به گزارش قدس آنلاین به نقل از سردبیر، عملکرد آقای روحانی در 3 سال مسئولیتش به گونه ای بوده است که به نظر می رسد تلاش برای یک دوره ای کردن رییس جمهوری باید در دستور کار جدی جریان اصول گرایی قرار گیرد و در همین راستا مهمترین دلیلی که برخی معتقدند باید علیرغم نقدهایی که به آقای احمدینژاد وارد است در انتخابات ریاست جمهوری از او حمایت کرد این است که او تنها کسی است که میتواند روحانی را شکست دهد.
جالب اینجا است بخش عمدهای از گروهی که مدافع ورود آقای احمدینژاد هستند همانهایی هستند که سالها معتقد به انتخاب »اصلح« و مخالف نگاه »صالح مقبول« بودند.
البته در دیدگاه افرادی مثل ما که به رویکرد »صالح مقبول« معتقدند، آقای احمدینژاد مصداق قرار نمیگیرند چراکه شرط لازم آن یعنی »صالح« بودن را دارا نمیباشد؛ دلایل و شواهد روشن و قطعی این ادعا را به مجالی دیگر موکول میکنیم اما در این نوشته میخواهیم نشان دهیم که شرط دوم یعنی مقبولیت یا »رأی آوری« نیز در ورود آقای احمدینژاد به صحنه انتخابات وجود ندارد. بهعبارتدیگر ادعای ما این است که دلیل اصلی که برخی حاضر شدند از گذشته آقای احمدینژاد چشمپوشی کنند، یعنی پیروزی احمدینژاد در برابر روحانی، پیش فرضی کاملاً نادرست است و حتی اگر به فرض تقریباً محال، شورای نگهبان صلاحیت آقای احمدینژاد را تائید کند، در چنین انتخاباتی میتوان آقای روحانی را پیروز قطعی انتخابات دانست.
برای روشن شدن موضوع لازم است بهاشتباه محاسباتی که باعث موج سازیهای فعلی شده و «تصور نادرستی» از واقعیت رقابتهای انتخاباتی ایجاد میکند، بپردازیم و سپس نشان دهیم که آنچه نقاط قوت آقای احمدینژاد درگذشته بوده است اکنون به پاشنه آشیل او تبدیلشده است.
محبوبیت فعلی، منفوریت فعلی و مقبولیت روز رأیگیری
مهمترین اشتباه محاسباتی تصور رأی آوری آقای احمدینژاد بر اساس «محبوبیت فعلی» ایشان است. مشکل اصلی در این زمینه این است که تجربه در انتخاباتهای مختلف نشان داده است که محبوبیت فعلی یک فرد به معنای مقبولیت حتمی وی در روز رأیگیری نیست. بارها اتفاق افتاده است که فردی از محبوبیت بالایی در مقایسه با دیگران برخوردار بوده است اما در طول مسیر رقابت انتخاباتی جای خودش را به دیگری که جایگاه پایینتری داشته، داده است مانند رأیی که خود آقای احمدینژاد در سال 84 کسب کرد. البته حامیان آقای احمدینژاد مدعی نیستند که آقای احمدینژاد همین امروز مقبولیت کامل و رأی بیشتر از 50 درصد را دارد ولی چنین فکر میکنند که محبوبیت گسترده فعلی او و فاصله نسبتاً زیاد او با دیگر افراد از جریان اصولگرایی، به این معنا است که وی میتواند در فرایند سیاست ورزی انتخاباتی، مخصوصاً بامهارت هایی که در عرصه مناظرهها دارد، این محبوبیت را گسترش داده و «مقبولیت روز رأیگیری» را به دست آورد اما آنها از یک پارامتر بسیار مهم در محاسبات غفلت کردهاند و آن «منفوریت فعلی» یا همان «رأی منفی قطعی» است.
هاشمی هم همین اشتباه را کرد
بگذارید موضوع را با مثالی تجربهشده روشن کنیم: در سال 84 دلیل اصلی که آقای هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفتند وارد عرصه انتخابات شوند، رأی بالای ایشان در نظرسنجیها بود آن زمان «محبوبیت فعلی» آقای هاشمی حدود 30 درصد بود که فاصله بسیار زیادی با نفر بعدی داشت. همین نگاه ناقص به نظرسنجی و ندیدن پارامتر مهم دیگر یعنی «رأی منفی قطعی» باعث اشتباه استراتژیک آقای هاشمی در ورود به عرصه انتخابات شد انتخاباتی که کاملاً روشن بود هر کاندیدایی در مرحله دوم به رقابت آقای هاشمی برود قطعاً پیروز انتخابات خواهد بود.
دلیل اهمیت رأی منفی قطعی یا همان «منفوریت فعلی» اگر بالا باشد، در این است که در عرصه رقابت انتخاباتی همیشه عدد تعیین کننده برای «مقبولیت روز رأیگیری» کسانی است که تصمیم نگرفتهاند به چه کسی رأی میدهند که این عده در ایران گاه به 60 درصد حتی تا یکی دو روز مانده بهروز رأیگیری میرسد و این امر باعث میشود سرنوشت اصلی انتخابات توسط این طیف تعیین شود و دلیل اشتباه در پیشبینی نتایج انتخابات این است که تحلیل گران عمدتاً آرای ساکت را ساده انگارانه تعمیم آرای اعلام شده در نظرسنجیها تلقی میکنند.
زمانی که فردی برای مردم کاملاً شناختهشده است و مخصوصاً کارنامه منفی در ذهن بخشی از جامعه به جای گذاشته است دارای رأی منفی قطعی میشود وقتی این رأی منفی خیلی بالا باشد، مخالفت و تلاش این طیف در جامعه اجازه نمیدهد، طیف ساکت جامعه به سمت کاندیدای مذکور متمایل شوند به همین دلیل معمولاً برای چنین اشخاصی معمولاً میزان «محبوبیت فعلی» تغییر زیادی نمیکند مگر حداکثر 5 الی 10 درصد که برای «مقبولیت روز رأیگیری» کافی نیست.
اتفاقی که برای آقای هاشمی در سال 84 افتاد نیز همینگونه بود. یعنی آقای هاشمی همزمان که با 30 درصد محبوبترین کاندیدای وقت بود، با همین حدود رأی منفی بیشترین «منفوریت فعلی» را داشت. در مرحله اول انتخابات بخشی از آرای آقای هاشمی به سبد دیگران رفت و ایشان با کاهش مقبولیت از 30 درصد محبوبیت در روز ثبت نام با 21 درصد آرا اولین منتخب شد. اما در مرحله دوم آقای هاشمی با رأی 35 درصدی نتوانست مقبولیتی چندان بیشتر از روز اول کسب کند و با همان حدود رأی ابتدایی، شکست سختی از آقای احمدینژاد که توانسته بود به 63 درصد آرا برسد، خورد.
این مسئله یک امر بدیهی در رقابتهای انتخاباتی در دنیا است که کارشناسان در نظرسنجیها برای چهرههای شناختهشده به سراغ رأی منفی افراد میروند و وقتی رأی منفی فردی بالا است احتمال تغییر آرای گسترده برای او را کم میدانند.
احمدی نژاد و محبوبیتی که چندان اضافه نخواهد شد
موضوع درباره آقای احمدینژاد نیز کاملاً مشابهت دارد. محبوبیت فعلی آقای احمدینژاد بر اساس نظرسنجی های معتبر فعلاً با حدود 26 درصد در میان کاندیداهای رقیب آقای روحانی، بیشترین عدد را به خود اختصاص داده است که این عدد بهاندازهای زیاد هست که بتواند موجهای تبلیغاتی فعلی در شهرستانها را ایجاد کند اما نکته مهم این است که رأی منفی قطعی آقای احمدینژاد نیز با 40 درصد بیشترین عدد را به خود اختصاص داده است و زمانی که وارد عرصه رقابت انتخاباتی شویم این درصد بالای مخالف شروع به کنشگری در سطح نخبگانی و عمومی جامعه میکنند و اجازه نمیدهند آرای ساکت به سمت آقای احمدینژاد گرایش پیدا کند و محبوبیت فعلی آقای احمدینژاد بهرغم موجآفرینی بهاندازهای نیست که مقبولیت روز رأیگیری را رقم بزند مخصوصاً که آقای احمدینژاد برای فشار آوردن بر شورای نگهبان برای تائید صلاحیت مجبور شده است خیلی زود رقابت انتخاباتی را شروع کند و فرصت کافی برای جلوگیری از موجآفرینی گسترده وی برای جریان رقیب وجود دارد.
نکته مهم دیگر درباره آقای احمدینژاد که باعث میشود بتوان این تحلیل را قطعی دانست این است که پایگاه اجتماعی «منفوریت فعلی» آقای احمدینژاد در طیفهای متنوع سیاسی، مذهبی و صنفی است. آقای احمدینژاد مخالفان جدی حتی در جریان اصولگرایی، روحانیون و مراجع تقلید، فعالان اقتصادی و حتی جامعه انقلابی دارد و قشر محرومی که آقای احمدینژاد بیشترین پایگاه را به دلیل یارانه نقدی دارد، توسط بسیاری گروههای مرجع خود یعنی روحانیون و بسیجیان منطقه حمایت نمیشوند.
احمدینژاد 96 احمدینژاد 92 نیست؛ روحانی نیز موسوی
حامیانی که برای توان رأی آوری به آقای احمدینژاد روی خوشنشان دادهاند، متناسب به مناظرههای رأی آور آقای احمدینژاد در سال 88، حساب ویژهای روی مناظرههای او بازکردهاند اما همینجا دچار اشتباه محاسباتی دیگری شدهاند و میتوان مدعی شد اتفاقاً مناظرههای انتخاباتی این دوره انتخابات پاشنه آشیلی برای آقای احمدینژاد خواهد بود و در خوشبینانهترین حالت میتوان با اطمینان گفت که این مناظرهها اگر از آرای آقای احمدینژاد کم نکند، حداقل رأی گستردهای برای او کسب نخواهد کرد چراکه هم احمدینژاد سال 92، احمدینژاد سال 88 نیست و هم روحانی، موسوی نیست.
توضیح اینکه احمدینژاد سال 88 جز نقدهایی به برخی عملکردهای اجراییاش که آنهم در مناظرهها بهراحتی قابل اثبات نبود، در کارنامهاش اشتباهات فاحش علنی و غیرقابلدفاع نداشت اما در کارنامه احمدینژاد 92، یازده روز خانهنشینی در برابر دستور حکومتی رهبری، وجود افراد محکوم به فساد اقتصادی از بابک زنجانی و مه آفرید خسروی گرفته تا رحیمی و شاید تا آنوقت مرتضوی و بقایی، عزلهای معروف به سنگالی و بگم بگم های یکشنبه سیاه مجلس که مورد انتقاد صریح رهبری قرار گرفت و دیگر موارد کوچک و بزرگ دیگر وجود دارد که هرکدام از آنها میتواند بهتنهایی با توجه به قطعی و غیرقابل کتمان بودنشان، آقای احمدینژاد را از اعتبار بیندازد بهعنوانمثال فرض کنید که آقای روحانی در یک مناظره انتخاباتی بگوید «شما که خیلی ریاکارانه ادعای استفاده نکردن از حقوق دولتی داشتی، چگونه 16 میلیارد تومان پول بیتالمال را از دولت بهحساب شخصی دانشگاه ایرانیان واریز کردی؟» یا مثلاً تصریح شود که «چگونه ادعای مبارزه با فساد کردی اما نه تنها هیچ اسمی از جیبت در نیامد، رسماً بهصورت علنی برای اعضای هیئت دولت خود خط قرمز تعیین کردی و تا رئیسجمهور بودی اجازه ندادی به اتهامات آقای رحیمی و بقایی و مرتضوی رسیدگی قضایی شود؟» «حالا چه پاسخی برای محکومیت قطعی آقای رحیمی معاون اول دولت ات که از اوحمایت کردی، داری؟ »
ضمناً این نکته را نیز نباید ازنظر دور داشت که آقای روحانی نشان داده است، از حیث فن بیان و مناظره و تیم کارشناسی توانی بهمراتب بیشتر از آقای موسوی دارد و با توجه به شناختی که هم خودش و هم جامعه از آقای احمدینژاد دارند، اینگونه نیست که ایشان را بتوان برنده قطعی فن مناظره و مجادله دانست.
در این زمینه یادآوری یکشنبه سیاه مجلس که آقای لاریجانی با مواضع صریح خود توانست بر جوسازی آقای احمدینژاد پیروز شود، روشن میکند که موفقیت آقای احمدینژاد در مناظرات بیشتر به دلیل عنصر «غافلگیری» و «ضعف طرف مقابل در مناظره» بوده است که با فرض تائید صلاحیت آقای احمدینژاد در انتخابات 96 هیچکدام از این دو محور، مشابه سال 88 نیست.
اشتباه فاحش «گذشت از اشتباهات»
خلاصه آنکه اگر فارغ از جو زدگی میزان رأی آوری آقای احمدینژاد را بررسی کنیم باید تصریح کنیم که آقای احمدینژاد علیرغم «محبوبیت فعلی» بالایی که دارد به دلیل «منفوریت فعلی» بالا نخواهد توانست «مقبولیت روز رأیگیری» را کسب کند و در انتخابات شکست خواهد خورد و توان مناظره گری آقای احمدینژاد هم نخواهد توانست کمک شایانی به وی بکند لذا کسانی که برای رسیدن به هدف حاضرند از اشتباهات آقای احمدینژاد برای پیروز شدن بر روحانی چشمپوشی کنند، علاوه بر اینکه شبهه «هدف وسیله را توجیه میکند» را تقویت میکنند، در حال اشتباهی فاحش حتی در رسیدن به هدف هستند و لذا بهتر است بجای تمرکز بر آقای احمدی نژاد، تلاش برای ارائه نقد گفتمانی دولت انجام دهند و با اجماع و هماهنگی همه ظرفیت های خود را بر روی گزینه ای دیگر از جریان اصول گرایی بگذارند.اصولگرایان باید تلاش کنند آقای روحانی رای نیاورد. اما آقای احمدی نژاد گزینه مناسب این کار نیست.
نظر شما