قدس ‌آنلاین / ساری / حسین احمدی: "برادران و خواهران ایمانی! برای رفع نقیصه درد آور بیسوادی بسیج شوید و ریشه این نقص را از بُن بَرکنید. تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت فرموده‌ است".

از چوپانی تا کُرسی استادی

سخنان امام خمینی (ره) از رادیو پخش می شد و جرقه ای در ذهن چوپان کوچولوی داستان ما زد. جرقه ای که مسیر زندگی اش را تغییر داد و او را به درجه استادی رساند و حالا هم یک وکیل پایه یک است.

احمد 13 ساله که تا آن زمان به مدرسه نرفته بود علاقه زیادی به رادیو و اخبار داشت و آن روز که در ییلاقات "هزارجریب نکا" همراه گله اش بود، فرمان امام خمینی را از رادیو شنید و تصمیم گرفت باسواد شود.

خانواده احمد، وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و بعد از ازدواج برادر بزرگترش و کوچ برادردیگر برای تحصیل در حوزه علمیه، پدر سخت به همراهی او نیاز داشت.

احمد در فصل گرم در روستای "کِلا"ی هزارجریب، چوپانی می کرد و در فصل سرد به همراه خانواده به "تازه آباد نکا" کوچ می کردند و فرصتی فراهم شد تا در کلاس های نهضت شرکت کند.

مادرِ احمد همیشه مشوق خوبی برایش بود و پدرهم هرچند در ابتدا مخالفت می کرد و نگران دست تنها شدنش بود، درنهایت قبول کرد احمد برود پیِ سواد.

 

مشق های شبانه

"هوشنگ مومن" اولین معلم احمد بود که داوطلبانه کار آموزش بچه های "تازه آباد" را به عهده گرفت و خطاب به احمد می گفت: " تو می توانی پیشرفت کنی"

خرداد سال1360روز امتحان، احمد بدشانسی می آورد و برق مدرسه قطع می شود و بدنبالش با سخنرانی آتشین امام خمینی، راهپیمایی هایی هم در کل کشور علیه بنی صدر، رئیس جمهور وقت، برپا می گردد و کلاً آن سال امتحان نهضت برگزار نمی شود.

احمد سرخورده نمی شود و یکسال دیگر با همراهی معلم شان "یوسفعلی دژکام"، سال اول نهضت را به پایان می رساند.

استاد احمد اسفندیاری که از نهضت سوادآموزی شروع به تحصیل نمود و حالا در دانشگاه به شاگردانش تعلیم و تعلم می آموزد، در گفتگو با خبرنگار ما ادامه می دهد: چون اغلب دانش آموزانِ کلاس مان، چوپان بودند، درس ساعت 8 شب شروع می شد و تا 11 ادامه پیدا می کرد و وقتی به خانه برمی گشتم، همه خواب بودند. ناچار بودم مشق هایم را همان موقع شب بنویسم چرا که صبح باید همراه دام ها می رفتم.

از دکتر اسفندیاری در رابطه با زمان طولانی درس و کار سوال کردیم که در پاسخ مان می گوید: از لحاظ جسمی، خستگی ناپذیر بودم چراکه در روستا زندگی می کردیم و از غذا و محیطی سالم برخوردار بودیم.

وی اضافه می کند: پس از اخذ گواهی دوره تکمیلی، بصورت متفرقه امتحان می دادم و در خردادماه سال 1366 که تقریبا 19 سال داشتم، موفق شدم تا مقطع سوم راهنمایی پیش بروم.

 

ادامه تحصیل در جبهه

دی ماه همان سال بود که به خدمت سربازی اعزام شدم و به جبهه "دزلی" در مریوان به تیپ 75 ظفر که ماموریت جنگ های نامنظم را برعهده داشت، پیوستم.

در جبهه هم به درس خواندن ادامه دادم تا اینکه بخاطر عملیات آزادسازی حلبچه در اسفندماه، امتحانات برگزار نشد.

روزی فرمانده ام " ابراهیم باقرزاده " از من خواست برای ماموریت به حلبچه بروم که نگرانی ام را از زمان امتحانات خردادماه اعلام کردم که در جوابم گفت: نگران نباش! موقع امتحانات می آیم دنبالت.

35 روز حلبچه بودم و دیگر امتحان را فراموش کرده بودم که دیدم فرمانده ام طبق وعده اش به دنبالم آمد و به دزلی برگشتیم و توانستم مقطع اول دبیرستان را با موفقیت به پایان برسانم. البته در امتحان شفاهی انگلیسی مشکل داشتم و چون عربی را به راحتی صحبت می کردم، معلم هایم همراهی ام کردند و قول گرفتند انگلیسی را به خوبی بیاموزم.

آن سالها رزمندگان سه بار در سال امتحان می دادند و همان سال در شهریور و اسفند موفق شدم دوم و سوم دبیرستان را هم به پایان برسانم.

دکتر اسفندیاری ادامه می دهد: خرداد ماه سال 68 تصمیم گرفتم مقطع دیپلم را امتحان بدهم که متاسفانه آموزش و پرورش قبول نکرد و گفتند: در یک سال، بیش از سه پایه نمی شود امتحان داد.

8 ساله دیپلم گرفتم و با شرکت در کنکور، رتبه 79 منطقه یک را کسب کردم. آن موقع ادبیات و عربی و فلسفه و منطق را 100درصد زده بودم.

 

استاد مطهری آموزگارم بود

مطالعه کتاب های استادشهید مطهری موجب شده بود علاقه خاصی به رشته فلسفه پیدا کنم و در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران پذیرفته شدم.

این استاد دانشگاه می گوید: آن روزها رشته فلسفه بازار خوبی نداشت و پس از فارغ التحصیلی، در رشته حقوق خصوصی دانشگاه شیراز در مقطع ارشد ادامه تحصیل دادم.

سال سوم دانشگاه ازدواج کردم و هرچند روزگارم با قناعت می گذشت و خانواده هم کمک حال بودند، اما بدنبال شغل می گشتم. آن موقع چون در انگلیسی ضعف داشتم، شروع به یادگیری این رشته کردم و تاآنجا پیش رفتم که برای ترجمه متون انگلیسی، اطلاعیه ای را انتشار دادم و در مدت یکسال، حدود 700هزارتومان که درآمد خوبی در آن زمان بود را بدست آوردم.

پس از فارغ التحصیلی در آزمونِ اداره استاندارد قبول شدم و شدم کارشناس حقوقی استاندارد مازندران.

 

و سرانجام وکالت...

دکتر اسفندیاری می گوید: با پشتکارم توانستم سال 86 در مقطع دکترا رشته حقوق خصوصی در دانشگاه علوم و تحقیقات تهران پذیرفته شوم و چون اعتقاد داشتم که باید از توانایی هایم بیشتر استفاده کنم، از اداره استعفا دادم و بعنوان عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد ساری پذیرفته شدم.

تلاش هایم ادامه داشت تا اینکه در آزمون وکالت شرکت و الان دوماه است پروانه وکالت پایه یک را دریافت کردم. البته ناگفته نماند، نمی خواهم دائم در راهروهای دادگاه باشم و اغلب وقتم را در این بخش بگذارم چراکه شغل اصلی ام معلمی ست.

در دانشگاه هم در همه مقاطع از کارشناسی تا دکترا تدریس می کنم ولی علاقمندم در مقطع کارشناسی معلمی کنم چراکه استخوان بندی و ستون فقرات رشته حقوق در مقطع کارشناسی است.

دکتر اسفندیاری در صحبت های پایانی اش به دست اندازهای فراوان در زندگی اشاره می کند و می گوید: همیشه مسیر، مستقیم و آرام نیست و باید به سلامت از سختی ها عبور کرد.

وی با تاکید براین نکته که هیچ وقت برای خواندن دیر نیست، از مدیران آموزش و پروش می خواهد شرایط را برای همه نقاط کشور به گونه ای فراهم کنند تا بازمانده ای از تحصیل وجود نداشته باشد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.