قدس آنلاین/ تکتم بهاردوست: برزو نیک‌نژاد سال‌ها فعالیت در سینما و تلویزیون را در کارنامه کاری‌اش ثبت کرده اما با نویسندگی سریال تلویزیونی «دودکش» و کارگردانی «دردسرهای عظیم» شناخته شد.او در دومین تجربه کارگردانی‌اش در سینما، بعد از فیلم «ناخواسته» که هنوز اکران نشده، داستانی کمدی را به روی پرده برده است که توانسته به‌خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند. به این انگیزه با نیک‌نژاد به گفت‌و‌گو نشستیم که حاصل آن را می‌خوانید:

مخاطب را محترمانه خنداندیم!

به نظر می‌آید که فیلم سینمایی «زاپاس» این ظرفیت را داشت که به یک سریال تلویزیونی تبدیل شود و در این مدیوم به نمایش درآید. نظر شما چیست؟

اصلاً موافق نیستم. چون تعریف این 2 مدیوم در ساختارشان است که با هم فرق می‌کند. به نظرم، «زاپاس» از لحاظ ساختاری یک فیلم کاملاً سینمایی است. در مورد قصه قبلاً هم گفته‌ام که اگر فکر می‌کنیم زمانی که در یک اثر، خط قرمزی را رد نکنیم و شوخی‌های عجیبی ننماییم به آن می‌گوییم کار تلویزیونی، من حرف شما را می‌پذیرم.

وقتی قصه فیلم «زاپاس» در مورد خانواده است و من قرار است بگویم صیانت از خانواده چیز مهمی ‌است، نمی‌توانم در زمان اجرا چیزی جز این بگویم و حرف خودم را نقض کنم. در این فیلم نیز چون می‌خواهم به خانواده احترام بگذارم، هیچ خط قرمزی را رد نمی‌کنم. حالا اگر رد نکردن این خط قرمزها دلیلی بر آن است که این کار باید یک سریال تلویزیونی می‌بود، بله همینطور است. ولی من چون اصول این فیلم بر دل و عشق بود، نخواستم حرف غیراخلاقی بزنم.

این دومین تجربه کارگردانی شماست. فیلم سینمایی «ناخواسته» هم بهنوعی از عشق گفته بود ولی زبانی تلخ و گزنده داشت. چه شد که بعد از این فیلم تصمیم گرفتید یک کمدی خانوادگی بسازید؟

همانطور که خودتان اشاره کردید، هر دوی این فیلم‌ها در مورد دل و عشق است و فقط سبک کاری آنها با هم متفاوت است. چون هر سبکی لحن خاص خودش را می‌طلبد، «زاپاس» به این شکل روایت شد وگرنه هر 2 فیلم، حرفی عاشقانه دارند؛ یکی از خشونت عشق می‌گوید و دیگری از لطافت عشق؛ ولی به هر جهت، هر 2 کار عاشقانه است و تفاوت آنها فقط در شیوه بیانشان است.

اصلاً چرا «زاپاس» را ساختید؟

دلم می‌خواست فیلمی ‌بسازم که با مردم ارتباط برقرار کند و آنها را بخنداند و حالشان را خوب کند.

فیلم شما سرگرم‌کننده و به قول خودتان مخاطب‌پسند است. با این تفاسیر، از ابتدا چقدر به گیشه توجه داشته‌اید؟

در این سال‌هایی که فعالیت کرده‌ام، همیشه خواسته‌ام که فیلمی ‌محترم بسازم. در این کار هم با مجموعه بازیگرانی که داشته‌ام و با تمام توانایی‌هایی که هر کدام داشته‌اند، دلم می‌خواست فیلمی‌ بسازم که حرف‌هایم را محترمانه بزنم. ما در تاریخ سینما کمدی‌هایی داریم که نتوانسته‌اند مخاطب را بخندانند ولی در این فیلم این اتفاق به‌خوبی افتاده است. در اینجا به جرأت می‌توانم بگویم که «زاپاس» یک کمدی بااصالت ایرانی است.

من در این کار حتی خیلی بیشتر از این می‌توانستم مخاطب را بخندانم ولی سعی کردم به مخاطب خیلی احترام بگذارم و او را محترمانه بخندانم. چون خنداندن تماشاچی ایرانی خیلی سخت است و این هم برمی‌گردد به پیشینه ادبیات طنزی که ما در ایران داریم. من در این فیلم به دنبال تعریف قصه بودم و سینمای قصه‌گو هم سینمای مخاطب‌پسندی است و می‌تواند در گیشه نیز موفق باشد.

از اصالت ایرانی گفتید. زندگی در «زاپاس» خیلی ساده و ملموس است. کاراکترهای این فیلم چقدر از آدم‌های اطرافمان وام گرفته شده‌اند؟

من در تمام کارهایم سعی کرده ام از آدم‌ها و زندگی پیرامونم استفاده کنم. آدم‌های قصه من همه ایرانی هستند، روابط ایرانی دارند و درست است که شاید بخشی از این واقعیت غلو شده باشد ولی باورپذیر است. حتی می‌شود این آدم‌ها را به سمت فانتزی برد ولی به شرطی که از واقعیت دور نشوند.

این فیلم در یک منطقه خاص به نام «رامیان» روایت شده است. آیا در انتخاب رامیان، به جز جلوه‌های بصری زیبا، به لحاظ مفهومی ‌هم القای مطلب خاصی مد نظرتان بوده است ؟

شاید دلیل اصلی انتخاب این مکان وجود چشمه‌ای است که قصهای طولانی دارد و ما از سال‌های خیلی دور داستان آن چشمه را از پدرم که اصالتاً اهل رامیان بود می‌شنیدیم که اگر کسی می‌خواهد مرد شود باید داخل آن شنا کند. غیر از جلوه‌های بصری رامیان، استفاده مفهومی از آن چشمه نیز برایم مهم بود چون این مکان دارای هویت خیلی مهمی‌ است. از اینها گذشته، همیشه که قرار نیست قصه‌ها در تهران اتفاق بیفتد. پس تصمیم گرفتم داستان را به جای دیگری ببرم.

این فیلم ریتم یکدستی دارد. برای اینکه دچار ریتم یکنواخت نشوید، چه کرده‌اید؟

بخش اساسی این ماجرا به بازیگرانمان و ریتم اجرایی آنها برمی‌گردد. من از بازیگرانی استفاده کردم که ریتم دیالوگ‌گویی را حتی در نگاه هم می‌شناسند. دیگر اینکه، در این داستان اتفاقات زیادی اعم از خوب و بد در هم گره می‌خورد که خود‌به‌خود ریتم را نمی‌اندازد.

«زاپاس» پایان خوش و امیدوار‌کننده‌ای دارد. این پایان از کجا می‌آید؟

یکی از قانون‌های سینمای کمدی پایان خوش آن است. هرچند کمدی‌هایی نیز داشته‌ایم که چنین نبودند. اما وقتی کاری کاراکترمحور و روابط‏محور است و افراد 2 به 2، روابط عاشقانه‌ای با هم دارند و می‌فهمیم که خوشی خانواده خوشی همه است، این پایان خوش باید اتفاق می‌افتاد. قصه «زاپاس» به شکلی بود که که باید پایان خوشی می‌داشت. این، اصل کمدی است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.