بیانیه سرلشکر سلیمانی را نباید صرفا در چارچوب های دیپلماتیک و معارف دیپلماسی، مورد بررسی قرار داد زیرا نه نویسنده دیپلمات است و نه مقید به حصارهای دیپلماسی و نه هدف از بیانیه از جنس اهدافی است که در دنیای سیاست پیگیری می‌شود.

 یک مصداق از «انقلابی گری»

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری تسنیم، حمید خوش آیند در یادداشتی با عنوان «یک مصداق از انقلابی‌گری» نوشت:

این که تصور شود «انقلابی گری» به مفهومی که در آراء و نظریه های امام خمینی (ره) وجود دارد و رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران نیز بر پیشبرد و تحقق همه جانبه آن به عنوان یک اصل مهم و راهبردی تأکید و اهتمام ویژه دارند، فقط در حوزه مسائل داخلی مطرح می باشد، برداشت ناقص و گزینش شده ای می باشد، چرا که انقلابی گری به خصوص در شرایط کنونی با توجه به اینکه «صدور انقلاب» با عنایت به اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و سیره عملی و نظری رهبر عظیم الشأن انقلاب، یکی از مبانی اصلی انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد، نه صرفاً در عرصه های داخلی که مهمتر از آن باید در ابعاد فراملی، منطقه ای و بین المللی تجلی یافته و تبلور داشته باشد.

بیانیه مهم سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه و هشدار قاطع و صریح الحن وی به آل خلیفه در واکنش به سلب تابعیت آیت الله شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین، دقیقاً در همین راستا یعنی پایبندی و تبعیت از شاخص های انقلابی گری و عمل بر طبق معیارهای آن که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) در 14 خرداد 1395 بر شمرده شد، قابل تحلیل و ارزیابی است.

در واقع با تأمل در عبارات و مفاهیمی که سردار سلیمانی در بیانیه مهم شان به کار برده اند، آن را می توان در زمره واکنش هایی قلمداد کرد که مبانی مهم نظری و رفتاری انقلاب و همچنین شاخص های انقلابی گری اعم از مبارزه علیه ظلم و ستم در اقصی نقاط عالم، حمایت از ملت های مظلوم و ایستادگی در مقابل حکام ظالم، پشتیبانی از مسلمانان، مستضعفان و ستمدیدگان جهان، تأمین آزادی های مشروع، مبارزه با بی عدالتی، تبعیض، تحقیر و اقدامات خشن بر علیه مسلمانان، و مقاومت در مقابل سلب حقوق مسلمانان توسط حکام دست نشانده و مواردی از این دست که به کرات در بیانات امام راحل (رض) و رهبر فرزانه انقلاب بر آن ها تصریح و تأکید شده است، موج می زند.

اینکه سرلشکر سلیمانی در بند نخست بیانیه خود از مردم بحرین به عنوان «مردم مسلمان و مظلوم که مدت طولانی و سال‌های مدیدی است تحت ظلم، تبعیض، بی‌عدالتی، تحقیر و اقدامات خشن، ضدانسانی و غیر قابل قبول آل خلیفه قرار گرفته‌ اند» یاد می‌کند که «به رغم فشارهای سنگین و برخوردهای نژادپرستانه آل خلیفه حتی دستگیری برخی از رهبران سیاسی و دینی، به زندان کشاندن زن‌ها و کودکان و شکنجه خوفناک آن ها، لغو تابعیت شهروندان، تضییع حقوق شهروندی و ده ها جنایت دیگر، بدون دادن هر گونه بهانه ای به دست آل خلیفه بدنبال احقاق حقوق حقه خود بصورت مسالمت آمیز بوده و تشدید فشارها هرگز آن ها را از این مسیر سلمی خارج نکرده است»، نشان دهنده رویکرد فکری و نظری سرلشکر سلیمانی به عنوان یک شخصیت طراز اول انقلابی که در خط مقدم مبارزه با ظلم و استبداد و حمایت از مظلوم و ستمدیده قرار دارد، می باشد.

اینکه رسانه های خارجی به خصوص محافل سیاسی و رسانه ای رژیم های مرتجع عربی و همچنین محافل غربی با الفاظ و مفاهیم گوناگون سعی در فرافکنی و شبهه افکنی و مخدوش سازی پیرامون بیانیه سرلشکر سلیمانی دارند، پرده از واقعیت و غفلت در قبال مسائلی بر می دارد که این روزها کمتر به آن توجه می شود و آن اینکه به قول شهید مظلوم آیت الله بهشتی «ما انقلاب کردیم که واقعیت ها را تغییر دهیم، نه که آن ها را بپذیریم». بیانیه فوق الذکر دقیقاً در راستای همان گفتمان و اصولی صادر شد که امام راحل (رض) که مبانی ایشان همواره سرلوحه انقلاب و نظام اسلامی می باشد، بر آن معتقد بودند؛ «ما این واقعیت را و حقیقت را در سیاست خارجی و بین المللی اسلامیمان بارها اعلام نموده‌‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطی جهانخوران بوده و هستیم». (بیانات امام خمینی در جمع شرکت کنندگان کنگری آزادی قدس، 18 مرداد 1359)

بیانیه سرلشکر سلیمانی را نباید صرفا در چارچوب های دیپلماتیک و عرف های معمول که بر دیپلماسی حاکم است، مورد بررسی قرار داد چرا که نه نویسنده بیانیه یک «دیپلمات» است که خود را مقید به محدودیت های و حصارهایی که در عالم دیپلماسی وجود دارد بکند و نه ادبیاتی که در بیانیه استفاده شده است ادبیات دیپلماتیک می باشد و نه «هدفی» که از طریق بیانیه دنبال می شود از جنس اهدافی است که در دنیای سیاست و دیپلماسی پیگیری می شود.

چرا که هشدار قاطعانه و صریح الحن سرلشکر سلیمانی در بیانیه ای که صادر کرده است در جهت تبعیت و فرمانبرداری مطلق از اصول و مبانی و دیدگاه های رهبر خود می‌داند که «انقلابی بودن، انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» را جزو شاخصه های اجتناب ناپذیری می داند که هر فرد مدعی حمایت از انقلاب باید آن را عمق وجود و اندیشه ها و اقدامات خود داشته باشد و نشان دهد؛ کسی که از نظر او انقلابی بودن، فراتر از دیپلمات بودن است و عوارضی که ممکن است برای یک دیپلمات در نتیجه انقلابی عمل کردن نه چندان خوشایند پنداشته شود، برای یک انقلابی دستاورد و عملکرد درخشان و تجربه ای مفید که در خدمت انقلاب است محسوب می شود، چنانکه خود ایشان می فرمایند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام؛ حرف را صریح و صادقانه می‌گویم. دیپلمات یک کلمه‌ای را می‌گوید، معنای دیگری را اراده می‌کند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را می‌زنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را می‌زنیم». (بیانات در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش، 19 بهمن 1391)

بنابراین بیانیه سرلشکر سلیمانی همچنان که شهید آیت الله بهشتی بر این باور بودند نه در راستای پذیرش واقعیت‎ها و ساختارهای ساخته و پرداخته نظام سرمایه داری در محیط منطقه و بین الملل که به طور دقیق در جهت تغییر این ساختارهای تبعیض آمیز و عدالت گریز است؛ بیانیه ای که نویسنده آن با تاسی از مقتدای خود حرف را نه «دیپلمات مآبانه» که «انقلابی» و مبتنی بر شاخص های «انقلابی گری» بیان کرده‌اند. ضمن اینکه شاهدی بر این مدعا نیز است که سردار قاسم سلیمانی همان کرده است که از یک دیپلمات انقلابی ایرانی انتظار می‌رود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.