۱۲ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰
کد خبر: 397936

قدس ‌آنلاین / رقیه توسلی : در شهری زندگی می کنم که زیبا و زشت است. زشت، چون صحنه هایی را گاهی در آن می بینم که آدم را پیر می کند.

شهر زیبا و زشت من

مثلاً خیابان معروفی در شهرمان است که آنجا به کرّات ، گردهمایی نسل تازه بالغ اتفاق می افتد. نسل مُذکری که مو می بندد. شلواره پاره به رُخ هم می کشد. آرایش می کند و سیگار به سیگار، دود راه می اندازد.

نسلی که بلوزهای یقه بازشان به هر چیزی شباهت دارد جز تن پوش. آن دسته جوان های سیگاری شهر من، باهم اند اما توی گوش شان، موسیقی پخش می شود. آهنگی که نمی گذارد دست و پایشان به فرمان باشد و صدای گذرِ عجول روز و شب ها را بشنوند.

در شهری زندگی می کنم که آدم هایش تازگی ها، موبایلی و تلگرامی رفتار می کنند و نسل تازه ای در آن رشد و نمو دارد که با سبک زندگی ایرانی بالغ نشده است.

شهر زیبا و زشت من، گاه صحنه هایی را در خود دارد که آدم را پیر می کند. مثلاً فرزندان محبوب و دُردانه اش، با واژه های غریب حرف می زنند. روزها می خوابند و شب ها، چراغ اتاق شان را روشن می گذارند تا در مسابقه هپروت و رویا سیر کنند.

برخی آدم ها برای سادگی و بی ریایی، اشتیاق شان را از دست داده اند و با قرص های آرام بخش، هر بار خودشان را غافلگیر می کنند و از عرق بهارنارنج و گل گاوزبان دور مانده اند.

شهرم سالهاست سوسو نمی زند و می بینم قبراقی و شادی چشم همشهریانم ته کشیده. می بینم با وجود درخت ها و گل ها و بلبل ها، زیبایی اش کم فروغ شده وزشت و بدحجاب شده ظاهرش.

در شهری زندگی می کنم که زیبا و زشت است... زیباست چون زادبوم نیاکان و خاطره ها و عاشقانه های من است و زشت، چون گاهی صحنه هایی در آن دیده می شود که آدم را پیر می کند.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.