۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۹
کد خبر: 385756

خسرو معتضد

چرا بر قیمت ها نظارتی نیست؟

در اواسط دهه 1955 و 1965 در آمریکا، شرکت‌ها و مؤسسه‌هایی شکل گرفتند که با مقام‌های دولتی در ارتباط بودند و بتدریج به بهانه اینکه مالیات‌ها و عوارض سنگین است و کاسبی صرف نمی‌کند، قیمت همه احتیاجات مردم را بالا بردند و زندگی را بر مردم سخت کردند.
این افراد در دولت، چه از حزب جمهوریخواه و چه از حزب دموکرات، نفوذ داشتند و آن قدر هزینه زندگی را به نفع جیب خود بالا بردند تا عرصه بر مصرف کنندگان تنگ شد و جنبشی به نام «حمایت از مردم مصرف کننده» پدید آمد و در رأس این جنبش مردمی، مردی به نام رالف نادر با تبار خاورمیانه‌ای قرار گرفت (به دلیل نام خانوادگی نادر که نامی شرقی است) و این جنبش با حمایت مردم آن قدر بزرگ و گسترده شد که دولت هم آن را به رسمیت شناخت و با اقدام‌های پی در پی نادر که به نمایندگی مجلس نمایندگان آمریکا هم رسید، شرکت‌ها و کارتل‌های بزرگ تولیدکننده مواد مصرفی، خوراکی، دارویی و سایر نیازمندی‌های مردم، مجبور شدند در قیمت‌های خود تجدیدنظر کنند و بانک‌ها از میزان تنزیل پولی که به وامخواهان برای خرید وسایل خانگی و خودرو و خانه می‌دادند، بکاهند و هر شرکتی که می‌خواست مبالغی بر قیمت تولیدات خود بیفزاید، باید به کمیته حمایت از مصرف کنندگان مراجعه کرده، با آمار و دلایل و براهین، موافقت آن را به دست می آورد.
اعضای کمیته، افراد معتبر و حقوقدان و قاضی، پیشه‌ور و تاجر و نماینده شهرداری بودند و همه هم سوگند خورده بودند و وضعیت نرخ‌ها سر و سامانی گرفت و نارضایتی مردم کاسته شد. مرحوم پروفسور ابوالمجد حجتی لرستانی از دوستان من و صاحب چندین اثر تاریخی و اجتماعی عمیق است به نام «عبور از عهد پهلوی» و میان دو فرهنگ و غیره. او که چند سال پیش در مقام استاد ممتاز بازنشسته دانشگاه‌های آمریکا از جمله مریلند در آن کشور فوت کرد، از 1332 به آمریکا رفت، سال‌ها در آن کشور زندگی کرد و چند سال پیش بنا به خواست خود، خواهان دیدن من شد و از آن پس دوستی ما بالا گرفت و هر چند گاه که به ایران می‌آمد، دیداری با هم داشتیم.
او تعجب می‌کرد که در ایران هیچ نظارتی بر قیمت‌ها نیست و از جمله هر وارد کننده بی‌سواد و بی‌هنر خودرو، می‌تواند هر قیمتی که می‌خواهد روی خودرو وارداتی بگذارد و در طول چند سال میلیاردر شود. او می‌گفت، رالف نادر اگر زنده می‌ماند، اولین رئیس جمهور عرب تبار آمریکا می‌شد، زیرا محبوبیت زیادی در میان مردم به هم رسانده بود.
می‌گفت، مردم آمریکا و هر کشور دیگری به خودرو مانند کفش و کت و شلوار و یخچال و اجاق گاز خانه نگاه می‌کنند و کمپانی‌ها با اصرار و خواهش و تمنا و تسهیلات فراوان خودرو قسطی در اقساط بسیار طولانی به مردم می‌فروشند. بتازگی شنیدم قیمت پورشه در اروپا یک سوم بهای ایران است و با پولی که کمپانی‌های واردکننده و دولت محترم (دومی به بهانه مالیات و سود بازرگانی و عوارض و حق نمره‌گذاری) از مردم می‌گیرند، در اروپا می‌توان سه خودرو پورشه خرید.
حدود 10 سال پیش برادر همسر من که پزشک جراح و مقیم آلمان است، برایم نقل می‌کرد: خودرو بنز جدیدی که خرید، برایش حدود 40 میلیون تومان به پول ایران تمام شده که قسمتی از آن را نقدی گرفتند و بقیه را در اقساط 500 هزار تومانی (با محاسبه به پول ایران) و خودرو کهنه بنز مربوط به 18 سال پیش او را هم به قیمت حدود دو میلیون تومان برداشتند و گفتند، قصد دارند آن را به اروپای شرقی صادر کنند.
کسی از دولت نمی‌خواهد اجازه ورود پورشه را بدهد که مردم پورشه سوار شوند. این همه عوارضی را که به خودرو چهار سیلندر متوسط برای مردم متوسط می‌بندند، می‌شود تعدیل کرد تا مردم از شر خودروهای معیوب و بنجل داخلی آسوده شوند و در یک تعطیلات نوروزی این قدر کشته ندهند.
من نمی‌دانم این دو شرکت خودروساز داخلی که وزیر صنعت جانش برای آن‌ها می‌رود، چه از جان مردم می‌خواهند و مردم تا کی باید سوار این تابوت‌های چهار چرخه بشوند؟
یکی از نزدیکان من خودرویی را که ساخت کره بود و خودروی محکم و خوب  و راهواری بود، پس از حدود 12 سال استفاده به دو برابر قیمت روز خریداری فروخت. خویش دیگر من یک خودروی ساخت ایران را پس از شش هفت سال استفاده به بهای بسیار کمی فروخت و معلوم شد خودروهای دست دوم ایرانی خریداری ندارد. بتازگی دیدم در «اینترنت» نرخ غذاهای یک چلوکبابی گرانفروش و متقلب را بالای 88 هزار تومان نوشته‌اند، من چندان تعجب نکردم. این چلوکبابی به جاهایی وصل است که کسی جرأت ندارد جلویش را بگیرد و خواهید دید بزودی همه از او تقلید خواهند کرد. به طبقات ضعیف اشاره نکردم، زیرا ستون صدای مردم این روزنامه و پیامک‌ها و تلفن‌های مردم در چند روزنامه معدود را که چاپلوسی نمی‌کنند و دست کم این ناله‌ها و شکایات را منعکس می‌کنند، بخوانید. ملاحظه بفرمایید دل سنگ به حال این مردم می‌سوزد. یکی از نخوردن گوشت ظرف سه ماه گذشته گریه‌ها می‌کند، دیگری از گرانفروشی شرکت آب و برق و گاز می‌نالد، سومی در خرج درمان فرزند بیمارش که برای هر عکس بیمارستان (رادیوگرافی) چه مبالغی باید بدهد، می‌گرید.
مردم طبقه ضعیف از دست رفته‌اند، طبقه متوسط هم در حال زار و نزاری هستند. دولت هم حرف‌های بسیار گنده گنده و قلمبه و سلمبه می‌زند و 10 روزنامه ردیف کرده که مرتب قربان صدقه دست و پای بلورینش می‌روند. بنابراین آرزو دارم که رالف نادری ظهور کند و از مصرف کنندگان حمایت کند. یک احمد توکلی بود که گاهی حالت رالف نادر را تجسم و تداعی می‌کرد. او هم از رفتن به مجلس بازماند تا دیگر کسی حامی مصرف کننده نباشد و دست بعضی‌ها را که 18 شرکت دارند و حامی گرانفروشان هستند، رو نکند.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.