۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۵
کد خبر: 330164

سرور هادیان : بارها شنیده ایم که محبت مهم ترین عامل پیونددهنده زن و شوهر و عامل اصلی ثبات میان آنان است، اما دیدن تعداد زیادی زوج‌های نگران در راهروهای دادگاه خانواده همیشه این پرسش را در ذهن یادآور می‌شود که چه عاملی سبب می‌شود که آن همه عشق و علاقه امروز به نفرتی غیرقابل وصف تبدیل شود تا جایی که این خشم گاه آنقدر خطرناک می‌شود که بسیاری از کارشناسان علوم روان‌شناسی و حقوق ترجیح می‌دهند با وجود همه مشکلات پس از جدایی، طلاق را به عنوان اولین و آخرین راه، پیشنهاد کنند.

همسرم من را درک نمی‌کند

این جا یکی از همین شعبه‌های دادگاه خانواده است؛ جایی که هــر روز تعدادی از زنان و مردان عاشق پیشه دیروز برای حق خواهی و یا جدایی مراجعه می‌کنند.
«بهار و مهران» هم یکی از زوج‌هایی هستند که پس از سه سال زندگی به بن‌بست رسیده‌اند. مهران می‌گوید: من و بهار هر دو مهندس عمران هستیم و در یک شرکت مهندسی مشغول به کاریم. ازدواجمان هم پس از آشنایی در محل کارمان بود، البته خانواده‌هایمان هر دو با ازدواج ما موافق بودند و خوشبختانه بدون هیچ مشکل توانستیم براحتی به سر خانه و زندگی مان برویم و هیچ مشکل مالی هم نداریم.
وقتی علت مراجعه آنان را برای درخواست طلاق می‌پرسم، بهار بلافاصله می‌گوید: درست است ما هیچ مشکل مالی نداریم، خانواده‌هایمان هم هیچ کدام دخالت نمی‌کنند، اما من دیگر حاضر نیستم با مهران زندگی کنم. او بی‌محبت است. من زنی مستقل هستم و هیچ نیاز مالی  ندارم، هدف از ازدواج من فراتر از مسایل اقتصادی و شغل بود. حس می‌کردم همراه با مردی که بخصوص هم رشته و همکار هستیم، می‌تواند در همراهی شغلی و زندگی بسیار مؤثر باشد. اما مهران پس از گذشت چند ماه برخوردهای متفاوتی را نسبت به آنچه که روزهای اول از خودش نشان داده بود، رو کرد! مهران برای من مدام رئیس بازی در می‌آورد و همیشه طوری برخورد می‌کند که یک زن هرچند  هم که در کارش موفق باشد، باز هم یک زن است و باید اولویت زندگی‌اش آشپزی، خانه‌داری، میهمانداری و بچه‌داری باشد.
حالا مهران با آرامش می‌گوید: اینکه یک مرد از همسرش اینها را بخواهد، ایراد است. تمام دعوای این خانم با من این است که من می‌خواهم بچه داشته باشم و بهار می‌ترسد بچه مانع پیشرفتش شود. آخر این چه ذهنیتی است که زن‌ها باید همپای مردان فقط کار کنند. من می‌گویم، وظیفه تأمین هزینه‌های زندگی با مرد است و اصلاً نیاز نیست بهار اولویت زندگی‌اش کار باشد. حتی به او پیشنهاد دادم می‌تواند در دوران بارداری و بچه‌داری در منزل کار کند تا هم از فضای کار دور نباشد هم به زندگی و بچه برسد، اما او مرا متهم به مردسالاری می‌کند و می‌گوید: من می‌خواهم استقلال مالی او را بگیرم و به او حکومت کنم.
بهار با عصبانیت به من نگاه می‌کند و این بار از من می‌پرسد: شما بگویید این یک نوع مردسالاری مدرن نیست، او ادای مردان روشنفکر تحصیلکرده را در می‌آورد. از ابتدا می‌دانست که من کارم برایم مهم است و چون او رئیس شرکت است، فکر می‌کند برتر است؛ چون او مرد است. هر دو در یک سطح هستیم. او می‌خواهد من مثل یک زن خانه‌دار در خانه بنشینم و فقط آشپزی و خانه‌داری و بچه‌داری کنم، پس تفاوت من که برای درسم و کارم سال‌ها زحمت کشیده‌ام، چیست؟
فقط می‌پرسم، مگر آخرش قرار نیست تو بچه‌دار شوی؟ مگر نمی‌خواهی مادر شوی؟ و آیا به اعتقاد تو این بهترین شرایط نیست که هم در منزل برای مدتی کار کنی و هم به وظایف مادر شدن و مادر بودن بپردازی.
بهار که حالا بسیار غمزده است، به من نگاه می‌کند و می‌گوید: می‌دانم این‌ها جزو وظایف من است، اما این را هم می‌دانم پس از آنکه بنشینم توی خانه، دیگر مهران به این وضعیت مطلوب و دلخواهش می‌رسد و بعد دیگر اجازه نمی‌دهد سر کار بروم.
حالا مهران تعجب زده می‌گوید: آخر تو چرا پیشداوری می‌کنی؟ من اگر زن خانه‌دار می‌خواستم که با تو ازدواج نمی‌کردم. مشکل این است که تو همیشه می‌خواهی نقش مدیر را برای من بازی کنی. من در کار به تو احتیاج دارم و از نظرات تو همیشه استفاده می‌کنم.
مهران در حالی که به بهار اشاره می‌کند، به من می‌گوید: شما یک چیزی به این خانم بگویید. واقعا من مرد بدی هستم که تو بخاطر خواسته طبیعی پدر شدن بخواهی از من جدا شوی؟!
بهار گریه می‌کند و مهران ادامه می‌دهد: من، تو را دوست دارم و تو را طلاق نمی‌دهم، اما تو هم باید وظایف زندگی و مادر شدن و کارت همه چیز را با هم هماهنگ کنی، مگر من در کارهای خانه به تو کمک نمی‌کنم؟
نوبت دادگاه فرا می‌رسد. پس از اتمام دادگاه، هر دو به مشاور معرفی می‌شوند، اما لبخند رضایت روی لبان هر دو آنان نقش بسته است، می‌پرسم: چه شد؟ بهار می‌گوید: آقای قاضی، مهران را کلی دعوا کرد و گفت: خانم حق کار دارند و تو نمی‌توانی بگویی کار نکن.
به من هم گفت: اولویت زندگی، زندگی است نه کار و گفت، کار کردن در منزل وظیفه یک زن نیست، پس مردان که زنان شاغل دارند باید آن‌ها را در امور خانه حمایت کنند. درخصوص بچه هم حق را به مهران داد و گفت: به جهت روحی، همسرت باید آماده مادر شدن باشد و تا زمانی که این نگرانی وجود داشته باشد که پس از بچه‌دار شدن تو بچه را بهانه‌ای برای کار نکردن او خواهی کرد. به طور قطع این حس با او همراه است و مهران توضیح داد که واقعاً مخالف کار من نیست.
حالا مهران می‌گوید: همه این حرف‌ها را من بارها به او گفته‌ام. حالا حتماً باید قاضی می‌گفت، بعد هر دو برای مشاوره می‌روند که بهار می‌گوید: متأسفانه امروز مردان بین سنت‌ها و فضای مدرن و حاکم جامعه مانده‌اند و بسیاری از مشکلات زوج‌های تحصیل کرده همین دوگانگی فضاست.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.