رقیه توسلی : پانزده بهمن ماه است. پنج شنبه ای که باز گرد وغباری نمی ماند روی سنگ های مرمر گلزار. غباری نمی ماند روی این همه نامِ سربلندِ سرخ.

شهر ، پنج شنبه اش را به لاله زار آورده است

لشکر ارادت ، سی و هفتمین سال است که باز خمین و نجف و نوفل لوشاتو را درود باران می کنند. سوت کشتی ها و بوق قطارها را به صدا در می آورند و ناقوس کلیساها را می نوازند و با زنگ کارخانجات ، گوش ایران را پُر می کنند.

بهمن ماه است... صدای الله اکبر عُشّاق می آید... صدای پیروان و هواخواهانی که عطر سلام شان آغشته به شرف و آزادگی ست.

همه شهر ، به گلزار فرزندان روح الله آمده اند... عطر گلدسته ها و لاله ها درآمیخته و از گوشه گوشه قبورِ عاشقان ، فاتحه و قدر و سبحان الله برمی خیزد.

همسران و مادران و فرزندان شهدا آمده اند. قبور مردان رزم با گلاب تطهیر می شود. انگار زمستان نیست. بهمن ماهیست که با خود آفتاب  و حرارت آورده. وصیت نامه هایی که بر آن ردِّ خون خشکیده پیداست.

هر کنجِ این بهشت ، کسی لاحول ولا قوة الا بالله می خواند. کسی خیره می شود به سربند و قاب عکس. کسی خرما خیرات می کند. زمستان با این همه محب و ارادتمند و دوستدار که زمستان نمی ماند.

با این همه همراز که آمده اند بگویند خاکریز و سنگر و ترکش و شیمیایی یادشان هست. زخم و تاول و سیم خاردار. آمده اند بی صدا از نارنجک و تانک و گلوله حرف بزنند و با اشک از ناخدای کشتی انقلاب بگویند. از پیمانی که بر سر آن استوار خواهند ماند.

زمستان سیاه خواهد رفت با این همه گام که بهمن ماه را آورده اند به اینجا. تا بغض آلود سر بدهند که جانبازی و گمنامی و شهادت از خاطر هیچ تاریخ و هیچ طایفه ای پاک نخواهد شد.

شهر پنج شنبه اش را به لاله زار آورده تا هشت سال دفاع مقدس را مرور کند. عهد و وفایش را. آمده حمد بخواند با چشمانی که گشوده تر از همیشه است.

تا بی پیرایه و خالصانه به روزهای حماسه برود و شناسنامه جنگ را ورق بزند. تا از آژیر و بمباران و دلهره بگوید. از آن وقت ها که ایثارگران چه ها کرده اند.

بگوید گاهی نمی شود از کنار آشوبِ جنگ گذشت. از کنار ساعت هایی که به صدای مهیب ضد هوایی ها آغشته بود.

به هشت سال معبر و خاکریز. به هشت سال لبان ترک خورده و رزم های شبانه. به هشت سال خون و آتش و رستگاری.

قرعه ای نبود. دلدادگان با پایِ عشق و شور می رفتند. پوتین رزم می پوشیدند تا پوتین های مهاجم به مام وطن و شرف شان جسارت نکنند. تا آزادگی نفس بکشد و پرچم اسلام بر اوج اهتزار باقی بماند. تا مقاومت و صبر ، خودشان را نشان بدهند.

بهمن ماه است. شهر به زمزمه فاتحه وآیة الکرسی نشسته و از چشم های خویش ، غبار برمی دارد و کنار قبور مردانِ دین ، آرام گرفته است.

سوز و سرما هست اما انگار هرسال بهمن ماه که از راه می رسد در دل ، رخدادی به پا می شود که هوا مثل بهار ، مراد و مطلوب می گردد.

انگار یادها که می رود به سمت نهضت و زبان ها از جنبش و قیام و خیزش می گویند ، سردیِ سرما تمام می شود و صدای شکر و صلوات در گوش ها می پیچد.

شهر پای خاطرات راویان دفاع که می نشیند ، به شب وروز آسوده این سرزمین و به جان هایی که رفته اند ، مدیون می گردد. به همسرانی که سالهاست تنها شده اند . به مادرانی که با قاب عکس فرزندانشان حرف می زنند و به کودکانی که هربار قبور پدران شهیدشان را به آغوش می کشند و زار می گریند.

هر گوشه بهشت شهدا ، روی سینه مرمرهای سپید و سیاه ، گل گذاشته اند و اشک... مردم نجیب شهر برای بیعت دوباره آمده اند تا باز در سکوت بگویند : بهمن ، تا ابد میعادگاه مریدان است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.