افغانستان، کشوری که همیشه غافلگیر می‌شود

سرعت تحولات در افغانستان غافلگیر کننده است. از یک طرف به نقل از مقامات سازمان ملل متحد اعلام می‌شود که داعش در بیست و سه ولایت از سی و چهار ولایت افغانستان حضور دارد و مشغول جذب نیرو است و از طرف دیگر نیروهای دولتی در قندوز غافلگیر می‌شوند و شهر به دست طالبان سقوط می‌کند.

در همین حال مناسبات پاکستان و افغانستان رو به وخامت بیشتری از گذشته می‌گذارد و کابل و اسلام آباد یکدیگر را به حمایت از مخالفان یکدیگر متهم می‌کنند و این در حالی است که دولت پاکستان به صورت مکرر تأکید می‌کند که حاضر است به روند مذاکره و صلح بین دولت وحدت ملی افغانستان و طالبان کمک کند.

سرتاج عزیز، مشاور نواز شریف وعده داده است که بزودی مذاکرات صلح بین دولت کابل و طالبان از سر گرفته می‌شود و پاکستان هر آنچه در توان داشته باشد، در کمک به صلح  در افغانستان دریغ نخواهد کرد.

پرسش این است که واقعاً ورای اخبار و گزارش‌هایی که این روزها در ارتباط با افغانستان انتشار می‌یابد، در این کشور چه می‌گذرد؟

برای پاسخ واقع بینانه به چنین پرسشی قبل از هر چیز نیاز خواهد بود که موقعیت بازیگران و کنشگران داخلی و خارجی و اهداف آنها را جداگانه در نظر گرفت تا تصویری نزدیک به واقع بتوان به دست داد.

در نگاه به داخل افغانستان دو طرف اصلی وجود دارد. دولت وحدت ملی افغانستان و مخالفان مسلح شامل طالبان و شبکه حقانی و بخش مسلح حزب اسلامی گلبدین حکمتیار.

البته اخیراً داعش نیز به این جمع اضافه شده است که به هر دو طرف به یک چشم نگاه می‌کند و افغانستان را بخشی از خلافت خود خوانده‌اش در غرب آسیا می‌داند که تحت عنوان شعبه  شرقی خراسان بزرگ به حساب می‌آورد.

در بعد خارجی کنشگران در افغانستان از تکثر بیشتری برخوردارند، ولی می‌توان آنها را در دو بخش بازیگران منطقه‌ای و بازیگران بین‌المللی در نظر گرفت.

بازیگران منطقه‌ای با محوریت عربستان سعودی قابل ذکر هستند که از کشورهای حوزه خلیج فارس، پاکستان و ترکیه می‌توان در این گروه نام برد و بازیگران بین‌المللی حول محور آمریکا و ناتو تمرکز یافته‌اند.

همسایگان دیگر دور و نزدیک افغانستان از آسیای مرکزی، ایران، هند و چین را هم نباید از قلم انداخت و نقش هر کدام از کنشگران درگیر در افغانستان را می‌توان در دو واژه قدرت و نفوذ توضیح داد.

چالش قدرت در کنش‌گران داخلی بحث اصلی است و نفوذ اختصاص به بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی دارد؟ هرچند که موضوع به همین سادگی نیست و ابعاد گسترده‌تری دارد با این حال برای فهم آنچه در افغانستان می‌گذرد، چاره‌‌ای نیست جز آنکه موضوعات را به نوعی دسته‌بندی کنیم

هرگاه موضوع از نگاه چالش قدرت در بازیگران داخلی مورد نظر قرار گیرد، طالبان و دول کابل رودر روی هم قرار می‌گیرند و چالش قدرت واقعی‌تر به نظر خواهد آمد.

طالبان تا کنون خواهان بازگشت کامل و به انحصار درآوردن قدرت بوده‌اند، ولی اخیراً نشانه‌هایی از تمایل به مذاکره بویژه بعد از اعلام مرگ ملامحمد عمر، رهبر سابق این گروه بوجود آمده است.

اعلام دو شرط اصلی از طرف طالبان برای قبول مذاکره در واقع بدین معناست که آنها شرایط تقریباً غیر قابل تحققی را مطرح ساخته‌اند و هدف احتمالی آنها بالا بردن  قدرت چانه زنی‌شان برای کسب حداکثر امتیاز و سهم‌خواهی از قدرت باشد. چنانکه حمله غافلگیر کننده قندوز قطع نظر از تردیدهایی که درباره اهداف و علل آن شده است، بی ارتباط با همین واقعیت نیست.

طالبان در هر حال خواهان حداکثر سهم از قدرت هستند و این در فرض ورود جدی به مذاکره و صلح است وگرنه طالبان تمامی قدرت را انتظار دارند.

در بعد منطقه‌ای عربستان سعودی و پاکستان حامی طالبان هستند واگر قرار باشد روند صلح و مذاکره به پیش برود این دو کشور از بازیگران اصلی در آن خواهند بود. منتها باید توجه داشت که طالبان نیز اهداف خاص  خود را  دارند و بازیگران منفعلی نیستند که تحت تاثیر کامل دیگران به موضع ضعیفی در قدرت رضایت دهند.

قدرت نمایی آنها در قندوز نشان می‌دهد که طالبان اگر هم  به پای میز مذاکره و صلح بازگردند، به اصطلاح «سهم شیر» را از قدرت طلب خواهند کرد.

 موضوعی که در کابل نمی‌توان وحدت نظری در قبال دادن امتیاز به طالبان سراغ گرفت، بویژه آنکه دولت وحدت ملی در ذات خودش قومی شده است و شریک سازی طالبان در قدرت به معنای افزایش قدرت قومی پشتون تلقی می‌شود و احتمالاً برای قومیت‌های غیر پشتون که دکتر عبدا... رئیس شورای اجرایی دولت وحدت آنها را نمایندگی می‌کند، غیر قابل پذیرش خواهد بود.

با توجه به اینگونه واقعیت‌های در جریان در افغانستان می‌یابد با احتیاط حرکت کرد و در هرگونه محاسبه‌ای نباید عنصر غافلگیری در تحولات افغانستان را نادیده گرفت.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.