافظه مردم به خود اختصاص نداده‌اند، عملاً چاپ و انتشار چیزی است که نیست. ترانه، تنها با اجرا و تبدیل شدن به واحدی آوایی و موسیقایی است که هویّت می‌یابد. خواندن  ترانه اجرانشده روی کاغذ، فرق زیادی با خواندن نت‌های موسیقی روی کاغذ ندارد، آن را می‌خوانی، امّا چیزی نمی‌شنوی. آن را می‌خوانی، امّا ترنّمی در جانت شکل نمی‌گیرد. آن را می‌خوانی، امّا خاطره آوازی که شنیده‌ای و از آن لذت برده‌ای، یادت نمی‌آید. باید پذیرفت که ترانه اجرانشده چاپ‌شده این روزها، در بسیاری از موارد حتی در بهترین وضعیّت و کیفیّت، یک مثنوی یا چهارپاره شکست‌خورده است؛ مثنوی و چهارپاره‌ای که از موازین ادبی عقب نشسته و به سمت زبان عامه حرکت کرده است، یعنی زبانی که رسالت  اصلی  شعر، تمایز از آن است.  

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.