در یکی از خیابانهای مشهد، یک مغازه کرسی فروشی جا خوش کرده؛ آن هم در روزگاری که شاید دیگر خبری از این مغازهها نباشد. مغازهای که صاحبشان، چندان سالخورده نیستند و قصه کرسی ساز شدنشان شنیدنی است. این روزها بازار آنها داغتر از همیشه است. «غلامحسن ابراهیمی» به همراه پسرش رضا، چند سالی است که
کرسی سازی و کرسی فروشی میکنند. به مناسبت شب چله، میهمان این خانواده شدیم.
با مهربانی هم گرم میشویم
هنوز هستند خانوادههایی که به رسم گذشته، کرسی راه میاندازند و از مهربانی و لبخندهای هم، گرم میشوند؛ هرچند دیگر خبری از سروصدای بچهها و شیطنتهاشان نیست، بچههای دیروز قد
کشیده اند و پدر و مادرها، خمیده تر شده اند. در روزهایی که همه درگیر گرفتاریهای و روزمرگیهای زندگی شدهاند، یافتن فرصتی برای یک دورهمی دلچسب، غنیمت است.
کرسی، یک چارچوب بزرگ یا کوچک چوبی است که یک لحاف بزرگ روی آن پهن شده باشد. کرسیها در قدیمها با گرمای زغالهای گداخته، گرم میشد و حالا با چراغهای هیتری. پدربزرگ خانواده میگوید: قدیمها همه اهل خانه برای در امان ماندن از سرمای اول زمستان، زیر کرسی میرفتند و شبها لحاف را تا گردن بالا میکشیدند. لحافهای بزرگ و خوش نقش و نگاری که گاهی مساحتشان به 50 متر(5 متر در 10 متر) هم میرسید.
طعم تاسکباب روی کرسی
قدیم ها، غذا را روی کرسی میپختند. زنها گرفتار بچه داری بودند و گاهی به کار روزانه خانه هم
نمی رسیدند. مادربزرگ خانواده میگوید: روی کرسی تاس کباب و آبگوشت بار میگذاشتم.
صغری خانم تعریف میکند: کرسیهای قدیمی، کشو داشت و برخی هم زنجیر، که قابلمههای مسی را برای پخت غذا، روی زنجیرها میگذاشتیم تا غذا با گرمای کرسی، پخته شود. او روی زغالهای گداخته کرسی، شیرینی درست میکرد. کرسیهای قدیمی کار مایکروفر امروز را انجام میداد. صغری خانم تمام شیرینی عید را روی کرسی میپخت.
پدر خانواده یاد گذشته میکند و میگوید: مادرم کیسههای آجیل خشک را به ستون کنار کرسی آویز میکرد و اگر بچه خوبی بودیم یک مشت آجیل کف دستمان میریخت.
درد و مرض از جان آدم میگرفت
غلامحسین رستمیان، بابابزرگ مادری خنده روی خانواده است. او میگوید: یک چاله بیست سانتی متر در سی سانتی متر میکندند و داخل آن زغال میانداختند، روی آن چهارپایه میگذاشتند و پتو را پهن میکردند، همه از کوچک و بزرگ زیر کرسی میآمدند و جای خوب کرسی، برای پدر خانواده بود.
صغری خانم ادامه میدهد: داخل گودال نمک میریختیم تا زغال، دود نکند. مادربزرگ خانواده میگوید: نرمه و خاکه زغال را گلوله میکردیم و داخل کرسی میانداختیم. یک روز تمام، آتش داشت و گداخته بود. به باور قدیمیها، با گرمای کرسی تمام درد و مرضهای جان آدم از کف پا بیرون میرود.
قصه پادرد مادرم
غلامحسن ابراهیمی، پدر خانواده و برقکار است. قصه ساخت کرسی توسط او و پسرش به چند سال پیش برمی گردد. زمانی که همسرش پادرد گرفت و برای مداوای آن، کرسی گذاشتند.
رضا میگوید: بعد از مدتی، پادرد مادرم بهتر شد. همان زمان پدر و پسر خانواده به فکر ساخت کرسی افتادند.
ابراهیمی برای شروع کار و ساخت «هیتر» که وسیله گرما بخش زیر کرسی است از حلب روغن استفاده میکرد. برشهای بدنه هیتر را با دست میزد و چون تخصصش برق بود، هیترهای دست ساز میساخت.
کارشان رونق گرفت و سفارشها زیاد شد آن قدر که کارگاهی راه انداختند.
ابراهیمی ادامه میدهد: شاید تا چند سال قبل، جوانترها، کرسی را فقط برای نمایش یا خاطره انگیزی میخواستند، اما حالا همه به این نتیجه رسیده اند که همان شیوه قدیم ایرانیها یعنی کرسی انداختن در زمستان، در این روز و روزگار هم روش مناسبی برای صرفه جویی در انرژی مصرفی خانههاست و هم درمانی برای دردهای مفصلی که جوانها هم با آن درگیر هستند.
نظر شما