ناشران  دغدغه مخاطب شهرستاني را ندارند

 

 

 

وارد شدن ناشران و بخش توزيع کتاب به بازاريابي يکي از مهمترين معضلات ما را حل خواهد کرد. تنها راه وارد کردن کتاب به زندگي روزمره مردم همين است. همين مشکل را سالها پيش سينماي ايران داشت که با تجهيز کردن سالنهاي سينما، بخشي از اين مشکل برطرف شد.  به اعتقاد من، پراهميتترين  مشکل و بحران کتاب، ناقص بودن و به روز نبودن سيستم  پخش کتاب و نرسيدن آثار به شهرستانهاست. اصليت خود من زنجاني است، اما کتابهاي من در شهرخودم نيست چه رسد به ساير شهرها.  در حال حاضر ناشران به صورت خواسته و ناخواسته به تاجراني تبديل شدهاند  که بخشي از کار آنها فرهنگي است. همين نگاه، موجب شده است بيشتر از اينکه به فکر اين باشند که کتاب به دست مخاطبان شهرستاني برسد، به اين فکر ميکنند که سود بيشتري عايد آنها بشود و به همين جهت نميخواهند بخشي از سود بيشتر را با زنجيرهاي از پخش کتاب تقسيم کنند تا کتاب به همه جا برسد.   در حالي که شمارگان هزار جلدي کتاب هم اگر به شهرها تقسيم شود، به هر شهر دو جلد کتاب ميرسد که با اين تقسيم بندي همين شمارگان هم بايد تمام شود، اما واقعيت اين است که اين اتفاق نميافتد. در مراکز استانها کتابها درست پخش نميشوند چه رسد به پخش در شهرستان!

به طور کلي پخش کتاب فرآيند معيوبي دارد. بنگاههاي پخش کتاب از آنجايي که  پخش کتاب را به صورت انحصاري در دست دارند، کتاب را از ناشر به صورت چکي ميخرند و از کتابفروش پول نقد ميگيرند. در ساز و کار کنوني گناه کسي که اولين و يا دومين کارش چاپ ميشود، چيست؟

اثر اول يا دوم شاعر و نويسندهاي  وارد فرآيند پخش نميشود، چون ناشناخته است و هيچ کس هم ريسک نميکند. به اين دليل کتابفروش شهرستاني ترجيح ميدهد هزينههايش را صرف خريد کتابهاي شاعران مشهور کند. کتابفروش از پخش همين اسمها را ميخواهد و او هم از ناشر همين اسمها را ميخواهد و به همين دليل کتابهاي خوب شاعران و پديدآورندگان جوان به فروش نميروند، درصورتيکه هر شاعر و يا نويسندهاي هرچند هم که کار اولي باشد، در شهرستان مخاطب خودش را دارد، ولي متأسفانه اين آثار به دست مخاطبان نميرسد.  

به اعتقاد من دو مسأله ميتواند به فروش و ديده شدن کتاب کمک کند. اول اينکه رابطه اثر با مخاطب از انحصار پخش در بيايد و مسيرهاي پخش کتاب در کشور گستردهتر شود. به اين صورت  سيستم پخش وقتي ببيند تنها راه دسترسي مخاطب و کتابفروش شهرستاني «او» نيست، به صورت حتم در کارش تغيير ايجاد ميکند.  مسأله دوم اينکه اگر روش فروش کتاب به شيوه مجلات باشد که ماندههاي هر ماه برگشت پذير باشد و اگر کتابي فروش نرفت، کتابفروش قدرت برگشت کتاب راداشته باشد، اتفاقهاي خوبي رخ خواهد داد.

به هر حال ما بايد نيازهاي فرهنگي قشر جوان کشور را بشناسيم و برآورده کنيم. در شرايطي که ميگويند کتاب خوب، فروش ندارد کتابهاي بازاري به دردنخور به فروش ميرسند، چون آنها ميدانند چطور بدون اينکه دغدغه فرهنگي داشته باشند، به هر شکل ممکن، نگاه اقتصادي خودشان را به مخاطب تحميل کنند  و فروش هم بکنند، ولي اين اتفاق براي کتابهاي خوب نميافتد.  اين مسأله را هم بايد درنظر داشت که اگر ناشران اکنون وارد فرآيند بازاريابي نشوند؛ چندسال بعد ناگزير از انجام اين کار هستند، چون اين مسأله بخشي از واقعيتهايي است که زندگي مدرن امروز از ما ميخواهد.  مسأله مهم اين است که بازاريابي تنها منوط به حضور در دنياي مجازي نيست، چون ما فرصت نميکنيم همه کانالها و گروههاي کتاب را رصد کنيم. ناشران اگر دغدغه  پخش کتاب را دارند، بايد شيوههاي بازاريابي را در دنياي واقعي هم پيگيري کنند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.