... اصلاً تعجب نکنيد اگر خداي ناکرده در قسمت‌هاي بعدي مجموعه تاريخي «معماي شاه» وقتي دوربين دارد تقلا مي‌کند تا وافور «رضاپهلوي» و متعلقاتش را هر طور هست فرو کند توي چشم مخاطب، ...

سريال‌هاي تاريخي  «گاف خور» خوبي دارند

ناگهان تلفن همراه وليعهد زنگ بزند و«محمدرضا پهلوي» بگويد: «واي... پدر باورتان ميشود... ارنست پرون است...»!

درست مثل پيامهاي بازرگاني تئاتري و نمايشي تلويزيون که با استفاده از شخصيتها و حوادث تاريخي مانند مارکوپولو يا شرلوک هلمز، شامپو را تبليغ ميکنند ،بازهم تعجب نکنيد اگر شاهدختهاي سريال، براي «عروس» مصري دربار، از انواع و اقسام شامپوهاي ضدشوره بگويند و يا فلان شخصيت دربار از روش گرفتن شارژ در سه ثانيه حرف بزند! وقتي کارگرداني معتقد باشد، سريالهاي تاريخي «گاف خور»شان ملس است و حتي دکمه سرآستين يک شخصيت داستان،به آن کوچکي، ميتواند «گاف» تلقي شود، ديگر نبايد نگران تطبيق حوادث، ماجراها، ديالوگها و شخصيتها با زمان شکل گيري قصه بود و يا از «گاف»هاي پي در پي تاريخي تعجب کرد!

خب...با اين استدلال ميتوان فيلم و سريالي تاريخي ساخت که شخصيتهايش در سال 1318، يک بيت از شعري را روي کاغذ خطاطي کنند که شاعرش قرار است 50 سال بعد به دنيا بيايد! ساير شخصيتهاي سريال نيز اجازه دارند براي وفاداري به تاريخ، تصنيفهايي را زير لب زمزمه کنند که 30 سال بعد قرار است ساخته شود!

يعني در پروژهاي دور و دراز که سريالي 60 قسمتي به 90 قسمت و بلکه بيشتر تبديل ميشود، حساس شدن روي تطبيق حوادث تاريخي از حيث زمان و مکان، کار عاقلانهاي نيست!

 

  ...و اما تاريخچه«محمد رضا ورزي»!

محمد رضا ورزي با سابقه ساخت سريالهاي تاريخي همچون سالهاي مشروطه، تبريز در مه و...نشان داد، همان قدر که به مقوله تاريخ و سوژههاي تاريخي علاقهمند است، به همان نسبت هم به ظرافتهاي يک سريال تاريخي و به تصوير کشيدن هنرمندانه و هوشمندانه تاريخ، کماعتنا يا بيعلاقه است.

شايد کارگردان «معماي شاه» از آنجا که «گاف» را جزو جدايي ناپذير سريال سازي تاريخي ميداند، خيلي اهل وسواس به خرج دادن در کار نيست .

براي همين در ساير کارهايش نيز چندان دغدغه ديالوگ نويسي درست و جذاب، اهميت دادن به مطابقت اجزا و عناصر صحنه با زمان شکل گيري داستان، انتخاب درست بازيگر و توجه به تواناييهاي بازيگران ديده نميشود.

گواه اين ادعا مشکلاتي است که در سريالهايي چون سالهاي مشروطه ديده ميشد (شيخ فضل ا... نوري در جريان محاکمهاش از واژه «گفتمان» استفاده ميکرد يا فلان شخصيت سريال اصطلاحاتي چون«تهاجم فرهنگي» را به کار ميبرد که در محاورهها و نوشتههاي نيم قرن بعد هم پيدا نميشود). «ورزي» اگرچه در خلال کارهاي قبلياش آموخته که در سريالهاي تاريخي نميتوان تنها به روايت خشک و خالي تاريخ اکتفا کرد، اما به نظر ميرسد هنوز در به کارگيري عناصر و عواملي که ميتواند مايه جذابيت يک سريال تاريخي شود،با آزمون و خطا پيش ميرود و يا دلبستگي زيادي به تمهيدها و روشهايي که در آثار قبلياش به کار گرفته دارد.

 

 نمادهاي گل درشت

تأکيد برارايه نمادهاي گل درشت و تصنعي، شخصيت سازيهاي کاريکاتوري و گاه کارتوني (رجوع شود به شخصيت فتحعليشاه در کارهاي گذشته) و ديالوگهاي شعاري از جمله دلبستگيهاي ورزي هستند که هنوز به وي اجازه نداده است در يک کار تاريخي، بتواند بخوبي زواياي جديدي از اتفاقات دوران را روايت کند. به همين دليل در کارهايش به طور معمول از ريشههاي اصلي شکل گيري حوادث مهم،وقايع، جريانهاي فکري و سياسي پشت پرده پرهيز ميکند و به جاي آن لايه رويي و ظواهر تاريخ را بسيار پرطمطراق و پر زرق و برق روايت ميکند.

 اين اصرار کارگردان به اغراق و بزرگنمايي واقعيتهاي بارها گفته شده و تکراري، فرصت تلاش فکري را از مخاطب ميگيرد  و «ورزي» نيز انگار علاقه و حوصلهاي ندارد به مخاطب اجازه دهد اندک اندک و تدريجي و همراه با نمايش پيش زمينههاي حوادث يک دوره تاريخي، به شناختي نسبي و واقع بينانه از علت ماجراها دست پيدا کند. او اصرار دارد از همان ابتداي کار فرياد بزند، هر چه در سريال «معماي شاه» به سر مملکت و مردم ميآيد، زير سر همين شخصيت ترياکي پدرسوخته و قلدر است. با اين حساب معلوم نيست بيننده براي کشف کدام لايه پنهان حوادث تاريخي بايد به تماشاي سريالي بنشيند که سرو ته قصهاش را بارها و بارها خوانده و ديده و شنيده است؟

 

 برگرديم سر حرف خودمان

باورکنيد توي اين فقره نقد، نميشود پنبه «معماي شاه» را اساسي زد، چون هنوز چند قسمت آن بيشتر پخش نشده است، اما همان طور که اول کار گفتيم،تجربه نه چندان خوشايند کارهاي سابق کارگردان نشان ميدهد تا اينجاي سريال، «ورزي» جز در خلق چهرههايي که گاه شباهت باور نکردني به شخصيتهاي تاريخي دارند،موفقيت و پيشرفت چنداني نداشته است.  هنوز اميدواريم تا اين بار در انتخاب بازيگران براي سايرشخصيتهاي اصلي مثبت يا منفي سريال با وسواس عمل کرده باشد و دوباره «عباس ميرزا»ي سريال «تبريز در مه» با بازي فاجعهبار بازيگرش جلوي چشممان جان نگيرد و تن عباس ميرزا هم در گور نلرزاند!

...خلاصه شما را نميدانيم، اما ما هيچ شگفت زده نميشويم، اگر در ادامه سريال عکس قاب گرفته مازراتي 2015 را توي اتاق خواب محمد رضا پهلوي و ارنست پرون ببينيم!   

مخاطبان خوب صفحه هنر ميتوانند ديدگاه هاي خود درباره اين مطلب و نيز درخصوص سريال تاريخي "معماي شاه " را از طريق سامانه پيامک 300072307 براي ما ارسال کنند تا در همين صفحه منتشر شود.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • Ma IR ۰۰:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۷
    0 4
    الان من از این موندم که شما دارید کار را نقد میکنید یا آب به آسیاب ضد انقلاب میریزید، نویسنده تو که حتی جرات نوشتن اسمت رو نداری ، چقدر از خاندان پهلوی و پسر ملعونش و فرح دیبا ملعون گرفتی که کار انقلابی رو بزنی ، خدا کنه شما همون هایی نباشید که مقام معظم رهبری فرمودند :که دارند در جامعه به تطهیر رژیم سابق پهلوی میپردازند...