۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۸
کد خبر: 380799

داود مهدوی زادگان

چرخش ايدئولوژيك روشنفکران دینی

روشنفکری دینی مفهومی است که تعبیر واحدی از آن حتی نزد خود اصحاب روشنفکری دینی نمی شود؛ یعنی در سه دهه اخیر در میان روشنفکران، افرادی فهرست شدند که خود را به نام روشنفکر دینی تعبیر کرده‌اند. در واقع خواسته‌اند، به نوعی خود را از روشنفکران سکولار تمایز بدهند. از همان ابتدا مناظره‌ای میان این دو گروه اتفاق افتاد که روشنفکران سکولار عنوان کردند، برای ما روشنفکری دینی قابل درک نیست. معتقد بودند، این اصطلاح، یک اصطلاح متناقض است. تناقض آن هم بر اساس همین مفهوم روشنفکری و مفهوم دینی است؛ یعنی روشنفکران سکولار یا بهتر است عنوان شود سکولارها، اساساً انسان شناسي مدرنيته را مبتني بر انسان خودبنیاد مي‌دانند. انسان خودبنیاد انسانی است که هرگونه مرجعیتی را در برابر خرد خود، نفی می‌کند. این نفی یا در حد انکار است یا اینکه مرجعیت برای آن قایل نیست؛ یعنی معتقد است با خرد من خرد دیگری نیست، این خرد دیگری را انکار می‌کند. یا می‌گوید خرد دیگری وجود دارد، اما اینکه برای من مرجعیت داشته باشد، نمی‌پذیرد و نفی می‌کند.
بنابراین روشنفکری به معنای عقل خودبنیاد است. این عقل خودبنیاد هم نفی مرجعیت از تفکر ديگري می‌کند که از جمله این تفکرها خود دین است. دین به عنوان یک مرجع و منبعی که حجیت برای من داشته باشد، اعمال و رفتارم را بر اساس آموزه‌ها و شرایع دینی بخواهم تنظیم بکنم، آن طور دیگر نخواهد بود. بر مبنای خرد خودبنیاد دین مرجعیت و حجیت خود را از دست می‌دهد. سکولارها می‌گویند، با توجه به تعریفی که از روشنفکری هست و با تعریفی که از دین نیز وجود دارد، قابل تصور نیست که روشنفکری موصوف به وصف دین شود. ميان اين دو مفهوم تناقض و تعارض وجود دارد. روشنفکری بر اساس نفی مرجعیت دینی، اساساً نمی‌تواند دینی باشد. در مقابل این سخن که روشنفکران سكولار به روشنفکری دینی داده‌اند (روشنفکری با دین قابل جمع نیست) آن‌ها نتوانسته‌اند پاسخی سرراست بدهند. این گروه از روشنفکران که خود را به عنوان روشنفکر دینی مطرح می‌کنند، بیشتر لفاظي می‌کنند. اگر تعریف جدید از روشنفكري ارایه کنند، این تناقض مرتفع می‌شود. اما آن‌ها روشنفکری را به همان معنای غربی‌اش نگه داشته‌اند و واژه دینی را به آن وصل کرده‌اند. منظور این است که این گروه که خود را موصوف به دینی می‌کنند، نتوانسته‌اند پاسخ قابل توجهی به پارادوکس دروني روشنفکر دینی بدهند. حتی برخی از این گروه، در پاسخ چنين گفته اند كه روشنفکری دینی نه اینکه این روشنفکر، دینی است، بلکه از آنجا که روشنفکر موضوعات و مسایلي که به آن‌ها می‌پردازد، از جامعه‌اش می‌گیرد، بنابراین اگر روشنفکر در جامعه دینی باشد، موضوعات و مسایلی که دریافت می‌کند، ناظر به دین خواهد بود؛ به همین دلیل به آن روشنفکر دینی می‌گویند. اگر یک جامعه سکولار و غیردینی باشد، قاعدتاً مسایلی هم که روشنفکر به آن می‌پردازد و از آن الهام می‌گیرد، مربوط به همان جامعه غير ديني است. پس طبق این روایت، روشنفکر دینی و روشنفکر غیردینی در ذات خود از نظر غیردینی بودن هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. این پاسخ تقریباً آخرین پاسخ‌هایی است که به این نقد داده شده است.
حال اگر روشنفکری را به همان معنای غربی بگیریم، باید بپذیریم که روشنفکر ديني، واژه پارادوکسیکال است. مگر اینکه تعریف جدیدي در لفظ روشنفکر یا در لفظ دین داشته باشیم؛ یعنی با تعریف جدید شاید بتوان از این تناقض رها شد، اما با حفظ آن تعریف اولیه از روشنفکری و دين، رهايي از نقدهایی که بر روشنفکر دینی وارد شده، ممکن نیست. البته آنچه تا كنون ديده ايم ارايه تعريف‌هاي گوناگون از دين است. پس اشكال اساسي در این است؛ آیا روشنفکری به آن معنایی که در مدرنیته تعریف می‌شود، قابل جمع شدن با دین است یا خیر؟ در حال حاضر چالش‌های مطرح، درباره این لفظ است. ما نیز بر مبنای تعریفی که از روشنفکر می‌شود معتقدیم خیر، این اصطلاح قابل جمع شدن با دین نیست.
اما آیا اساساً روشنفکر دینی واقعیت دارد. پیش از انقلاب واژه روشنفکر دینی مطرح نبوده و استفاده نشده است. این واژه درست پس از انقلاب استفاده شد. پیش از انقلاب واژه‌ای که به کار می‌رفت، واژه روشنفکری اسلامی بود. بیشتر هم در کلام مرحوم شریعتی بود و در آثار او این واژه را می‌بینیم. در کلام شریعتی مفهومی به نام روشنفکر دینی نداریم. اما پس از انقلاب می‌بینید به یکباره همین گروه روشنفکران که دعوی اسلام دارند، به جای واژه روشنفکری اسلامی از واژه روشنفکری دینی استفاده می‌کنند. خود این موضوع بحث برانگیز است. چرا از واژه روشنفکر اسلامی استفاده نکردند و به جای آن واژه روشنفکر دینی را جایگزین کردند. به نظر می‌رسد، اين گروه از روشنفكران پس از انقلاب دچار چرخش ايدئولوژيك شدند. اين چرخش به دليل گفتمان ناب انقلاب اسلامي و رسميت سياسي دين است؛ زيرا تعبير روشنفكري اسلامي شبهه هم خانوادگي با گفتمان ناب انقلاب اسلامي پيدا مي‌كرد؛ یعنی وقتی گفته می‌شود، روشنفکر اسلامی، مي‌پرسيم که تفكر شما مبتني بر کدام آموزه‌هاي اسلامي است؛ در این‌باره از كتاب و سنت شاهد بیاوريد. روشنفکر که اساساً یک اصطلاح سکولار است و غیردینی فکر می‌کند، این اصطلاح اسلامی دست او را می‌بندد. برای اینکه آزاد باشند و از آن‌ها اشکالی گرفته نشود، اصطلاح اسلامی را برداشتند و دینی را جایگزین کردند. دینی که مطرح می‌شود، از جمله دین وحیانی و دین بشری است. دین بشری همان دین خودبنیاد است؛ یعنی هر دینی که با خردورزی من محقق شود، دین بشری و منقطع از وحی است. بنابراین واژه روشنفكر ديني، دست روشنفکران را باز می‌گذارد. وقتی از واژه دین استفاده شود آن بخش سکولار بودنشان را می‌پوشاند؛ یعنی روشنفكر ديني به نوعی هم مجبور نیست به دينداران وحیانی پاسخ دهد و هم مجبور نیست که به سکولارها پاسخگو باشد. آنان با استفاده از این واژه، در فضا و محیط خاکستری به سر می‌برند. به دیندارها پاسخ قطعی درباره مؤلفه‌های دین وحیانی ارایه نمی‌دهند و وقتی به سمت سکولارها می‌آیند، روشنفکری واقعی را مطرح کنند. معتقدم همین که آن‌ها از واژه اسلامی عدول کردند، خودش یکی از دلایل سکولار بودن این گروه است. دلایل پارادوکس بودن این واژه، خود روشنفکر دینی است. در معنای واقعی آن‌ها سکولار هستند. روشنفکر دینی در ذات تفکر، هیچ تفاوتی با روشنفکر سکولار ندارند.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.