به گزارش قدس آنلاین، امیرالمومنین علی (ع) فرموده اند: هنگامی که رسول خدا (ص) از مکه به مدینه مهاجرت کردند، ساکنان آن شهر از خشکسالی و بی آبی در رنج بودند.
روز جمعه ای بود که مردم مدینه نزد پیامبر خدا (ص) گرد آمده و بیان داشتند: ای فرستاده خدا! مدتی است که باران بر کشتزارهای ما نباریده و درختان ما در اثر خشکی و تشنگی به زردی نشسته اند و برگهای آنها پی در پی فرو میریزند و از نشاط و طراوت افتاده اند. چه خوب بود دعایی در حق ما میکردید.
پس رسول خدا (ص) دست های مبارک خود را به سوی آسمان گشود و در آن هنگام آسمان صاف بود و هیچ ابری در آن دیده نمیشد اما هنوز دعای آن حضرت به پایان نرسیده و از جای خود حرکت نکرده بود که آثار اجابت دعا ظاهر گشت و ابرهای پربار، بر فراز آسمان شهر پدیدار گردید و چنان باران بارید که حتی جوانان تنومند و مغرور را هم، در بازگشت به سوی منازل خود به زحمت انداخت. بارش باران، آن هم یک هفته متوالی سیلی مهیب به دنبال آورد که سبب ویرانی و خسارت گشت.
روز جمعه ی بعد باز مردم مدینه نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ای فرستاده خدا! بسیاری از خانه ها در محاصره سیل قرار گرفته و دیوار بخشی از آنها فرو ریخته است. چهارپایان ما از حرکت باز ایستاده اند و امکان رفت و آمد از ما سلب شده است.
رسول خدا تبسمی کرد و فرمود: همین است توان و ظرفیت فرزند آدم، او چه زود رنجش پیدا میکند.
آنگاه دست به نیایش برداشته و گفتند: پروردگارا! باران پیرامون ما ببارد نه بر سر و کاشانه ما.خداوندا؛ قطرات بارانت را بر عمق ریشه گیاهان و مراتع هدایت و جاری گردان.
بر این اساس یک بار دیگر، مردم به برکت دعای پیامبر (ص) شاهد کرامت و بزرگواری آن حضرت گشتند و همگان دیدند که چگونه بارش به اطراف و نواحی شهر مدینه محصور گشت و حتی یک قطره هم از آن همه باران به داخل شهر راه نیافت.
منابع:
1-طبرسی، احتجاج: 212.
2-علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 10: 30.
3-شعبان صبوری، خاطرات امیر مؤمنان (ع): 44-45.
نظر شما