دکتر مشیری دانش آموخته معماری از دانشکده پلی تکنیک تورنتو ایتالیاست که سابقه نمایندگی مردم بندرعباس در دوره ششم مجلس شورای اسلامی و عضویت در کمیسیون آموزش و تحقیقات را در کارنامه دارد. وی در دوره ای نیز به عنوان مدیر عامل سازمان منطقه آزاد قشم و همچنین رئیس سازمان نظام مهندسی هرمزگان فعالیت کرده است. او همچنین طراح ساختمانها و محوطهسازی دانشگاه آزاد اسلامی بندرعباس است، دانشگاهی که چندی پیش به عنوان زیباترین دانشگاه جهان اسلام معرفی شد. گفت و گوی ما با دکتر مشیری را مطالعه بفرمایید.
آقای دکتر! شاید مقایسه ای بین معماری امروز و دیروز شروع خوبی برای گفت و گویمان باشد.
واقعیت این است که معماری در کشور ما هر سال رو به افول رفته است و در این فرایند از هویتهای ملی خود فاصله گرفتهایم. این فاصله گرفتن هم مربوط به قبل از پیروزی انقلاب است و ما در این مدت دایم از سبکهای بیهویت تقلید و پیروی کردهایم. معماری بی هویتی که شناسنامه ندارد. در دوره حاضر هم به دلیل تراکم فروشی شهرداریها و رانت خواری بساز و بفروش ها، از هویت ملی و دینی مان فاصله گرفتیم. نتیجه آنکه امروز شهرهایمان هیچ کدام شناسنامه هویت دار و با مفهومی ندارند. در این روند خود دولتها هم مقصر بودهاند. انبوه سازیهایی که دولت انجام داده است، هیچ کدام دارای هویت دینی، ملی و اسلامی نیست. بزرگترین انبوه سازی پس از انقلاب مربوط به انبوه سازی مسکن مهر است. شما ببینید این انبوه سازی منجر به چه فاجعهای در فرهنگ معماری ما شده است. طرحهایی که هیچ گونه هویتی ندارند، در این انبوهسازی پیاده شد و این معماری بر روی فرهنگ، آداب و رسوم مردمی که در این شهرها ساکن هستند، تأثیر منفی گذاشت و روز به روز به سوی بی هویتی پیش رفت.
تقصیری که متوجه معماران ماست از کجا نشأت میگیرد؟
معماران در این روند مقصرند، چون دانشکدههای ما مقصرند. در یکی دو دهه اخیر هر کسی که در رشته معماری قبول
نمی شد، در رشته عمران تحصیل میکرد. سالها پیش سخت ترین رشته ورودی دانشکدههای مهندسی، معماری بود؛ اما در دو دهه اخیر دانشگاهها برای اینکه بتوانند دانشجوی بیشتری بویژه در دانشگاههای غیر انتفاعی جذب کنند، اقدام به جذب مردودیهای رشتههای دیگر رشته معماری کردند. بسیاری از دانشجویانی که در رشته معماری تحصیل میکنند، روح معماری ندارند. اصلاً هیچ هندسه تجسمی در ذهنشان نیست که بتوانند طراحی خوبی داشته باشند. بنابراین همه آنها کپی کن و نقشه کش هستند و نه معمار. یا به قول اروپاییها فقط دانش آموخته رشته معماری هستند. اینها واقعاً معمار نیستند.کافی است به نقشههایی که به دوایر شهرداری و یا سازمانهای نظام مهندسی میآید، نگاهی بیندازید. اینها هیچ هویتی ندارد. طرحی که هویتی ندارد، از
بی هویتی طراح آن نشأت میگیرد، علاوه بر این، کسی که در این ساختمانها زندگی میکند، یا به دلیل بی فرهنگی خود اوست و یا از سر ناچاری به زیر سقف این ساختمانها میرود. البته من مردم را در این بین مقصر نمی دانم، چون آنها به دنبال پیدا کردن سرپناهی برای خود هستند. مقصر اصلی ابتدا دولتها و سپس دانش آموختگان رشته معماری اند که از این دانشکدهها دانش آموخته شده اند.
نظام آموزشی حاضر اصلاً این توانایی را دارد که الگوهای غلط معماری ما را اصلاح کند؟
متأسفانه نظام آموزشی ما از پاشنه درآمده است. دیگر بچهها و نسل جدید امروز استادانی را که ما دیده ایم، ندارند. حتی در آموزش و پرورش نیز این گونه است. معلمانی که ما داشته ایم، بچههای امروز ندارند. از این بچهها هم نمیتوان انتظاری بیش از این داشت. وقتی گزینشهای علمی در دانشگاهها ضعیف میشود، این مصیبت به وجود میآید که به جای آنکه یکی در تخصص خودش تبحر داشته باشد، به دنبال کارهای جنبی دیگر است و چه بسا به عنوان هیأت علمی هم جذب دانشگاه شود. به نظر من شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در این موضوع کم کاری کرده است. آنها هم باید مراقب میبودند که دانشگاهها به حال و روز امروز نیفتند. در چنین وضعیتی دانشگاه، نه اسلامی و نه علمی شده است.
شما رئیس سازمان نظام مهندسی هم بوده اید، بنابراین بهتر میتوانید به این پرسش پاسخ دهید که نظام مهندسی چقدر به آموزش پس از تحصیل مهندسان بها داده است؟
ما کلاسهای آموزش ضمن خدمت و کلاسهای ارتقای پایه را در سازمان برگزار کردهایم. البته شاید برایتان جالب باشد بگویم، این آزمون را وزارت راه و شهرسازی برگزار نمی کند و سازمانهای نظام مهندسی در آن دخالتی ندارند. وزارت راه و شهرسازی قراردادی را با سازمان سنجش آموزش کشور منعقد کرده و این سازمان نیز مثل دانش آموزی که قرار است در کنکور شرکت کند، از مهندسان امتحان میگیرد. بنابراین مصاحبه علمی در کار نیست، ضمن اینکه برای ارایه پروانه اشتغال حرفه ای هم تنها به همین پاسخنامه چهار گزینه ای بسنده میکنند، در صورتی که تا قبل از آنکه برگزاری آزمون معمول شود، شما باید سه سال در یک دفتر فنی و یا یک دفتر مهندسان مشاور و یا یکی از دوایر فنی دولتی کار میکردید و بیمه و مالیات شما پرداخت میشد و آن وقت که مطمئن میشدند شما در یک کارگاه طراحی، محاسبه و یا نظارت کار کردهاید، آن وقت بر مبنای گواهی کار پروانه اشتغال حرفهایتان را ارایه میکردند. اکنون هر کسی که از کنکور تستی سربلند بیرون میآید، در امتحان تستی نظام مهندسی هم پذیرفته میشود. همه پرسش ها، تستی است و گزینش علمی در کار نیست. هر کسی که حافظه بهتری داشته باشد و بتواند تست بیشتری را حفظ کند، زودتر قبول میشود. اکنون هم کلاسهای تضمینی تست پایه نظام مهندسی مثل کلاسهای تست کنکور در تهران فعال است. آن قدر با شما تست کار میکنند تا سرانجام قبول شوید، اما دریغ از یک مؤسسه که با شما آزمایش عملی حرفه مهندسی کار کند.
سهمی که نظامهای مهندسی در آموزش دانش آموختگان دارند، چقدر است؟ آیا قبول دارید که این نقش باید ایفا بشود؟
نظام مهندسی باید این نقش را ایفا کند و کم کاری دانشگاهها را جبران کند. اکنون این آموزشها قانونمند نیست. فقط یک دوره آموزش ضمن خدمت برای ارتقای پایه برگزار میشود. آن هم کلاس هایی محدود که دست آنها برای برگزاری کلاسهای بهتر و جامع تر باز نیست. مگر آنکه قانون و آیین نامه اجرایی آنها تغییر کند. مشکل این است که هر دولتی که بر سر کار آمده، خواسته است تا آیین نامه نظام مهندسی را به میل خود تغییر دهد و هیچ وقت به خاطر مهندس نخواسته اند آیین نامه بنویسند. من امیدوارم روزی معماری بی هویت از کشور ما خارج شود و دولتمردان ما بگویند، صدور پروانه ساختمانی برای ساختمان هایی که بر مبنای اقلیم آن سرزمین تهیه نشده و عناصر ساختمانهای اصیل و شناسنامه دار آن منطقه را ندارند، ممنوع است. دولت باید از خود شروع کند. اکنون ساختمان وزارت راه و شهرسازی قبلی بالاتر از ونک یک آسمانخراش کلیسایی است. اصلاً معلوم نیست ایرانی است یا آمریکایی و یا اروپایی. به ساختمان استانداریها و شهرداریها نگاه کنید، هیچ کدامشان نشان دهنده معماری آن منطقه نیستند، یعنی دولت خودش شروع کننده
بی هویتی بوده است.
نظر شما