هیچ زبانی نمیتواند گویای دردهای جانگدازی باشد که تا همیشه بر قلب صبور امام کاروان اسرای کربلا باقی ماند تا آن جا که بعد از علقمه هرگاه آب میدیدند، اشک برگونههای مبارکشان جاری میشد و همچون نمکی بر زخمهای عاشورا بود و تا ژرفای وجودشان را میسوزاند.
به راستی اگر نمیبود همراهی و همیاری امام عابدان با حضرت صبر، زینب کبری(س) شاید هرگز خطبهای خوانده نمیشد، شاید از این دشت سراسر لاله رنگ دیگر باغبانی باقی نمیماند تا با خطبههای آتشین خود تمام جانهایی که به فرموده حضرت اباعبدالله(ع) لقمههای حرام مانع درک و دیدن حقایق الهی شده بود را با حقایق طلایهداران کربلا آشنا کند که شاید جرقهای بر اذهان شوم آنها شود و به خود آیند که علت این همه بیمهری بر فرزندان رسول خدا(ص) چیست.
آری! همانهایی که در غدیر همپبمان شدند با پیامبر(ص) که هرگز اهلبیت(ع) ایشان را آزرده نکنند، بدعهدی کردند و هنوز مدتی از سفر روحانی حضرت رسول نگذشته بود که خانه دخت رسولالله را به آتش کشیدند و از کوچه بنیهاشم و مدینه بود که پیمانشکنی، حرمتشکنی و آتش زدن باب شد...
و اما کربلا... عاشورا، خیمهها، آتش، اسارت و امان از اسارت و تبی که میتوان گفت معجزهای بود تا اهل حرم تنها مرد این سفر خونین و دشتستان پربلا را از دست ندهد و نگین آرامش قلب حرم باقی بماند تا در مقابل نوازش ناجوانمردانه شلاقها و ضرب سیلی مرحمی باشد و یتیمنوازی کند.
این جا مشهد است، جنت الرضا! حال هوای حرم امروز متفاوتتر از هر زمانی به نظر میرسد، درحالیکه کتیبههای سیاه رنگ اشعار محتشم و آن وصف ملکوتیاش که... « باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»، تمام دیوارهای صحنها و رواقها را پوشانده و حاکی از عزادار بودن صاحب خانه است، مداحان اهل بیت(ع) با نوحهخوانی و سینهزنی به ذکر مصائب عاشوراییان میپردازند و یادآور میشوند، بیمهری اهل زمین را بر بهترین بندههای پروردگار که مظلومانه به شهادت رسیدند.
امروز زمین و زمان در غم شهادت امام عابدان، حضرت زین العابدن(ع) به سوگ نشستند و ملائک فوج فوج به زمین میآیند تا متبرک کنند بالهایشان را به اشک عاشقان حسینی که در غم شهادت یگانه یادگار سید و سالار شهیدان غرق ذر ماتم و اندوهاند و به پهنای صورت اشک میریزند.
هیئات و دستههای عزاداری که از اول محرم سیاهپوش عزای مظلومان کربلا و حضرت سیدالشهدا بودند امروز نیز در محضر حضرت ثامنالحجج(ع) حضور یافتند تا به پیشگاه ایشان عرض تسلیت گویند.
صحیفه سبز امام سجاد(ع)، نجوای انوار تابناکی است که تا بینهایت، شربت آرام بخش روح عطشناک آدمی است و چه نجوای عاشقانهای است که حضرت زینالعابدین در پیشگاه معبود خود این چنین فرمودند: « خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی را دارم ولی چون خودی را نداری.»
نظر شما