زیرا «آموزش و پرورش» انسانساز است و در مکتب الهی اسلام، جامعهای که افرادش «انسان» نباشند، هرچند دارای بالاترین پیشرفتهای اقتصادی و فناوری باشد، بیارزش است. در کشور ما متأسفانه با وجود تأکیدهای دینی و روایات فراوان اسلامی، درباره جایگاه «تعلیم و تعلم» و با اینکه رهبر معظم انقلاب نیز جایگاه شاخصی برای «آموزش و پرورش» ترسیم کردهاند، آنگونه که باید، به این زیرساخت حیاتی، توجه نشده و نمیشود. دولتها هر زمان با کسری بودجه و مشکلات مالی روبهرو بودهاند، بار مشکلات را بر دوش آموزش و پرورش انداختهاند و از بودجه این نهاد سرنوشت ساز، کاسته اند.
باید پذیرفت وزیران آموزش و پرورش در بیشتر دورهها و نیز در دوره کنونی از جنگندگی لازم برای دریافت حقوق حقه این وزارتخانه چه در دولت و چه در مجلس برخوردار نبودهاند و دود این وضعیت، به چشم جامعهای میرود که با کاستیهای کوچک و بزرگ در بزرگترین وزارتخانهاش، باید شاهد رشد نابسامانیهای اجتماعی و حتی اقتصادی در سالهای آینده باشد. مسؤولان آموزش و پرورش برای بسیاری از پرسشها پاسخی ندارند، به بسیاری از پرسشها با فرافکنی پاسخ میدهند و بحق و ناحق، مشکلات را گردن مسؤولان پیشین میاندازند، اما هیچگاه بیرودربایستی انگشت روی دردها نمیگذارند. آنها تلاش میکنند با مُسکنهای زودگذر، از چنبره بیماریهای سخت، بگریزند و البته که این راه به فرجام نیکویی نمیرسد. گزارش «قدس» با عنوان «انحراف بزرگ در آموزش و پرورش» که چندی پیش در همین صفحه به چاپ رسید، آنقدر با استقبال آموزگاران، فرهنگیان و مردم شریفمان روبهرو شد و آنقدر پیامهای تشکر داشت که در پس این هزاران پیام – که در آرشیو روزنامه موجود است- ما این «پیام» را دریافت کردیم که: «آموزش و پرورش مشکلات زیادی دارد و باید به فکر درمان دردهایش بود».
مسؤولان آموزش و پرورش یکجور گزارش میدهند و مدیران و معلمان مدارس، چیز دیگری میگویند. گزارش قدس که به صورت میدانی و با مستندات محکم و موجود تهیه شده، نشان داد در میزان توفیق و قانونی بودن برخی فعالیتهای آموزش و پرورش ابهام وجود دارد. خوب است مسؤولان محترم این وزارتخانه به برخی پرسشها شفاف پاسخ دهند: در شرایط کمبود نیرو در برخی پایهها، چرا در برخی استانها به میزان قابل توجهی از ساعات حقالتدریس معلمان رسمی کاسته شده و این ساعات در اختیار معلمان تازه کار غیررسمی قرار گرفته است؟
چرا میزان حقوق –ناچیز- معلمان غیررسمی به صورت شفاف بیان نمیشود؟ تعریف «مؤسس» چیست و مگر نه اینکه مؤسس باید «تأسیس کننده» مدرسه باشد؟ پس چرا مدارس دولتی با تمام امکانات و حتی مدیر موظف و حقوقبگیر آموزش و پرورش در اختیار مؤسسان قرار میگیرد؟ آیا این کاری خلاف قانون نیست؟ بر اساس قانون مصوب در مجلس، قرار بوده یک درصد خرید خدمات در «مدارس غیر دولتی» اجرا شود، ولی اکنون شاهد این هستیم که این قانون در «مدارس دولتی» در حال اجراست. سرانه – اختصاصی- دانشآموزان در این مدارس به صورت شفاف، چقدر است و در عمل چقدر به آنها اختصاص مییابد؟ وزارتخانه به صورت شفاف بر اساس چه مکانیزم و چه فرمولی، هزینهها را به حساب مؤسسان واریز میکند؟ چرا برخی مدیران مدارس از سرانههای پایین و شگفتآور برای دانشآموزان سخن میگویند؟ مدارس حمایتی با ساز و کارهای قانونی در نقاط دورافتاده و کم جمعیت میتوانند موفق باشند، اما آیا در نقاط پرجمعیت حاشیه شهرهای بزرگ، عدالت آموزشی وفق قانون اساسی حکم نمیکند که دانشآموزان از مدارس دولتی با کادر رسمی برخوردار شوند؟ چرا این طرح در نقاط مرفهنشین اجرا نمیشود؟ و بسیاری چراهای دیگر. کوتاه سخن؛ دغدغه رسانههای دلسوز این است که مطابق با رسالت خود یعنی اطلاعرسانی دقیق و شفاف، به بیان دردهای جامعه و انعکاس آن بپردازند و مسألهها را به روشنی بیان کنند. به این امید که مسؤولان دلسوز در بخشهای مختلف بخصوص فرهنگیترین وزارتخانه کشور یعنی آموزش و پرورش به حل و درمان مسایل و دردها بیندیشند و گام در میدان عمل بگذارند، انشاءا... .
مخاطبان گرامی! لطفاً دیدگاه خود را درباره این بحث با شماره پیامک 30004567 در میان بگذارید.
نظر شما