«ایستاده در غبار» داستان زندگی سردار احمد متوسلیان است که از کودکی او روایت می‌شود. وی که دوران نوجوانی‌اش را در سکوت گذرانده، فرمانده لشکری می‌شود که باید در دروازه‌های خرمشهر با دشمن بجنگند، اما سرنوشت او فرسنگ‌ها دور از مرزهای ایران رقم می‌خورد.

سینما قهرمان گمشده‌اش را پیدا کرد

نوشتن درباره «ایستاده در غبار» سخت است و ذهن را شوریده می‌کند؛ چراکه از هرگوشه آن که آغاز کنی، به دیگر بخش‌هایش جفا کرده‌ای. همین ویژگی است که «ایستاده در غبار» را همچون ستاره‌ای درخشان بر تارک آسمان سینمای دفاع‌مقدس کرده؛ به‎‌گونه‌ای‌که نمی‌توان بخشی از آن را به بخشی دیگر ترجیح داد و یک‌سر باید تحسینش کرد و همه ابعادش را در حصول موفقیت در اولویتی یکسان قرار داد.

«ایستاده در غبار» ساخته محمدحسین مهدویان کارگردان جوانی است که اتفاقاً اولین اثر بلند سینمایی خود را در قالبی از مستند ـ داستانی جلوی دوربین برده است. نکته جالب‌توجه در همان نگاه اول، تصویرسازی‌های عجیب و نزدیک به واقعیتی است که در زمان کودکی‌های کارگردانش و حتی قبل از تولد وی رخ داده و به‌قدری شبیه به همان سال‌ها تصویر شده که مخاطب احساس نمی‌کند در دهه 90 روی صندلی سینما مشغول تماشای فیلم است.

سینما کدام شهیدان جنگ را تصویر کرد

این فیلم، فصل تازه‌ای را در سینمای دفاع‌مقدس رقم زده و جریانی را در این سینما احیاکرده که تا پیش از این، فقط بهانه‌های نبود امکاناتش را می‌شنیدیم. بد نیست اشاره‌ای کنیم به آثاری که پیرامون زندگی سرداران دفاع‌مقدس و شهدای انقلاب اسلامی ساخته شده است. اولین اثری که در این زمینه ساخته شد «در مسلخ عشق» درباره شهید محمود آیت به‌کارگردانی کمال تبریزی بود که اکران نشد، پس از آن فیلم «خلبان» درباره شهید عباس دوران، خلبان نیروی هوایی ساخته شد. فیلم‌های «دلتنگی‌های عاشقانه» درباره شهید سیدمنوچهر مدق، «به‌کبودی یاس» درباره شهید عبدالحسین برونسی، «زیباتر از زندگی» درباره داستان زندگی شهید محمدحسین علم‌الهدی، «بزرگ‌مرد کوچک» با محوریت زندگی شهید بهنام محمدی، «شور شیرین» درباره شهید محمود کاوه، «شب واقعه» زندگی شهید دریاقلی سورانی و «چ» نیز درباره زندگی شهید چمران ساخته شده‌اند.

«ایستاده در غبار» حدیث نفس جنگ است

شاخصه «ایستاده در غبار» که حتی آن را می‌توان یک سروگردن بالاتر از «چ» دانست، حدیث نفس جنگ است. فیلم بی‌تعارف و بدون اسراف، یک تک‌پلان، فقط و فقط جنگ را روایت می‌کند و مشخصاً و بی‌واسطه به شخص حاج‌احمد می‌پردازد. اگر ابتدای فیلم هم کودکی‌اش را روایت می‌کند، صرف شناسنامه‌دار کردن اثر است و به‌دنبال آن است که پیشینه شخصیتی او و مراحل تبدیل‌شدن یک نوجوان خجالتی در جنوب تهران را به یک ژنرال مشهور سپاه کشور نشان دهد. از این روست که می‌توان «ایستاده در غبار» را یک فیلم مردانه و خشن قلمداد کرد که علیرغم این حجم از واقع‌نمایی و نگاه جدی و رو راستش با جنگ، دنبال داستان‌های فرعی نمی‌رود و اگر از عشق می‌گوید عشق به خاک، آرمان و تعهد است و بس. دوربینش تنها روی خاک‌ریز، پشت خط و بر لحظه‌های تب‌وتاب رزمندگان متمرکز شده و مخاطب را با هر جنس، قشر و فکری با خود همراه می‌کند.

وقتی قهرمان به سینما باز می‌گردد

نکته دوم این فیلم بازگشت به قهرمان‌سازی، به‌عنوان اصل فراموش‌شده و حلقه مفقود سینمای ماست. سال‌هاست که اساساً قهرمان در سینمای ما جایی ندارد و چه اتفاق مبارکی است اگر امروز قهرمان، یکی از سرداران جنگ است که می‌تواند علاقه و اشتیاق به حاج‌احمد و شخصیت نستوهش را در دل یک جوان امروزی هم به وجود بیاورد و تحسینش را برانگیزد.

درکنار همه این‌ها تصویری‌که فیلم از یکی از سرداران جنگ نشان می‌دهد، زمینی و از جنس مردم همین کوچه و بازار است. جوانی عاصی و سرکش که آرمان‌هایش زمینی نیست. فرمانده‌ای‌که خشن است و با سربازانش شوخی ندارد، جنگ و دفاع از خاک برایش مقوله‌ای جدی است و حتی با دوستان نزدیک و مافوق‌هایش بر سر عملیات‌ها و تاکتیک‌های نظامی تعارف ندارد، اما به جایش رأفت و مهربانی‌اش را هم نشان می‌دهد. ایستادگی و صلابتش زبانزد است و جاذبه و دافعه را یک‌جا دارد، و به‌گونه‌ای تمام ویژگی‌های یک قهرمان در او جای گرفته که به‌سادگی برای مخاطب قابل‌باور است.

نکته دیگری که این شخصیت را به‌شدت باورپذیر می‌کند؛ بازی خوب، چهره و فیزیک مناسب‌ هادی حجازی‌فر درکنار گریم حرفه‌ای شهرام خلج است؛ گریمی چنان حرفه‌ای که گویی شخص حاج‌احمد مقابل دوربین قرار گرفته است. ضمن اینکه نباید از تدوین عالی، طراحی صحنه و لباس و موسیقی فوق‌العاده حسی و تأثیرگذار آن به‌سادگی عبور کرد که همه این‌ها درکنارهم فیلمی ‌درخشان ساخته‌اند. ناگفته نماند که یکی از ویژگی‌های مشترک عمومی فیلم‌هایی‌که درباره سرداران و شهیدان دفاع‌مقدس ساخته شده، استفاده از بازیگرانی است که در ذهن تماشاگر با نقش‌های گوناگونی تثبیت شده‌اند و همین باورپذیری‌شان را مشکل می‌کند. اما استفاده مهدویان از حجازی‌فر در نقش حاج‌احمد ذهن ببینده را بکر یافته و خالی از هر پیش‌داوری و با سبک و سیاق خود شکل می‌دهد و همین است که مخاطب حس می‌کند حاج‌احمد واقعی روبه‌رویش در حال ارایه بازی ست.

معجزه روایت، مستند، تصویر

مستند ـ داستانی بودن فیلم اتفاق شگفت‌آور دیگری در این اثر است؛ چیزی‌که مخاطب ما به آن عادت ندارد، اما روایت‌های واقعی این فیلم و تعریف داستان‌گونه و شیرین آن از سوی شاهدان عینی به‌قدری خوب و به‌جا روی تصاویر می‌نشیند که در کمتر صحنه‌ای متوجه دیالوگ نداشتن بازیگران می‌شویم. در این میان نباید از بازی خوب و هماهنگ حجازی‌فر با صدای حاج‌احمد چشم پوشید که به‌واقع پذیرش اینکه او فقط لبخوانی می‌کند را دشوار و سخت کرده است.

درنهایت می‌توان فیلمنامه منسجم، تلفیق مستند و داستان، قهرمان‌پروری، طراحی صحنه، موسیقی و بازی‌های چشمگیر را زیر سایه کارگردانی قوی مهدویان از دلایل موفقیت این فیلم دانست و شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که سینمای دفاع‌مقدس بعد از مدت‌ها فیلمی برروی پرده سینماها برده که به‌خوبی از خود و ارزش‌های هنری‌اش دفاع می‌کند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.