قدس آنلاین / ساحل عباسی: هدیه غبیشی اهل آبادان است، همسر شهید دلاور مردی از دیار خون و حماسه؛ مردی‌که جای‌جای بدنش یادگاری‌های فراوانی از دوران دفاع‌مقدس داشت، مردی‌که در سنگر دفاع نظامی و در سنگر فرهنگ و هنر از اسلام و انقلاب پاسداری کرد.

سرداری در دو جبهه نظامی و فرهنگی انقلاب

حاج‌سعید سیاح‌طاهری از زبان همسرش که روزهای تنهایی‌اش را دور از همسر، در تب‌وتاب دفاع‌مقدس گذرانده، این‌گونه توصیف می‌شود: شهید سعید سیاح‌طاهری از بستگان دور ما بود، اما شناخت دقیقی از خانواده یکدیگر نداشتیم، در حدی‌که مادرش را قبل از جنگ می‌شناختم. آشنایی من با شهید از نماز جمعه‌ای رقم خورد که در آن خواهر و همسر برادر شهید حضور داشتند و مرا از نزدیک دیدند و به‌نوعی دوستانه و صمیمانه از اوضاع مملکت و آرمان‌های انقلاب تا مباحث سیاسی و دیدگاه من به جنگ و دفاع از کشور تا زندگی زناشویی پرسیدند. آن‌ها با مادرشان درباره من صحبت کردند که دختری با همان خصوصیات مورد علاقه سعید پیدا کرده‌ایم، و وقتی از من حرف می‌زدند، مادر همسرم مرا می‌شناسد و می‌گوید: ایشان غریبه نیست و از عموزاده‌های دور من است.

تازه‌داماد بود که مجروح شد
شهید سیاح‌طاهری که آن زمان در آبادان و همراه بسیج عشایری بود، به خانواده خود سپرده بود که دختری با مشخصات موردنظرش را برایش خواستگاری کنند. خانم غبیشی می‌گوید: مدتی از سؤال و جواب‌های خواهر همسرم با من گذشت که شهید از جبهه بازگشت و همراه خانواده برای خواستگاری به منزلمان آمد. شاید باورنکردنی باشد، اما یکشنبه مراسم خواستگاری انجام شد و برخلاف ازدواج‌های این زمانه، پنجشنبه همان هفته به خانه بخت رفتیم!
وی با بیان اینکه دو جلسه باهم صحبت کردیم و با افکار و عقاید هم آشنا شدیم و این آغازی شد برای زندگی مشترک ما که محصول آن سه فرزند پسر است، اضافه می‌کند: شش‌روز از عروسی نگذشته بود که شهید به‌عنوان پاسدار برای دفاع از سرزمین عزیزمان راهی شد. بیست‌روز از اولین جدایی ایشان از من گذشت که به منزل بازگشت، آن زمان آبادان زیر توپ و گلوله بود و ما در چنین شرایطی زندگی می‌کردیم.
اولین مجروح‌شدن شهید، زمانی است که تازه‌داماد بودند. خانم غبیشی می‌گوید: برای اولین‌بار که مجروح شد، او را به ماهشهر و سپس به اصفهان برای درمان فرستاده بودند.

زندگی اورژانسی
همسر شهید سعید سیاح‌طاهری روزهای جوانی‌اش را به یاد می‌آورد که در ناامیدی از بازگشت همسر جوانش گذشته است. وی می‌گوید: زندگی ما همانند زندگی سایر زوج‌ها نبود. رؤیای همسرم مانند همه رزمندگان اسلام، متفاوت از شغل سایر مردم بود، بنابراین هیچ‌گاه امیدی به بازگشتش نداشتم و هرلحظه با شنیدن صدای در، منتظر اعلام خبر شهادتش بودم، زندگی ما بیشتر زندگی اورژانسی بود، نه زندگی معمولی.
شهید سعید سیاح‌طاهری در اهواز و گردان امام‌حسن(ع) مشغول خدمت شدند. این خدمت‌رسانی به میهن و ملت از شنبه تا پنج‌شنبه طول می‌کشید و من و فرزندم همیشه چشم به‌راه او بودیم. اگر عملیاتی انجام می‌شد، گاه تا چهل‌روز از همسرم هیچ‌خبری نداشتیم. ده‌ماه از تولد پسرم گذشته بود که حاج‌سعید در عمیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به‌شدت مجروح شد. گلوله توپی که به کنارش ‌خورد، منجر به تخلیه کامل چشم راست، شکستن کتف راست، استخوان‌های دست چپ و گوش چپش شد. بعد از بهبودی نسبی، درحالی‌که دکتر برای حاج‌سعید فیزیوتراپی نوشته بود، درمان را نیمه‌کاره رها کرد و به جبهه‌ها بازگشت.
در عملیات آزادسازی فاو، شهید سعید سیاح‌طاهری شیمیایی ‌شد. همسرش آن‌روزها را این‌گونه تشریح می‌کند: به یاد دارم وضعی نگران‌کننده‌ داشت. سرفه‌های بد و قرمزی‌هایی در جای‌جای بدنش مشهود بود، اما او قبل از خود، نگران من و بچه‌ها بود؛ به‌نحوی‌که از من و فرزندانم فاصله می‌گرفت تا ما از عوارض احتمالی آن دور بمانیم. چهاربار مجروح‌شدن، او را به درجه رفیع هفتاد درصد جانبازی رسانده بود.

اهتمام خاصی به مسایل فرهنگی داشت
همسر شهید سعید سیاح‌طاهری مدافع حرم ادامه داد: به تهران منتقل شدیم و شهید در سپاه پاسداران در شکل‌های مختلف به نظام و ملت خدمت می‌کرد؛ آن‌گونه‌که در امور نظامی‌ تسلط داشتند، در دیگر امور نیز به فعالیت‌های کلان و گسترده می‌پرداختند که از آن جمله می‌توان به مسایل فرهنگی اشاره کرد. شهید با برگزاری جشنواره‌های دانش‌آموزی، برگزاری مسابقات کتاب‌خوانی در مناطق محروم و معرفی کتاب‌های دفاع‌مقدس در تلاش بود تا مردم را با فرهنگ و حماسه دفاع‌مقدس آشنا کند و با ایجاد فضایی سرشار از معنویت و صمیمیت، نوجوانان وجوانان را با ارزش‌های دفاع‌مقدس مأنوس کند. برگزاری کنگره‌های بزرگداشت شهدا، بردن کاروان‌های زیارتی با پای پیاده به عتبات و سرزمین وحی از جمله فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی مورد علاقه شهید بود که اهتمام ویژه‌ای به آن داشت. برگزاری یادواره شهدای گمنام و یک‌صد و هشتاد شهید آبادان و برگزاری هفت‌دوره یادمان شهدا که هرساله از 15اسفند تا 15 فروردین برگزار می‌شد نیز از برنامه‌هایی بود که او آن‌ها را پایه‌گذاری کرد.

به قرآن پناه بردیم، قرآن راه شهید را روشن کرد
بعد از جنگ سوریه، هرگاه متوجه شهادت یکی از رزمندگان ایرانی در سوریه می‌شد، دلش از اینکه در ایران است به درد می‌آمد. همسر شهید می‌گوید: با اعزام ایشان به‌دلیل وضعیت جسمی‌ نامطلوب و اینکه زانوهایشان حتماً باید عمل می‌شد مخالفت می‌کردم. از من مخالفت و از ایشان اصرار. تا اینکه یک‌روز به من گفتند بیایید برای آرامش دل هر دوی‌مان به قرآن پناه ببریم و استخاره کنیم. استخاره با قرآن راهی را پیش پای همسرم باز کرد که صاحب قرآن آن را برای همسرم خواسته بود. آیه‌ای آمد با این مضمون که «آن‌هایی‌که برای خداوند و قتال با دشمنان از شهر و دیار خود خارج شوند...» به اینجای آیه که رسیدم به همسرم گفتم دیگر روی حرف قرآن حرفی نمی‌زنم، تو را به صاحب قرآن سپردم، یقین دارم که راهت روشن و بهشتی است.
محرم سال 93 شهید سعید سیاح‌طاهری برای اولین‌بار عازم سوریه شد و بیست‌روز بعد به میهن بازگشت. اما در اردیبهشت و شهریور 94 هم دوبار دیگر لباس مدافع حرم بر تن کرد. 21دی‌ماه سال 94 آخرین‌باری بود که شهید عازم سوریه شد و به منطقه خان‌طومان رفت. شهید سعید سیاح‌طاهری به‌همراه دو تن از هم‌رزمانش با اصابت خمپاره به فیض شهادت نایل شدند، یعنی درست بیست و نه سال بعد از تاریخی‌که سال‌ها قبل زخمی‌ شده بود (23دی‌ماه سال 65)، در تنعمی‌‌که خداوند برایش رقم زده بود، روزی‌خور پروردگارش ‌شد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.