مقوله تولید و به تبع آن، افزایش اشتغال یکی از مهمترین بحثهایی است که کارشناسان درباره آن نظرهای مختلفی میدهند. اما ظاهراً ترویج فرهنگ تولید ملی در رسانهها جدی گرفته نشده است. نظرتان دراین باره چیست؟
تقویت تولید ملی رکن اصلی برنامههای اقتصاد مقاومتی است. از این رو، تولید کالای با کیفیت که با قیمت ارزان و رقابتی عرضه شود، یکی از فاکتورهای اصلی پیشرفت اقتصادی به شمار میرود. این مؤلفه نهتنها در الگوی اقتصاد مقاومتی بلکه در عمده الگوهای اقتصادی مورد توجه اقتصاددانان و دولت قرار دارد. تقویت تولید نیازمند توجه به 6 عامل مهم است که عبارتند از: بازار قوی و پایدار، نیروی کار با کمیت و کیفیت، سرمایه مالی (که در واقع به عنوان نخ تسبیح تولید ایفای نقش میکند و این منابع مالی است که سایر عوامل را در کنار هم قرار میدهد)، دانش و تبدیل آن به فناوری (که منجر به ارتقای کمیت و کیفیت تولید از طریق بهبود روشهای تولید و... میشود)، مواد اولیه (که در محصولات ساختهشده از قبیل قطعات یدکی و یا مواد اولیه خام مانند نفت، ذخایر معدنی، محصولات کشاورزی کاربرد دارد و در این مورد هم کمیت و کیفیت حایز اهمیت است) و نهایتاً، اهتمام به فرهنگ تولید. نقش عامل آخر به عنوان روح حاکم بر جریان تولید، بسیار حیاتی است. تولیدکننده به دلیل عدم ترویج فرهنگ تولید به این سمت نمیآید و باید وی را به تولید با کیفیت ترغیب کرد. بنابراین، فرهنگ در زنجیره تولید از اهمیت قابل توجهی برخورداراست.
مهمترین نقص اقتصاد ما چیست که وقتی همه عوامل رشد و شکوفایی اقتصادی مهیا شده است، باز هم شاهد هستیم که فرهنگ تولید در آن جا نمیافتد؟
متأسفانه در اقتصادهای بزرگی از جمله اقتصاد کشور ما مواردی مشاهده میشود که ناشی از عدم فرهنگ تولید و ترویج آن در جامعه است. در چنین اقتصادهایی همه عوامل تولید مهیا است و کشور به لحاظ بازار بزرگ میلیونی، برخورداری از مواد اولیه، وفور سرمایه و نیروی انسانی پرتوان و با دانشِ نسبتاً مطلوب در شرایط مساعدی به سر میبرد. اما مهمترین نقص این مجموعه بیتوجهی به فرهنگی است که به این جامعه آموزش داده نشده است. لذا صاحبان سرمایه علیرغم برخورداری از منابع مالی عظیم یا دانشمندان و نخبگانی که صاحب دانش هستند و یا افراد بیکاری که نیروی کار یک کشور به شمار میروند، به جای مشارکت در تولید، وارد مسیری انحرافی، کمارزش و بیفایده میشوند که سودآوری ملی ندارد. بیشک، یکی از مسایل مهم مرتبط به مواد اولیه، توجه به زنجیره ارزش است. یعنی بانکها و بازار سرمایه و بورس باید با تجهیز و تأمین سرمایه، منابع مورد نظر را در اختیار صاحبان کارگاههای تولیدی قرار دهند تا منابع موجود و نقدینگی حاضر از رانتخواری و دلالی به سمت تولید ملی هدایت شود.
بنابراین، میتوان گفت که یکی از دلایل بیکاری جوانان عدم فرهنگسازی لازم برای تقویت تولید ملی است؟
آمارهای رسمی حاکی از آن است که تقریباً 10 درصد افراد جامعه بیکار هستند؛ چیزی در حدود 3 میلیون نفر! در حالی که معادل نیروی بیکار کشور، فرصت شغلی وجود دارد. غالب این افراد شغل مورد نظر را خارج از شأن و شخصیت خود میدانند و یا خواهان درآمدهای بالای 2 میلیون تومان هستند؛ در حالی که شغلِ با درآمد 800 هزار تومان برای یکایک این افراد وجود دارد. با توجه به این آمار میتوان گفت که تا کنون اهمیت خاصی برای مقوله فرهنگسازی قایل نشدهایم. اگر جامعهای برای تولید ارزش و قداست قایل باشد، شاهد کاهش آمار بیکاری در آن خواهیم بود. در نگاه اول، شاید افراد از کمبودن حقوق خود شکایت کنند اما با این امید که به تولید ملی خدمت میکنند، صاحبان سرمایه را به تکاپو میاندازند تا به جای سرمایهگذاری منابع مالی در عرصههای دلالی طلا و دلار و...، تولید ملی را شکوفا کنند. در صورت تحقق چنین اندیشههایی است که فروشندگانی که مواد اولیه را بهصورت خام به فروش میرسانند، در این چرخه مفید وارد شده و با فرآوری آن مواد، بیش از پیش به تولید ملی خدمت میکنند. هنگامیکه رسانهها برای ارتقای تولید فرهنگسازی کرده باشند، حتی خریدار نیز در یک اجماع ملی از خریدن کالای خارجی امتناع میکند تا به تقویت تولید ملی کشورش بپردازد زیرا تولید ملی را امری مقدس میداند .
حال این سؤال مطرح میشود که نقش رسانهها در فرهنگسازی برای تولید ملی چیست؟
رسانهها بهعنوان قدرتمندترین ابزارهای تأثیرگذار بر جامعه، نقش مؤثری در تجهیز 6 عامل یادشده در تقویت تولید ملی ایفا میکنند. رسانهها نقش خیرهکنندهای در بُعد تصمیمگیری دارند و این از وظایف ذاتی رسانه ملی است تا در این مسیر با مطرحکردن منافع و ارزش تولید ملی و ترویج فرهنگ کار و خدمت به تولید، مردم را برای ورود به این حوزه ترغیب نماید. آموزش نیز از موارد بسیار مهمی است که رسانه با اهتمام به آن و با بسیج نیروهای کار و صاحبان سرمایه، میتواند به همه آحاد جامعه بخصوص گروههای یادشده آموزش دهد که چگونه باید به نفع تولید ملی اقدام نمایند. مطالبهگری نیز از وظایف ذاتی و مهم رسانهها به شمار میرود. این رسانهها هستند که با طرح پرسش و آگاهی اذهان عمومی، مثلاً به بانکها یادآوری کنند که چرا تسهیلات مالی خود را در اختیار بخش تولید قرار نمیدهند؟
عمدهترین مشکل سازمان صدا و سیما عدم دریافت بودجه لازم بهمنظور فرهنگسازی برای تولید ملی است. آیا این مسأله در عدم توجه رسانه ملی به شکوفایی قابل قبول است؟
به نظر میرسد که در رسانه ملی یک دوگانگی میبینیم. یعنی از یک سو، رسانه ملی در پی تقویت تولید و اقتصاد ملی است و از طرف دیگر، به علت منابع بودجهای خارج از سازمانِ خود مجبور است بخشی از برنامههای خود را با حمایت مالی تبلیغات بازرگانی و برنامههای مشارکتی تولید کند که منافع اسپانسرها را تأمین نماید. از این رو، برنامههای رسانه ملی در زمانی که تعداد زیادی از مردم بیننده و شنونده آن هستند، به تبلیغ کالاهایی میپردازند که تولید ملی را کاملاً به دست فراموشی میسپارد. یکی از مهمترین دلایل عدم توجه رسانه ملی به فرهنگسازی برای تولید ملی، وابستگی به منابع مالیای است که خارج از بودجه تعریفشده صدا و سیما باید تأمین شود. فرهنگسازی به قدری در اندیشه اسلامی و الگوی رفتاری پیامبراکرم(ص) اهمیت داشته است که ایشان مقرری قابل توجهی از بیتالمال را برای مبلغین در نظر گرفته بودند. زیرا به این موضوع آگاه بودند که در صورت عدم تأمین مالی مبلغان، ممکن است صاحبان سرمایه که از جملة مخالفان به شمار میروند، برای خوشایند دیگران خلاف واقع حرف بزنند و تبلیغ کنند. دکتر سید محمدکاظم صدر در کتاب «اقتصاد صدر اسلام» به این موضوع اشاره کرده است. لذا عدم وابستگی به سرمایههای دیگران از اهمیت خاصی برخوردار است؛ این در حالی است که دولت با انجام یک خطای راهبردی، مهمترین نهاد فرهنگساز کشور که رسانه ملی نام دارد را به پولهای صاحبان برندهای داخلی و خارجی محتاج کرده است.
دولت باید به این موضوع واقف شود که هرگز نباید بودجه صدا و سیما را به سفارشهایی خارج از سازمان وابسته کند زیرا این وابستگی منجر به اجرای دیدگاههای صاحبان سرمایه در رسانه ملی میشود. به عبارتی دیگر، شاید آن بخشی از بودجه صدا و سیما که از محل آگهیها یا سفارش برنامههای مشارکتی به دست میآید، چیزی در حدود هزار و 500 میلیارد تومان است. با نگاهی به بودجه 350 هزار میلیارد تومانی دولت، مبلغ دریافتی صدا و سیما از اسپانسرها حتی به اندازه نیم درصد از کل بودجه کشور نیست. حتی با توجه به حداقلبودن این اعتبار، دولت همچنان به دنبال صرفهجویی در آن است. از این رو، صدا و سیما را ترغیب میکند تا از طریق آگهی بازرگانی کسب درآمد کند. در نتیجه، صدا و سیما برای جذب این نیم درصد مجبور میشود الگوهایی را به مردم ایران معرفی کند که نهتنها به تولید ملی ضربه میزنند بلکه الگوی مصرف را هم تحت تأثیر سوء قرار میدهند. صدا و سیما به ازای هر یک میلیون تومانی که بابت هزینه تبلیغات دریافت میکند، فرهنگ بخش زیادی از جامعه را به بیراهه برده یا از مسیر اصلی خارج میکند. مثلاً هنگامی که بیش از یک میلیون نفر شاهد مسابقهای از تلویزیون هستند که خودروی خارجی را تبلیغ میکند، صدا و سیما به خاطر دریافت صد میلیون تومان فرهنگ چند میلیون نفر را تخریب میکند.
دولت از این بیتوجهی چه زیانهایی میبیند؟
مسألهای که دولت از آن غفلت نموده، آسیبیست که به منابع مالیاتی آن وارد میشود. هنگامی که دولت برای صرفهجویی هزار و 500 میلیارد تومان تلاش میکند، 10 هزار میلیارد تومان از منابع مالیاتی که میتوانست از طریق رونق تولید کسب کند را از دست میدهد. بنابراین، دولت خود پایهگذار یک چرخه معیوب میشود و در پی چنین خطای راهبردی و بر اثر عدم تقویت تولید ملی، دهها هزار میلیارد تومان خسارت میبیند. این در حالی است که اگر دولت به صدا و سیما اطمینان دهد که کل هزینههایش را بدون نیاز به اسپانسرها تأمین میکند و به ازای آن خواستار تبلیغ و ترویج فرهنگ تولید در تولیدات و محتواهای مختلف اعم از فیلم، سریال و مسابقه شود، فرهنگسازی تولید ملی را افزایش میدهد و از محل مالیاتها چندین برابرِ هزینهکرد خود را دریافت مینماید؛ ضمن اینکه با رونقگرفتن تولید شاهد افزایش اقتدار و رفاه مردم و کاهش قدرت دشمن خواهیم بود.
نظر شما