۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۵
کد خبر: 405160

قدس آنلاین: یک مدیر مسلمان اگر بخواهد اسلامی رفتار کند، باید امانتداری را لحاظ کرده و از خیانت به دور بماند. با این رویکرد اخلاقی شیوه مدیران مسلمان در فضای سازمانی و فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان اسلامی متفاوت خواهد بود با آنچه که در مدیریت مصطلح غربی مشاهده می کنیم.

شرط مدیریت در جامعه اسلامی!

به گزارش قدس آنلاین، به منظور بررسی شاخصه های مدیریت اسلامی و نوع نگاهی که به مبارزه با مفاسد اقتصادی و ویژه خواری ها دارد با حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی نادری قمی، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، در خصوص شاخصه های این مدیریت به گفت و گو نشسته ایم؛ گفت و گوی ما را با مولف کتاب های «قدرت در مدیریت اسلامی»، «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه» و «نگاهی به عرفان اسلامی می خوانید:

 

جناب نادری! مدیریت اسلامی که منجر به برقراری توازن و انضباط در جامعه می شود، چه تعریف و ویژگی هایی دارد؟

در مورد مدیریت اسلامی اولا باید توجه کرد که ممکن است از این واژه و ترکیب آن معانی مختلفی اراده شود و بر حسب آن معنا و تفاوت و ویژگی ها، مباحث پیرامون آن نیز گوناگون شود. بنابراین، برداشت های مختلفی درباره مدیریت اسلامی وجود دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنم. نخست این که برخی گفته اند مدیریت اسلامی، مدیریتی است که به پیشرفت و توسعه و عزت جامعه اسلامی منجر شود اما بر این تعریف ایرادهایی وارد است.

 

چه اشکال و ایرادی می توان بر آن وارد دانست؟

این تعریف هیچ ویژگی خاصی برای مدیریت اسلامی در نظر نمی گیرد. به عبارت دیگر مدیریت اسلامی در این تعریف با سایر مدیریت ها تفاوت خاصی ندارد و تنها ویژگی آن مدیریتی است که به پیشرفت و توسعه منجر می شود که با این رویکرد می توان مدیریت های غربی را نیز از همین جنس دانست و نوعا تمام مدیریت های غربی نیز این مولفه را با خود همراه دارند؛ بنابراین ویژگی مدیریت اسلامی همان مدیریت غربی است که هیچ تفاوتی با آن ندارد.

 

البته این دیدگاه تنها فرضیه نیست و قائلان خاصی نیز دارد. افرادی در اوایل انقلاب بر این تعریف باور داشتند و آنها به دلیل آنکه اساسا مدیریت اسلامی را قبول داشتند، در این قالب ظاهری مدیریت اسلامی را تعریف می کردند اما اساسا آنها به تعبیر عام تر علم دینی را نفی می کنند.

 

اصطلاح دیگری که ممکن است برای مدیریت اسلامی در نظر گرفته شود این است که مدیریت اسلامی را به مدیران مسلمان تعبیر کنیم یعنی عملکرد مدیران اسلامی را در طول تاریخ مورد بررسی قرار دهیم اعم از کسانی که به عنوان حاکم و خلیفه بودند یا سایر کارگزارانی که مدیریت جوامع اسلامی را بر عهده داشته و آن را سامان می دادند لذا در این تعریف با مرور عملکرد آنها اصول و قواعدی که برای مدیریت خود به کار می گرفتند استخراج شده و نام این را مدیریت اسلامی می نهند.

 

این تعریفی که ذکر کردید چطور؟ از چه ابعادی قابل بررسی و ملاحظه است؟

البته در این تعریف، پیامبر(ص) یا امیرالمومنین امام علی (ع) نیز مورد مطالعه قرار می گیرند اما طبق تعریف یادشده، این مدیریت اسلامی تنها به پیامبر(ص) اختصاص نداشته و همه افرادی که کار مدیریتی در جوامع اسلامی می کردند، سیره عملی آنها می تواند در اینجا مورد مطالعه قرار گرفته و ماحصل و نتیجه آن به عنوان پژوهشی در قالب مدیریت اسلامی استخراج و ارائه شود.

در حقیقت به تعبیر درست تر و دقیق تر مدیریت مدیران مسلمان، به مدیریت اسلامی تعریف می شود. مطابق با این تعریف طبعا این مدیران به مبانی و ارزش هایی معتقد بودند که مدیران غیر مسلمان آن مبانی و ارزش ها را باور نداشتند لذا تحت تاثیر این باورها و مبانی عملکرد مدیریتی و اجرایی نیز تفاوت هایی خواهد داشت بنابراین، ویژگی های مدیریت اسلامی به آن ویژگی هایی که تحت تاثیر ارزش های اسلامی است، بازمی گردد.

 

اما یک تعریف نیز ذیل این معنا می توان تشریح کرد که از آن خاص تر است؛ اینکه ما اختصاصا عملکرد امامان و رهبران معصوم (ع) را در شیوه مدیریتی مورد مطالعه و پژوهش قرار داده و حاصل آن را به عنوان روش مدیریت اسلامی ارایه کنیم. البته این اصطلاح می تواند از طریق پیشین قابل قبول تر باشد به دلیل آنکه در تعریف پیشین تمام مدیرانی که در جامعه اسلامی مدیریت می کردند مدنظر بود که بسیاری از آنها به لحاظ تفکر شیعی مشروعیت لازم را برای اجرای حکومت نداشتند یا اساسا شخصیت آنها موردپذیرش نیست اما این تعریف که سیره اجرایی رهبران معصوم را می توان مورد مطالعه قرار داد و اصول و قواعدی از سیره آنها استخراج کرد و به عنوان مدیریت اسلامی مطرح کرد، می تواند قابل قبول باشد، این امری است که در بحث تحقیقات وجود دارد و ماحصل آن می شود مدیریت اسلامی.

در حقیقت اینجا می توان تعریف پررنگ تری از مدیریت اسلامی مشاهده کرد به دلیل آنکه در این جایگاه رهبری و مدیریت جامعه به دست رهبران معصوم بوده که آن ارزش ها و مبانی اسلامی به صورت کامل در مدیریت آنها نمود پیدا کرده که البته این شیوه با مدیریت غربی تفاوت های اساسی خواهد داشت.

 

با این توصیفی که اشاره کردید آیا می توان به مصادیق و نمونه هایی از این مدیریت اشاره کرد؟

بله؛ به طور مثال در مدیریت اسلامی منافع صرفا به امور مادی محدود نمی شود اما در تفکر غربی عمدتا منافع مالی در نظر است بنابراین، برنامه ریزی ها، هدف گذاری ها، تصمیم گیری ها، کنترل ها، ارزش گذاری ها و ... حول این محور منافع مادی صورت می گیرد در حالی که مدیریت اسلامی با توسعه منافع مادی و اخروی با آنچه که در مدیریت غربی رایج است، تفاوت جدی دارد.

 

اصطلاح دیگری که می توان در این زمینه به آن اشاره کرد این است که برخی افراد قایل اند مدیریت اسلامی، مدیریتی است که تحت تاثیر مبانی فلسفی و ارزش های اسلامی بررسی شود. به عبارت دیگر برای اینکه مدیریت را اسلامی کنیم، باید ببینیم مبانی فلسفی اسلامی چه تاثیری می تواند بر مدیریت بگذارد. مثلا یکی از مبانی فلسفه اسلامی عبارت است از باور به خدا و اینکه عالم سرآغازی دارد و دیگری باور به معاد است که این دو مبنای تفکر فلسفی که از آن به باور آغازین به نام خدا و مبادی به نام معاد با تولد و حضور خدا در صحنه هستی، در این زمان نگاه ما نیز به مسائل متفاوت می شود از جمله اینکه ما در عرصه مدیریتی نمی توانیم تصمیم هایی بگیریم یا برنامه هایی داشته باشیم که مدیریت ما به سمت خلاف اهداف الهی به آنچه که باید ذیل مدیریت خداوند تعریف شود، سوق داده شود. خدای متعال برای تمام هستی ابر برنامه هایی در نظر داشته و اهداف خاصی از خلقت دارد.

بنابراین، بندگان نباید به گونه ای برنامه ریزی کنند که برنامه های آنها در تعارض با مدیریت الهی باشد. مطابق با این دیدگاه، ویژگی هایی که در نظر گرفته می شود در مدیریت غربی غایب بوده و کسی که کاری به این قبیل مسایل ندارد، نمی تواند مدیریتی مطابق با مدیریت خداوند را اعمال کند اما وقتی ما مبانی فلسفی به نام باور به خدا را موردپذیرش قرار می دهیم، در این زمان تاثیر آن در جای مدیریت دیده می شود.

 

به طور مثال یک مدیر نمی تواند در برنامه ریزی خود تصمیمی بگیرد که آن هدف و برنامه ریزی، ناقض برنامه ریزی ها و اهداف عالی مدیریت خداوند در پهنه هستی باشد. همچنین، یک مدیر مسلمان باید ارزش های الهی و اسلامی را مدنظر قرار دهد که در این صورت است مدیریت او با مدیریت غربی تفاوت خواهد داشت و زاویه پیدا خواهد کرد.

 

همچنین، برای مثال یکی از ارزش های اسلامی امانتداری است بنابراین، یک مدیر مسلمان اگر بخواهد اسلامی رفتار کند، باید امانتداری را لحاظ کرده و از خیانت به دور بماند. با این رویکرد اخلاقی شیوه مدیران مسلمان در فضای سازمانی و فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان اسلامی متفاوت خواهد بود با آنچه که در مدیریت مصطلح غربی مشاهده می کنیم.

 

یا راستگویی و ایثار از ارزش های اسلامی هستند که تحت تاثیر این ارزش ها شیوه مدیریت مسلمانان تفاوت دارد مثلا در مدیریت غربی برای رسیدن به منافع مادی و حفظ سود خود حاضر می شوند بخشی از تولید و محصولات شان را نابود کنند. به طور مثال گاهی آمریکا محصول گندم خود را به دلیل حفظ قیمت بازار به دریا ریخته و نابود می کند. این در حالی است که میلیون ها انسان گرسنه در کشورهای مختلف در همین زمان به این گندم نیازمندند اما مدیریت غربی چیزی به نام ایثار و منافع معنوی را نمی شناسد و به آن قائل نیست، بنابراین، دست به نابودی محصول خود می زنند تا منافع بزرگ تری را حفظ کنند. اما در مدیریت اسلامی این عملکرد هم به لحاظ اخلاقی محکوم است و هم به لحاظ شرعی حرام.

 

با تمامی تعاریف و مباحثی که ارائه شد، چه تعریف نسبتا دقیقی می توان از مدیریت اسلامی داشت و چه نتیجه ای می توان از این بحث گرفت؟

بنابراین، مدیریت اسلامی به معنای صحیح آن است که ما در شیوه اداره و مدیریت خود به مبانی اسلامی پایبند باشیم و مبانی تفکری و عملی و ارزشی و اسلامی در حیطه مدیریت و سازمان رعایت شود در این صورت است که شیوه مدیریت اسلامی با آنچه که امروز به عنوان مدیریت مطرح است، تفاوت های اساسی پیدا می کند

شبستان

انتهای خبر/.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.