قدس آنلاین / رقیه توسلی : توی زندگی دوستم سارا ، همیشه خبرهائیست. زندگی شان مثل کلاس درس است از بس که آدم های خانه شان موفق و دوست داشتنی اند. از مادربزرگ موحنایی و باوقارش تا پدر و مادر صمیمی و خواهران بی اندازه عاقل و درسخوانش.

عکس هایشان همیشه دسته جمعی ست

در خانواده شش نفری سارا ، سبک و سیاق زندگی و روابط آدم ها فراتر از خوب است. هشت سالی می شود که با او دوستی دارم و با خانواده اش رفت و آمد می کنیم. درواقع هرچه می گویم از زیر و بم رفتاری شان در حد تعریف نیست ، همه را دیده ام و آموخته ام.

عین این هشت سال را ندیده ام کسی در آن خانه سر کسی فریاد بکشد اگرچه پای مشکل و غصه ای هم درمیان باشد. آنها خویشتن داری و کظم غیظ را بلدند. ندیدم اگر چه درِ اتاقی باز بوده باشد بدون در زدن ، کسی وارد اتاق دیگری بشود.

تلویزیون آن خانه اکثر اوقات خاموش است و نشستن پشت لپ تاپ جز در موارد ضروری اتفاق نمی افتد.

مادربزرگ خونگرم سارا ، طوبی جان را که خانواده «جانان» صدایش می کنند با آن میل و کامواهای رنگی و دستپخت های بی همتا نمی شود در چند خط نوشت. بانویی که پایان همه جملاتش می گوید : حداقل قد موهای سفید پیش خدا که باید روسفید بود...

من در پیشامدها از بزرگترهای این خانه ، مسولیت پذیری و بزرگتری دیدم. با اینکه مادر سارا وکیل دادگستری ست و پرونده هایش زمان زیادی از او می گیرند اما باز حضورش چنان در خانه پُررنگ و قوی ست که به اذعان خانواده او الگوی غیرغائب و عاشق است.

همه عکس هایشان دسته جمعی ست ، باهم زیاد مشورت می کنند و حُسن خلق و انرژی آدم های این خانه انگار هرروز شارژ می شود.

از سارا و جو روحی و عاطفی مثبت خانه شان هرچه گفته شود انگار کافی نیست. حالا چند سالی می شود که فهمیده ام باید از روی بلدیت شاگرد اول های این خانه موفق ، رونویسی کنم تا یک روزی سارا هم بتواند پیش دیگران به دوستی و معاشرت من ببالد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.