انتخابات با همه حاشیهها و آه و لبخندها به پایان رسید و مردم ایران بار دیگر مرحله جدیدی از بلوغ سیاسی را تجربه کردند که در جای خود میتواند محل توجه و بحث و گفت و گوی جدی قرار گیرد، اما در خصوص دو انتخابات انجام شده میتوان به چند نکته به صورت اجمالی اشاره کرد:
1. آنچه مسلم است نمایندگان مجلس از هر شهر یا حوزه انتخابیه ای که به مجلس راه پیدا کرده باشند طبق قانون، نماینده همه مردم کشور هستند و دسته بندیها و جناح بندیهای قومی و قبیله ای در ساختمان بهارستان جایی ندارد. آنها اگر چه در خصوص برخی مسایل به مردم حوزه نمایندگی خود پاسخگو هستند، اما همه باید بدانند که هر نماینده بدون توجه به محل انتخاب شدن خود موظف است کلیت نظام و کشور را در نظر گرفته و بر اساس منافع آنها اقدام کند. نماینده هر شهر نماینده همه کشور است و نمیتواند اهداف بزرگ را فدای موضوعات محلی و استانی خود کند و در این خصوص هم هیچ جناح و گروهی مستثنا نیست، هرچند با دید و شعار کاملاً سیاسی وارد صحنه شده باشد.
برآیند مجلس، برآیند همه انتخابها در سراسر کشور است و کلیت آن است که شاکله مجلس را شکل میدهد. هر کسی که انتخاب میشود، آرای همه مردم را به سمت مجلس هدایت میکند و رأی هر نماینده با رأی رئیس مجلس برابر است و تفاوتی میان آنها نیست.
2. همیشه در همه انتخابها یک طرف برنده و یک طرف بازنده است. هم برنده باید شأن یک پیروز را رعایت کند و هم کسی که میدان را به رقیب واگذار کرده، نمیتواند بازی را به هم زده و با حاشیه سازی، کلیت کار را زیر سؤال ببرد. بازندهها باید اخلاق باخت را داشته باشند و اجازه ندهند برخی حوادث دوباره تکرار شود. درست مانند یک بازی فوتبال بین دو تیم مشهور که ممکن است بازنده چندان از نتیجه راضی نباشد، اما بهانه کردن مشکلات زمین، توپ، آب، هوا، داور و غیره تنها نق زدن پس از باخت است و از نگاه هیچ منصفی، قابل قبول نیست.
همچنین کسی که برنده شده نمیتواند و نباید خود را حق مطلق بداند و تصور کند این آخرین باری بود که در معرض رأی مردم قرار میگیرد. انتخابات در یک کشور دموکرات مانند ایران بارها تکرار میشود و مردم یادشان میماند که برنده و بازنده چگونه رفتار کرده اند و آیا ظرفیت رأی آنها را داشته اند یا اینکه از این خوشحالی مقطعی به عنوان ابزاری برای فشار و تمسخر اردوگاه رقیب استفاده کرده اند.
3. به نظر میرسد در انتخابات مجلس خبرگان آقایان مصباح و یزدی در تهران نتوانستهاند آرای لازم برای ورود به این مجلس را به دست آورند. این خبر شاید برای عده ای مایه مسرت و برای عدهای نیز ناراحت کننده باشد، اما در این مجال ما به خوشحالی و ناراحتی طیفها نگاه نمیکنیم، بلکه نکته پنهان ماجرا را گوشزد میشویم و آن سطح بالای دموکراسی در کشوری است که مورد هجوم تبلیغاتی رسانههای غربی قرار دارد.
رأی نیاوردن آیت الله مصباح یا آیت الله یزدی بزرگترین پیامی که به همراه دارد و باید در تاریخ ایران ثبت شود، همان آستانه تحمل بالای این افراد و سطح بالای اثرگذاری رأی مردم است. این روند را اگر برخی فتنه گران در سال 88 هم مورد توجه قرار داده بودند، بیگمان امروز شرایط بهتری داشتند. آنها تصور کردند اگر کسی رأی نیاورد همه را باید مقصر بداند و طلبکارانه با مردم و نظام برخورد کند، اما حاکمیت نشان داده است برای رأی مردم احترام قایل است و آن را حق الناس میداند و به هیچ وجه اجازه نمیدهد به نفع هیچ جناحی از این رأی سوءاستفاده شود.
کسانی که مسایل سیاسی را پیگیری میکنند، بخوبی میدانند که حتی در غرب مدعی دموکراسی هم این رخدادها بعید است و نمونه آن انتخابات سال 2000 اتریش بود که به پیروزی حزب راستگرای این کشور منجر شد، اما اتحادیه اروپا این انتخاب را نپذیرفت و دولت آن را زیر تحریم اقتصادی قرار داد تا پس از دو سال فرو بپاشد. انتخابات در فلسطین هم نمونه دیگر آن است. حماس در سال ۲۰۰۶ با پیروزی در انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین و کسب ۷۵ کرسی از ۱۲۸ کرسی مجلس به حزب حاکم مجلس قانونگذاری فلسطین تبدیل شد، اما اتحادیه اروپا، آمریکا و حتی اعراب آن را تحریم کرده و تمام کمکهای خود را به دولت خودگردان متوقف کردند. اما در ایران رأی مردم حق الناس شمرده میشود و نظام به این انتخاب احترام میگذارد، حتی اگر شخصیت علمی و برجسته ای مانند آیت الله مصباح یا آیت الله یزدی نتوانند رأی لازم را در تهران به دست آورند. این نکته ای است که باید به آن توجه شود و همه رأی دهندگان بدون در نظر گرفتن جناح و علایق خود، شکرگزار چنین دموکراسی و نظامی باشند.
نظر شما